- 5677
- 1000
- 1000
- 1000
امدادگر کجایی؟
این کتاب گویا دربردارندهی خاطرات یکی از امدادگران دوران دفاع مقدس، علی عِچرِش، است. وی ایثارگریهای امدادگران را در دوران جنگ تحمیلی شرح میدهد.
از ایرانصدا بشنوید
«علی عِچرِش» اهل آبادان است. او فرد آگاهی است، چون در زمان جنگ، مدیر ستاد امداد و درمان ماهشهر بود. وی همچنین مدتی مدیریت ستاد امداد جبههی اهواز و نیز هلالاحمر ماهشهر را برعهده داشت.
عچرش و دوستانش در شهریور سال 1359 (پیش از آغاز رسمی جنگ)، به علّت درگیریهایی که در شلمچه وجود داشت، به آنجا رفتند و در منطقهی کمپ ولیعصر مستقر شدند.
وی درابتدا کارش را با امدادگری شروع کرد و بعد، در جریان حملات هوایی عراق به اروندکنار، به این نتیجه رسید که امدادگر به تنهایی نمیتواند به مجروحان رسیدگی کند و باید خودش نیز رانندهی آمبولانس باشد، چون سرعت امدادگر برای رساندن مجروح به بیمارستان نقش تعیینکنندهای در نجات او دارد. وی سپس رانندهی آمبولانس شد و این نقش ادامه پیدا کرد.
*دربارهی کتاب:
«معصومه رامهرمزی» دربارهی کتاب «امدادگر کجایی» میگوید:
«14ساله بودم که بهعنوان امدادگر حِبه در بیمارستانهای جنوب کشور حضور داشتم و از نزدیک شاهد زحمات و تلاش امدادگران در جنگ بودم. کتاب «امدادگر کجایی» در راستای تحقیقات، پژوهشها و کارهایی است که برای جنگ انجام میدادم. چون خودم امدادگر بودم، احساس کردم در حوزهی آقایانِ امدادگر کتابی نداریم، یعنی خانمهای امدادگر در این زمینه بسیار فعال بودهاند و کتابهایی منتشر شده، اما آقایان امدادگر یا رانندهی آمبولانس، چون جزو اقشاری بودند که به شکل مردمی و پراکنده به جبههها میرفتند و بعد از جنگ نیز به شغلهای خودشان بازگشتند و تقریباً متولی مشخصی نداشتند و پراکنده شدند، تریبونی وجود نداشت تا این افراد خاطرات خود را بازگو کنند. خیلی علاقه داشتم تا این اتفاق بیفتد و بتوانیم صحبتهای آقایانی را که امدادگر و رانندهی آمبولانس بودند، بشنویم و ببینیم آنها در زمینهی امداد چه اطلاعات و خاطراتی دارند و این باعث شکلگیری این کتاب شد.»
***
کتاب «امدادگر کجایی» در هشت فصل و «فهرست منابع» و «اسناد و تصاویر» تنظیم شده است.
فصل اول: روزهای خیلی دور؛
فصل دوم: روزهای بیداری؛
فصل سوم: روزهای بالندگی؛
فصل چهارم: روزهای ایستادگی؛
فصل پنجم: اعزام به ماهشهر؛
فصل ششم: مهاجرت؛
فصل هفتم: روزهای حج و امداد؛
فصل هشتم: روزهای پایانی.
عچرش و دوستانش در شهریور سال 1359 (پیش از آغاز رسمی جنگ)، به علّت درگیریهایی که در شلمچه وجود داشت، به آنجا رفتند و در منطقهی کمپ ولیعصر مستقر شدند.
وی درابتدا کارش را با امدادگری شروع کرد و بعد، در جریان حملات هوایی عراق به اروندکنار، به این نتیجه رسید که امدادگر به تنهایی نمیتواند به مجروحان رسیدگی کند و باید خودش نیز رانندهی آمبولانس باشد، چون سرعت امدادگر برای رساندن مجروح به بیمارستان نقش تعیینکنندهای در نجات او دارد. وی سپس رانندهی آمبولانس شد و این نقش ادامه پیدا کرد.
*دربارهی کتاب:
«معصومه رامهرمزی» دربارهی کتاب «امدادگر کجایی» میگوید:
«14ساله بودم که بهعنوان امدادگر حِبه در بیمارستانهای جنوب کشور حضور داشتم و از نزدیک شاهد زحمات و تلاش امدادگران در جنگ بودم. کتاب «امدادگر کجایی» در راستای تحقیقات، پژوهشها و کارهایی است که برای جنگ انجام میدادم. چون خودم امدادگر بودم، احساس کردم در حوزهی آقایانِ امدادگر کتابی نداریم، یعنی خانمهای امدادگر در این زمینه بسیار فعال بودهاند و کتابهایی منتشر شده، اما آقایان امدادگر یا رانندهی آمبولانس، چون جزو اقشاری بودند که به شکل مردمی و پراکنده به جبههها میرفتند و بعد از جنگ نیز به شغلهای خودشان بازگشتند و تقریباً متولی مشخصی نداشتند و پراکنده شدند، تریبونی وجود نداشت تا این افراد خاطرات خود را بازگو کنند. خیلی علاقه داشتم تا این اتفاق بیفتد و بتوانیم صحبتهای آقایانی را که امدادگر و رانندهی آمبولانس بودند، بشنویم و ببینیم آنها در زمینهی امداد چه اطلاعات و خاطراتی دارند و این باعث شکلگیری این کتاب شد.»
***
کتاب «امدادگر کجایی» در هشت فصل و «فهرست منابع» و «اسناد و تصاویر» تنظیم شده است.
فصل اول: روزهای خیلی دور؛
فصل دوم: روزهای بیداری؛
فصل سوم: روزهای بالندگی؛
فصل چهارم: روزهای ایستادگی؛
فصل پنجم: اعزام به ماهشهر؛
فصل ششم: مهاجرت؛
فصل هفتم: روزهای حج و امداد؛
فصل هشتم: روزهای پایانی.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
تصاویر
از همین نویسنده
از همین گوینده
-
-
-
-
-
-
-
-
-
ماجراهای شرلوک هولمز: این داستان «انجمن سرخ مویان»
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان