- 9670
- 1000
- 1000
- 1000
از میان طوفان ها
شبی درِ خانهی میرعلی به صدا درمیآید و شخصی مشکوک وارد خانه میشود.
در سال 1211 هجری میرعلی، پسر 11 سالهی سید قوامالدین مرعشی، (که همان سال در مکتب حکیم عبدالله انواع دروس را میآموخت و نیز از سر فراست به طبابت او هم نظر داشت) درپیِ پناهندهشدن مردی زخمی به خانهشان، دقت و تبحر خود را در درمان جراحتی مهلک به پدر نشان میدهد.
سالها بعد، در گرماگرم جنگ اول میان ایران و روس، میرعلی به اصفهان میرود تا نزد میرزا حسن خان شیروانی درس طب بیاموزد. کمی بعد دختر حکیم شیروانی، آذردخت، را به همسری میگیرد. او برای درمان مجروحان به میدان جنگ فراخوانده میشود. پس از مدتی نامهای از همسرش به دستش میرسد. در نامه نوشته شده که پدر آذر بیمار است و حال همهی اهل خانه به افسردگی میگذرد.
میرعلی به اصفهان برمیگردد و متوجه میشود حکیم شیروانی از دنیا رفته است. نزد والی میرود و با اجازهی او خود را از بازگشت به جبهه معاف میکند.
میرعلی و آذر به خانه پدریشان در تهران میروند. میرعلی جایی را بهعنوان مطب برای خود در نظر میگیرد و به درمان بیماران میپردازد.
روزی مأموری از دارالحکومهی فتحعلیشاه به مطب او میرود و از او میخواهد که برای معالجهی یکی از بزرگان به دربار برود....
اما ادامهی ماجرا را در صوت بشنوید.
در سال 1211 هجری میرعلی، پسر 11 سالهی سید قوامالدین مرعشی، (که همان سال در مکتب حکیم عبدالله انواع دروس را میآموخت و نیز از سر فراست به طبابت او هم نظر داشت) درپیِ پناهندهشدن مردی زخمی به خانهشان، دقت و تبحر خود را در درمان جراحتی مهلک به پدر نشان میدهد.
سالها بعد، در گرماگرم جنگ اول میان ایران و روس، میرعلی به اصفهان میرود تا نزد میرزا حسن خان شیروانی درس طب بیاموزد. کمی بعد دختر حکیم شیروانی، آذردخت، را به همسری میگیرد. او برای درمان مجروحان به میدان جنگ فراخوانده میشود. پس از مدتی نامهای از همسرش به دستش میرسد. در نامه نوشته شده که پدر آذر بیمار است و حال همهی اهل خانه به افسردگی میگذرد.
میرعلی به اصفهان برمیگردد و متوجه میشود حکیم شیروانی از دنیا رفته است. نزد والی میرود و با اجازهی او خود را از بازگشت به جبهه معاف میکند.
میرعلی و آذر به خانه پدریشان در تهران میروند. میرعلی جایی را بهعنوان مطب برای خود در نظر میگیرد و به درمان بیماران میپردازد.
روزی مأموری از دارالحکومهی فتحعلیشاه به مطب او میرود و از او میخواهد که برای معالجهی یکی از بزرگان به دربار برود....
اما ادامهی ماجرا را در صوت بشنوید.
از ایرانصدا بشنوید
این کتاب گویا زندگینامهی سیدالحکما، مرعشی نجفی، پدر دندانپزشکی ایران است. سیدالحکما دانشمندی خوشقریحه و نوآور بود. او با آنکه با طب اروپایی و اکتشافات و ادوات جدید پزشکی آن روزگار آشنایی نداشت، با ابتکار خویش وسیلههایی برای حجامت ساخته بود که عمل حجامت را با فشردن دکمهای انجام میداد. سیدالحکما پیش از ورودِ دندان مصنوعی از اروپا به ایران، اقدام به ساخت یکدست دندان مصنوعی از عاج فیل کرد که بهکمکِ فنری به لثه محکم می شد. این دندانها را آیتالله مرعشی به دکتر نجمآبادی دادند و ایشان نیز آنها را به موزهی دانشکدهی دندانپزشکی سپردند که هم اکنون نیز موجود است.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان