منو
خاکسپاری

خاکسپاری

  • 10 قطعه
  • 175 دقیقه مدت کتاب
  • 7975 دریافت شده
«رِنه بُووه» به طور اتفاقی جان خود را از دست داد و پلیس مراقبت از جسد او را به خانم «ژن لیلیارد»، سرایدار محل مسکونی بووه سپرد. خانم «مارش» ادعا کرد که او شوهر من و نام واقعی او « ساموئل مارش » است.

از ایرانصدا بشنوید

... پلیس به تحقیقات خود ادامه داد تا آنکه پی برد نام واقعی او نه بووه بوده و نه مارش، بلکه نام او «گاستون لامبلو » بوده است. جسد به سردخانه منتقل شد. بعد از آن پلیس خانم « لِر» خواهر لامبلو را پیدا کرد. او به دیدن آپارتمان برادرش رفت و پلیس در ادامه ی تحقیقات فهمید که لامبلو در سال 1898 مردی به نام « پیر مانچلی » را به ضرب چاقو کشته است. حتی اثر انگشت او در پرونده های پلیس باقی بود و این خبر در روزنامه های آن روز به چاپ رسیده بود... .

مختصری درباره ی نویسنده :
ژرژ سیمنون نویسنده بلژیکی بود. از وی که به خاطر نوشتن رمان های پلیسی شهرت داشت نزدیک به 200 رمان و تعداد بسیاری آثار کوتاه منتشر شده‌ است. سیمنون خالق شخصیت «کمیسر مگره» یکی از سرشناس‌ترین کارآگاه‌های ادبیات پلیسی جهان است. او در 13 فوریه سال 1903 در شهر لیژ (Liége) بلژیک به دنیا آمد. پدرش دزیره در یک شرکت بیمه حسابدار بود.
ژرژ در سال‌های 1908 تا 1914 در مدرسه سن آندره به تحصیل پرداخت و با آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914 به کالج سن لویی رفت که دبیرستانی تحت نظارت ژزوئیت‌ها بود. تا پیش از 1918 به مشاغل مختلفی از جمله شاگردی در کتابفروشی مشغول شد، اما در ژانویه آن سال در پی بیماری پدرش ترک تحصیل کرد و در نشریه گازت دو لیژ به عنوان خبرنگار مشغول کار شد.این شغل به او امکان داد با گروه‌ها و طبقه های مختلف مردم از جمله افرادی که در هتل‌های ارزان قیمت اقامت داشتند و گهگاه گذارشان به ادره پلیس می‌افتاد، سروکار پیدا کند و با منش و رفتار آنها به خوبی آشنا شود. این آشنایی زمانی که بعدها نویسندگی حرفه اصلی اش شد بسیار به کار آمد. کار در گازت که روزنامه‌ای پرتیراژ و عامه پسند بود باعث شد تا مهارت‌های تند نویسی و ویرایش سریع متون نوشتاری را به خوبی فرابگیرد. عادت تندنویسی تا پایان کار حرفه ایاش با او ماند به نحوی که می‌توانست یک رمان کامل را تنها در سه ساعت بنویسد و آماده چاپ کند! در دوران کار در گازت بیش از 150 مقاله با نام قلمی G.Sim نوشت و در فاصله سال‌های 1919 تا 1922 بیش از 800 قطعه فکاهی با نام مسیو لکوک به چاپ رساند.نخستین رمان او با نام بر پل آرش در ژوئن 1919 نوشته شد و در 1921 با نام مستعار G.Sim به چاپ رسید. در سال 1930 شخصیت محبوب آثارش کمیسر مگره، برای نخستین بار در داستان کوتاهی که آن را به درخواست ژوزف کسل برای چاپ در مجله کارآگاه نوشت، خودنمایی کرد.
سیمنون در خلال جنگ جهانی دوم در وانده می‌زیست و در همین دوران بود که با آندره ژید، نویسنده نامدار فرانسوی، آشنایی یافت.
در 1945 پس از آن که گشتاپو به یهودی بودن وی شک برد، از فرانسه اشغال شده گریخت و به آمریکا رفت. دوران اقامت در آمریکا از خلاقانهروزهاب زندگانی پربار سیمنون بود.
در 1955 بار دیگر به اروپا بازگشت و نخست در فرانسه و سپس در سوئیس اقامت گزید. در 1972 عملاً داستان‌نویسی را کنار گذاشت و به نگارش زندگینامه خود پرداخت. رمان‌های او آمیزه‌ای از پرداخت استادانه و کالبدشکافی هوشمندانه روان انسانهاست.
وی ترس‌ها، عقده‌های روانی، گرایش‌های ذهنی و وابستگی‌هایی را توصیف می‌کند که در زیر نقاب زندگی معمولی و یکنواخت روزمره پنهان هستند و ناگهان با انفجاری غیرمنتظره به خشونت و جنایت منجر می‌شود.
آثار او مشتمل است بر بیش از 200 رمان، 150 رمان کوتاه، یک سناریو برای باله، چندین جلد زندگینامه (که نخستین آنها با عنوان خاطرات خودمانی در 1981 منتشر شد)، مقاله های بیشمار و تعداد بسیاری رمان عامه پسند که صرفاً برای کسب درآمد و با یک دوجین نام مستعار نوشته است. اما شهرت وی به واسطهٔ 75 رمان و 28 داستان کوتاهی است که کمیسر مگره قهرمان آنهاست. نخستین این رمان‌ها با نام مسافری که با ستاره شمال آمد (Pietr Le Letton) در سال 1931 و آخرین آنها مگره و مسیو چارلز به چاپ رسیدند.
*این کتاب در سال Inquest on Bouvet (1958) برای اولین بار نوشته و چاپ شد.

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

4

محتوا و داستان

5

آسیب ها

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • yek dastan mamollli va kami shologh az 10......4 md.art
  • راوی خوب نیست
  • به نظرم این قالب که روایی و با صدای میکائیل شهرستانیِ ،بهتره و کتاب رو جذاب تر تعریف میکنه. البته قالب نمایشی هم خوبه و براش زحمت کشیدن ،روح آقای صدرالدین شجره که کارگردانی و اجرا کردن شاد... اون قالب هم تو همین اپ هست ولی اسمش خکسپاری آقای بووه است ،که البته من فکر میکنم با توجه به داستانی که از کتاب شنیدم ،اسم خاکسپاری درسته و پسوند نداره.
  • داستانش متوسط بود ولی اخرش خیلی بی ربط تموم شد و میتونم اینو بگم که سرو ته ش رو بهم اورده بودند

تصاویر

از همین نویسنده

از همین گوینده

کتاب گویا