- 20547
- 1000
- 1000
- 1000
ماه عسل آفتابی
این داستان دربارهی زوجی است که برای ماه عسل به سفر رفتهاند. مرد متوجه میشود که نداشتن نقطهی مشترک با همسرش در زمینهی علایقش باعث دوری آنها میشود.
از ایرانصدا بشنوید
پس از ازدواج جاکومو با سیمونا، آنها برای ماه عسل به جزایر آناکاپری رفتند. جاکومو احساس میکرد زنش به او بیتوجه است و به هیچکدام از احساساتش پاسخ نمیدهد و هرچه سعی میکرد او را با خودش یکدل کند، موفق نمیشد.
جاکومو اهل سیاست نبود و سیمونا کمونیست بود و به دلیل تفاوت سلیقهی سیاسی و نداشتن دانش در حیطهی مورد علاقهی زن، جاکومو حس میکرد که هیچگاه نتواند همهی توجه سیمونا را از آن خود کند.
روز دوم ماه عسل با هم به سوی شهر بازی معروفی به راه افتادند، اما در میانهی راه زن احساس خستگی کرد و اصرار داشت که برگردد. مرد سعی کرد او را به رفتن راضی کند؛ به سمتش رفت تا زیر گوشِ او زمزمهی عاشقانهای سردهد....
*دربارهی نویسنده:
«آلبرتو موراویا» (نام اصلی آلبرتو پینکِرْلِه) (زاده 28 نوامبر 1907 - درگذشته 26 سپتامبر 1990) یکی از رماننویسان برجستهی ایتالیا در قرن بیستم بود. موضوعات آثار او جنسیت، بیگانگی و وجودگرایی است. معروفترین اثر او رمان ضدفاشیستی «دنبالهرو» است.
آلبرتو موراویا در خیابان اسگامباتی شهر رم به دنیا آمد. پدرش «کارلو پینکرله موراویا»، معمار و نقاش از خانوادهای ونیزی بود. مادرش «جیناد مارسانیک» اهل آنکونا بود. او در کنار خانوادهاش زندگی نسبتاً راحتی داشتند.
در کودکی به بیماری سل استخوانی مبتلا شد. درمانهای بیهوده و جانگرفتن دوبارهی بیماری، تا شانزده سالگی طول کشید. این بیماری مهمترین واقعهی زندگی او بود. به همین سبب، پنج سال از عمرش را در رختخواب گذراند. در این مدّت روند تحصیلاتش نامرتب بود؛ چراکه تقریباً همیشه خانهنشین بود. ولی درعوض در بستر استراحت و بیماری بیشتر کتاب میخواند و بسیار مطالعه میکرد.
در این مدّت ابیاتی را به فرانسه و ایتالیایی مینوشت. آلمانی را با سماجت آموخت و انگلیسی را نیز پیش از آن فراگرفته بود.
در سال 1925 کاملاً بهبود یافت. در پاییز همان سال بهکلّی سرودن شعر را کنار گذاشت و نوشتن داستان را آغاز کرد.
در 1927 اولین داستان خود، «ندیمه خسته»، را در مجلهی «نووه چنتو» به زبان ایتالیایی و فرانسه چاپ کرد.
در جولای 1929 موراویا از پدرش پنج هزار لیره قرض کرد و رمان «بیتفاوتها» را منتشر کرد و با موفقیت بسیاری روبهرو شد. در این سالها علاوه بر رمان، داستان کوتاه نیز مینوشت.
بین سالهای 1930 تا 1935 در پاریس و لندن اقامت داشت. در این دوره روابطش با فاشیسم تیره و تار شد و به ایالات متحده سفر کرد تا از سرزمینی که برایش زندگی سختی به ارمغان آورده بود، دور شود.
در سال 1936 با کشتی به چین عزیمت کرد و در آنجا دو ماه ماندگار شد. در سال 1938 به یونان رفت و شش ماه اقامت گزید و بعد دوباره به ایتالیا بازگشت و با آنا کاپری (که با او از سال 1936 در رم آشنا شده بود) ازدواج کرد.
از سال 1940 تا 1945 به نوشتن داستان کوتاه و رمان و مقاله و نمایشنامه ادامه داد.
در سال 1946 ترجمهی آثارش به زبانهای خارجی آغاز شد و خیلی زود داستانهایش به همهی زبانهای دنیا ترجمه شد. پس از آن، بخت و اقبالش در سینما آغاز شد و از رمانها و داستانهایش فیلم ساختند.
دههی پنجاه میلادی برای او جایزههای ادبی متعددی را به ارمغان آورد و در دههی شصت بیشتر بر نمایشنامهنویسی و تئاتر تمرکز کرد. سمتوسوی آثارش در دههی هفتاد به سینما گرایش یافت و سفری طولانی به آفریقا داشت که حاصل آن سه کتاب بود.
دههی هشتاد میلادی پایش به سیاست ایتالیا و اروپا باز شد و همچنان مینوشت تا اینکه عاقبت در روز 26 سپتامبر سال 1990 در منزلش بدرود حیات گفت.
تعدادی از آثار او عبارتاند از: بیتفاوتها (1929)، دنبالهرو (1947)، سرکشی (1947)، زن رمی (1947)، داستانهای رومی (1954)، تحقیر (1954)، دو زن (1957)، دلتنگی (1960)، عشق و زناشویی لیدا، اروتیسم در ادبیات، یک چیز فقط یک چیز است، دستفروش، داستانهای ماقبل تاریخ و ...
*کتاب:
(1952) Bitter Honeymoon, trans
جاکومو اهل سیاست نبود و سیمونا کمونیست بود و به دلیل تفاوت سلیقهی سیاسی و نداشتن دانش در حیطهی مورد علاقهی زن، جاکومو حس میکرد که هیچگاه نتواند همهی توجه سیمونا را از آن خود کند.
روز دوم ماه عسل با هم به سوی شهر بازی معروفی به راه افتادند، اما در میانهی راه زن احساس خستگی کرد و اصرار داشت که برگردد. مرد سعی کرد او را به رفتن راضی کند؛ به سمتش رفت تا زیر گوشِ او زمزمهی عاشقانهای سردهد....
*دربارهی نویسنده:
«آلبرتو موراویا» (نام اصلی آلبرتو پینکِرْلِه) (زاده 28 نوامبر 1907 - درگذشته 26 سپتامبر 1990) یکی از رماننویسان برجستهی ایتالیا در قرن بیستم بود. موضوعات آثار او جنسیت، بیگانگی و وجودگرایی است. معروفترین اثر او رمان ضدفاشیستی «دنبالهرو» است.
آلبرتو موراویا در خیابان اسگامباتی شهر رم به دنیا آمد. پدرش «کارلو پینکرله موراویا»، معمار و نقاش از خانوادهای ونیزی بود. مادرش «جیناد مارسانیک» اهل آنکونا بود. او در کنار خانوادهاش زندگی نسبتاً راحتی داشتند.
در کودکی به بیماری سل استخوانی مبتلا شد. درمانهای بیهوده و جانگرفتن دوبارهی بیماری، تا شانزده سالگی طول کشید. این بیماری مهمترین واقعهی زندگی او بود. به همین سبب، پنج سال از عمرش را در رختخواب گذراند. در این مدّت روند تحصیلاتش نامرتب بود؛ چراکه تقریباً همیشه خانهنشین بود. ولی درعوض در بستر استراحت و بیماری بیشتر کتاب میخواند و بسیار مطالعه میکرد.
در این مدّت ابیاتی را به فرانسه و ایتالیایی مینوشت. آلمانی را با سماجت آموخت و انگلیسی را نیز پیش از آن فراگرفته بود.
در سال 1925 کاملاً بهبود یافت. در پاییز همان سال بهکلّی سرودن شعر را کنار گذاشت و نوشتن داستان را آغاز کرد.
در 1927 اولین داستان خود، «ندیمه خسته»، را در مجلهی «نووه چنتو» به زبان ایتالیایی و فرانسه چاپ کرد.
در جولای 1929 موراویا از پدرش پنج هزار لیره قرض کرد و رمان «بیتفاوتها» را منتشر کرد و با موفقیت بسیاری روبهرو شد. در این سالها علاوه بر رمان، داستان کوتاه نیز مینوشت.
بین سالهای 1930 تا 1935 در پاریس و لندن اقامت داشت. در این دوره روابطش با فاشیسم تیره و تار شد و به ایالات متحده سفر کرد تا از سرزمینی که برایش زندگی سختی به ارمغان آورده بود، دور شود.
در سال 1936 با کشتی به چین عزیمت کرد و در آنجا دو ماه ماندگار شد. در سال 1938 به یونان رفت و شش ماه اقامت گزید و بعد دوباره به ایتالیا بازگشت و با آنا کاپری (که با او از سال 1936 در رم آشنا شده بود) ازدواج کرد.
از سال 1940 تا 1945 به نوشتن داستان کوتاه و رمان و مقاله و نمایشنامه ادامه داد.
در سال 1946 ترجمهی آثارش به زبانهای خارجی آغاز شد و خیلی زود داستانهایش به همهی زبانهای دنیا ترجمه شد. پس از آن، بخت و اقبالش در سینما آغاز شد و از رمانها و داستانهایش فیلم ساختند.
دههی پنجاه میلادی برای او جایزههای ادبی متعددی را به ارمغان آورد و در دههی شصت بیشتر بر نمایشنامهنویسی و تئاتر تمرکز کرد. سمتوسوی آثارش در دههی هفتاد به سینما گرایش یافت و سفری طولانی به آفریقا داشت که حاصل آن سه کتاب بود.
دههی هشتاد میلادی پایش به سیاست ایتالیا و اروپا باز شد و همچنان مینوشت تا اینکه عاقبت در روز 26 سپتامبر سال 1990 در منزلش بدرود حیات گفت.
تعدادی از آثار او عبارتاند از: بیتفاوتها (1929)، دنبالهرو (1947)، سرکشی (1947)، زن رمی (1947)، داستانهای رومی (1954)، تحقیر (1954)، دو زن (1957)، دلتنگی (1960)، عشق و زناشویی لیدا، اروتیسم در ادبیات، یک چیز فقط یک چیز است، دستفروش، داستانهای ماقبل تاریخ و ...
*کتاب:
(1952) Bitter Honeymoon, trans
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
تصاویر
از همین نویسنده
از همین گوینده
-
-
-
-
-
-
-
-
ستاره ی توس (داستان زندگی خواجه نصیرالدین توسی)
-
محشای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران - جلد 14 (بازنگری در قانون اساسی)
-
محشای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران - جلد 13 (شورای عالی امنیت ملی)
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان