- 28665
- 1000
- 1000
- 1000
زندگی من
«زندگی من» خودزندگینامهای است که «مارک تواین»، نویسندهٔ آمریکایی، نوشته است.
از ایرانصدا بشنوید
«مارک تواین» برای ما از تولد خود و ماجراهای کودکیاش میگوید؛ از مادرش و فضیلتهایی که تأثیر عمیقی بر روحیه او گذاشت؛ از شیوایی کلام و مهربانی قلب و روح مادر که او را تا نزدیک سن نود سالگی کشاند.
از ماجراها و خاطرات زندگی در خانه داییاش میگوید و اینکه لحظه لحظه آن دوران در میان باغ، جنگل، درخت و جانوران گوناگون سپری شد تا زمانی که باید به مدرسه میرفت. او لذتهای کودکی و شیطنتهای دوره نوجوانی را در همانجا تجربه کرد؛ زیرا در آنجا وفور نعمت بود و او از نظر تغذیه و تحصیل چیزی کم نداشت. با اینحال، شیطنتهایش همیشه برقرار بود و او ناخودآگاه انواع آنها را انجام میداد.
از دوستش «جیم ولف» میگوید که از او جوانمردی و پاکی و درستکاری را آموخت؛ حتی بعدها که به نیویورک رفت و قرار شد ماجراهایش را در قالب داستانی برای مجلهای بفرستد، ماجراهایی از جیم ولف را بهشیوه داستان نوشت و چاپ کرد که با استقبال هم روبهرو شد.
او بعد از کارهای گوناگون، دوباره به کار در چاپخانه و روزنامههایی که در آن چاپخانهها چاپ میشد، مشغول شد. کمکم مقالهنویس و خبرنگار فعالی شد.
او را به جاهایی با خبرهای جذاب میفرستادند. کارش آنقدر خوب بود که در غیاب رئیسش، سردبیر ارشد بود و برای روزنامه سرمقاله مینوشت.
مدتی بعد، گزارش او از یک واقعه دریایی نامش را بر سر زبانها انداخت و برای همین، یکی از سالندارهای معروف او را تشویق کرد که به سفر برود و برای مردم سخنرانی کند و از این راه پول خوبی بگیرد. او این کار را کرد و پولدار شد. شهرتش فراگیر شد و یکی از روزنامههای معروف بر آن شد تا استخدامش کند و ماجراهای سفرش را با پرداخت دستمزدهای کلان به چاپ برساند.
از ماجراها و خاطرات زندگی در خانه داییاش میگوید و اینکه لحظه لحظه آن دوران در میان باغ، جنگل، درخت و جانوران گوناگون سپری شد تا زمانی که باید به مدرسه میرفت. او لذتهای کودکی و شیطنتهای دوره نوجوانی را در همانجا تجربه کرد؛ زیرا در آنجا وفور نعمت بود و او از نظر تغذیه و تحصیل چیزی کم نداشت. با اینحال، شیطنتهایش همیشه برقرار بود و او ناخودآگاه انواع آنها را انجام میداد.
از دوستش «جیم ولف» میگوید که از او جوانمردی و پاکی و درستکاری را آموخت؛ حتی بعدها که به نیویورک رفت و قرار شد ماجراهایش را در قالب داستانی برای مجلهای بفرستد، ماجراهایی از جیم ولف را بهشیوه داستان نوشت و چاپ کرد که با استقبال هم روبهرو شد.
او بعد از کارهای گوناگون، دوباره به کار در چاپخانه و روزنامههایی که در آن چاپخانهها چاپ میشد، مشغول شد. کمکم مقالهنویس و خبرنگار فعالی شد.
او را به جاهایی با خبرهای جذاب میفرستادند. کارش آنقدر خوب بود که در غیاب رئیسش، سردبیر ارشد بود و برای روزنامه سرمقاله مینوشت.
مدتی بعد، گزارش او از یک واقعه دریایی نامش را بر سر زبانها انداخت و برای همین، یکی از سالندارهای معروف او را تشویق کرد که به سفر برود و برای مردم سخنرانی کند و از این راه پول خوبی بگیرد. او این کار را کرد و پولدار شد. شهرتش فراگیر شد و یکی از روزنامههای معروف بر آن شد تا استخدامش کند و ماجراهای سفرش را با پرداخت دستمزدهای کلان به چاپ برساند.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
تصاویر
از همین نویسنده
از همین گوینده
-
-
-
-
-
-
-
-
ستاره ی توس (داستان زندگی خواجه نصیرالدین توسی)
-
محشای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران - جلد 14 (بازنگری در قانون اساسی)
-
محشای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران - جلد 13 (شورای عالی امنیت ملی)
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان