- 11562
- 1000
- 1000
- 1000
نبرد رستم و شاه مازندران
رستم با گذر از هفت خوان، کیکاووس شاه را از اسارت رهانید. کیکاووس، شاه مازندران را به زیر پرچم خود خواند، اما او نپذیرفت و بهناچار جنگی میان آنان درگرفت و رستم در این جنگ شاه مازندران را شکست داد.
از ایرانصدا بشنوید
نامه نوشتن کاووس نزدیک شاه مازندران
آمدن رستم نزدیک شاه مازندران به پیامبری
جنگ کاووس با شاه مازندران
بازآمدن کاووس به ایران زمین و گسیل کردن رستم را به نیمروز
پس از آنکه رستم با گذر از هفت خوان بلا به مازندران رسید و با کشتن دیو سپید کیکاووسشاه را از اسارت رهانید، پهلوانان ایران خاک مازندران را درنوردیدند و جادُواندیوان آن سرزمین را کشتند. پس آنگاه کیکاووس نامهای به شاه مازندران نوشت و او را به زمینبوس خویش فراخواند و یادآوری کرد که در غیر اینصورت باید با سپاه ایران و تهمتن دلیر رودررو شود.
شاه مازندران چون نامه خواند با سخنانی درشت پاسخ داد.
کیکاووس که سخت خشمگین شده بود، از رستم مشورت خواست. رستم صلاح چنان دید که شاه نامهای دیگر نویسد و اینبار به قاصدیِ او (رستم) روانه کند. رستم نزد شاه مازندران هویت خویش را آشکار نکرد و خود را از زیردستان رستم خواند و پیام شاه را بهجا آورد. شاه مازندران کاووس را از عاقبت جنگ بیم داد که:
براندیش و تخت بزرگان مجوی کزین در تو را خواری آید به روی
رستم را این پاسخ خوش نیامد و بازگشت.
پس دو طرف لشکر آراستند. جنگ را پهلوانی مازندرانی به نام «جویا» با رجزخوانی آغازید. ایرانیان از ترس برجای ماندند. رستم به میدان جویا درآمد؛ لیکن پهلوان مازندرانی که انتظار نداشت با شخص رستم مواجه شود، فرار را بر قرار ترجیح داد.
رستم پس پشتش اسب تاخت و او را کشت. پس دو لشکر به هم برآمدند و جنگی سخت درگرفت. جنگ یک هفته به طول انجامید. در روز هشتم، رستم به قلب سپاه دشمن زد و تا نزدیکی شاه مازندران پیش تاخت و درست در لحظهای که نیزه رستم میرفت تا جوشن شاه مازندران را از هم بدرد، شاه جادویی کرد و به تختهسنگی عظیم بدل گشت. کیکاووس دستور داد سنگ را به لشکرگاه ایران بیاورند؛ اما هیچکس را جز رستم این زور بازو نبود. رستم، شاه سنگشده را پیش سراپرده کاووس بر زمین انداخت و او را تهدید کرد که یا این جادو را تمام کند، یا با تیغ و تبر سنگ را تکهتکه خواهد کرد. شاه مازندران ترسید و به حالت اول بازگشت و شاه ایران فرمان قتل او را داد.
جنگ به نفع ایرانیان پایان یافت و رستم در ازای خدمتش از کیکاووس خواست به قولی که او در میانهی راه مازندران به پهلوانی به نام اولاد داده است، عمل کند و تخت و تاج مازندران را به اولاد واگذارد. کیکاووس چنین کرد و او را خلعتی ویژه بخشید.
کیکاووس با سپاه به ایران بازگشت. جشنی عظیم برپا کردند و شاه همگان را پاداش داد و رستم با غنایم بسیار و با غرور به سوی زابل روانه شد.
ب* با تشکر از سرکار خانم شهناز دهکردی
آمدن رستم نزدیک شاه مازندران به پیامبری
جنگ کاووس با شاه مازندران
بازآمدن کاووس به ایران زمین و گسیل کردن رستم را به نیمروز
پس از آنکه رستم با گذر از هفت خوان بلا به مازندران رسید و با کشتن دیو سپید کیکاووسشاه را از اسارت رهانید، پهلوانان ایران خاک مازندران را درنوردیدند و جادُواندیوان آن سرزمین را کشتند. پس آنگاه کیکاووس نامهای به شاه مازندران نوشت و او را به زمینبوس خویش فراخواند و یادآوری کرد که در غیر اینصورت باید با سپاه ایران و تهمتن دلیر رودررو شود.
شاه مازندران چون نامه خواند با سخنانی درشت پاسخ داد.
کیکاووس که سخت خشمگین شده بود، از رستم مشورت خواست. رستم صلاح چنان دید که شاه نامهای دیگر نویسد و اینبار به قاصدیِ او (رستم) روانه کند. رستم نزد شاه مازندران هویت خویش را آشکار نکرد و خود را از زیردستان رستم خواند و پیام شاه را بهجا آورد. شاه مازندران کاووس را از عاقبت جنگ بیم داد که:
براندیش و تخت بزرگان مجوی کزین در تو را خواری آید به روی
رستم را این پاسخ خوش نیامد و بازگشت.
پس دو طرف لشکر آراستند. جنگ را پهلوانی مازندرانی به نام «جویا» با رجزخوانی آغازید. ایرانیان از ترس برجای ماندند. رستم به میدان جویا درآمد؛ لیکن پهلوان مازندرانی که انتظار نداشت با شخص رستم مواجه شود، فرار را بر قرار ترجیح داد.
رستم پس پشتش اسب تاخت و او را کشت. پس دو لشکر به هم برآمدند و جنگی سخت درگرفت. جنگ یک هفته به طول انجامید. در روز هشتم، رستم به قلب سپاه دشمن زد و تا نزدیکی شاه مازندران پیش تاخت و درست در لحظهای که نیزه رستم میرفت تا جوشن شاه مازندران را از هم بدرد، شاه جادویی کرد و به تختهسنگی عظیم بدل گشت. کیکاووس دستور داد سنگ را به لشکرگاه ایران بیاورند؛ اما هیچکس را جز رستم این زور بازو نبود. رستم، شاه سنگشده را پیش سراپرده کاووس بر زمین انداخت و او را تهدید کرد که یا این جادو را تمام کند، یا با تیغ و تبر سنگ را تکهتکه خواهد کرد. شاه مازندران ترسید و به حالت اول بازگشت و شاه ایران فرمان قتل او را داد.
جنگ به نفع ایرانیان پایان یافت و رستم در ازای خدمتش از کیکاووس خواست به قولی که او در میانهی راه مازندران به پهلوانی به نام اولاد داده است، عمل کند و تخت و تاج مازندران را به اولاد واگذارد. کیکاووس چنین کرد و او را خلعتی ویژه بخشید.
کیکاووس با سپاه به ایران بازگشت. جشنی عظیم برپا کردند و شاه همگان را پاداش داد و رستم با غنایم بسیار و با غرور به سوی زابل روانه شد.
ب* با تشکر از سرکار خانم شهناز دهکردی
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان