- 7548
- 1000
- 1000
- 1000
محرمانه مستقیم
کتاب «محرمانه، مستقیم؛ آنچه جوانان نباید بخوانند!» یادداشتهای صمیمانهای است از «اسماعیل شفیعی سروستانی» که برای جوانان از تجربههای ارزشمند زندگی خود گفته است.
از ایرانصدا بشنوید
گاهی دستیافتن به تجربههای تلخ و شیرین به قیمت پایانیافتن جوانی تمام میشود. دربارهی ماجرای نگارش این کتاب در مقدمهی آن آمده است:
«بیستواندی سال پیش از این، در یک حرکت ابتکاری، انتشارات سروش از برخی اهالی قلم خواسته بود تا با نگارش مطلبی با عنوان «نامهای به دخترم» در انتشار مجموعهای با همین عنوان او را یاری دهند. اسماعیل شفیعی سروستانی، یکی از همین اهالی بود که مطلبی را قلمی کرد و در آن مجموعه چاپ و منتشر شد. باخبر بودیم که پس از آن، ایشان قلم را زمین نگذاشته و یادداشتهایی را با همان رویکرد نوشتهاست. به سراغشان رفتیم و از ایشان خواستیم تا آن مجموعه را از لابهلای پوشهها و قفسه کتابهایش درآورده و برای انتشار دوباره در اختیار ما بگذارد. درخواست قبول شد، اگرچه دوستداشتیم پس از این همه سال دوباره دستی در این یادداشتها وارد کنند، اما به ما گفتند اگر در این یادداشتها دست ببرم، چه بسا که هیچ وقت از زیر دستم خارج نشود. این اثر را به تمام جوانانی پیشنهاد میکنیم که پر از اندیشهی کمالاند.»
بخشی از متن کتاب:
«دوستی داشتم که از دوران جوانی همهی همّت و وقت خود را صرف بررسی موضوعاتی کرده بود که گمان میکرد میتواند از طریق آنها، مشکلات بسیاری را از سر راه تربیت کودکان و نوجوانان بردارد. بدون اغراق، همهی دوران جوانی تا میانسالی را صرف این کار کرده بود و از آنجایی که گمان میکرد با جلب نظر برخی مقامات از وزیر و وکیل گرفته تا کارمند و کارشناس وزارتخانهها و سازمانهای مهمّ فرهنگی، میتواند راهی برای حلّ موضوع و اصلاحگری پیدا کند، به سراغ همهی آنها رفته بود و طرح و برنامهی خود را ارائه کرده بود. دست آخر، وقتی از همه ناامید شد، تصمیم گرفت، خودش دست به کار شود، سرمایهای کسب کند و از درآمد بهدستآمده، آن موضوع را به سامان برساند.»
«بیستواندی سال پیش از این، در یک حرکت ابتکاری، انتشارات سروش از برخی اهالی قلم خواسته بود تا با نگارش مطلبی با عنوان «نامهای به دخترم» در انتشار مجموعهای با همین عنوان او را یاری دهند. اسماعیل شفیعی سروستانی، یکی از همین اهالی بود که مطلبی را قلمی کرد و در آن مجموعه چاپ و منتشر شد. باخبر بودیم که پس از آن، ایشان قلم را زمین نگذاشته و یادداشتهایی را با همان رویکرد نوشتهاست. به سراغشان رفتیم و از ایشان خواستیم تا آن مجموعه را از لابهلای پوشهها و قفسه کتابهایش درآورده و برای انتشار دوباره در اختیار ما بگذارد. درخواست قبول شد، اگرچه دوستداشتیم پس از این همه سال دوباره دستی در این یادداشتها وارد کنند، اما به ما گفتند اگر در این یادداشتها دست ببرم، چه بسا که هیچ وقت از زیر دستم خارج نشود. این اثر را به تمام جوانانی پیشنهاد میکنیم که پر از اندیشهی کمالاند.»
بخشی از متن کتاب:
«دوستی داشتم که از دوران جوانی همهی همّت و وقت خود را صرف بررسی موضوعاتی کرده بود که گمان میکرد میتواند از طریق آنها، مشکلات بسیاری را از سر راه تربیت کودکان و نوجوانان بردارد. بدون اغراق، همهی دوران جوانی تا میانسالی را صرف این کار کرده بود و از آنجایی که گمان میکرد با جلب نظر برخی مقامات از وزیر و وکیل گرفته تا کارمند و کارشناس وزارتخانهها و سازمانهای مهمّ فرهنگی، میتواند راهی برای حلّ موضوع و اصلاحگری پیدا کند، به سراغ همهی آنها رفته بود و طرح و برنامهی خود را ارائه کرده بود. دست آخر، وقتی از همه ناامید شد، تصمیم گرفت، خودش دست به کار شود، سرمایهای کسب کند و از درآمد بهدستآمده، آن موضوع را به سامان برساند.»
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
تصاویر
از همین نویسنده
از همین گوینده
-
-
-
بسیج در لشکر 17 علی بن ابی طالب (ع) «تاریخ شفاهی دفاع مقدس: روایت احمد فتوحی»
-
-
-
-
راه دوران مبارزه، بحران گروه های سیاسی «تاریخ شفاهی دفاع مقدس، روایت محسن رضایی»
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان