- 2847
- 1000
- 1000
- 1000
جنگ فرخنده: روایت زندگی فرخنده قلعه نوخشتی
دختری آبادانی پر شروشور و سرگرم رؤیاهای جوانی که با انقلاب اسلامی در خود انقلاب میکند، با شروع جنگ پرستار بیمارستانی در خرمشهر میشود و سرانجام دست سرنوشت او را از جنوب به شمال کشور میبرد.
از ایرانصدا بشنوید
قسمتهایی از کتاب جنگ فرخنده
بلد نبودم نماز بخوانم. مغرور بودم و نمیخواستم از کسی بپرسم. در خلوت خودم و دور از چشم دیگران نماز میخواندم. ترتیب و قرائت درست را نمیدانستم، اما همین که میگفتم سبحانالله، دلم قرص می شد و آرام می شدم. یک روز بابا بشیری غافلگیرم کرد. نمازم که تمام شد، گفت: «فرخنده! چندتا رکوع رفتی؟» گفتم: «رکوع؟ رکوع کدومش بود؟» زد زیر خنده … .
بلد نبودم نماز بخوانم. مغرور بودم و نمیخواستم از کسی بپرسم. در خلوت خودم و دور از چشم دیگران نماز میخواندم. ترتیب و قرائت درست را نمیدانستم، اما همین که میگفتم سبحانالله، دلم قرص می شد و آرام می شدم. یک روز بابا بشیری غافلگیرم کرد. نمازم که تمام شد، گفت: «فرخنده! چندتا رکوع رفتی؟» گفتم: «رکوع؟ رکوع کدومش بود؟» زد زیر خنده … .
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان