منو
صبح روز بیست و چهارم

صبح روز بیست و چهارم

  • 9 قطعه
  • 146 دقیقه مدت کتاب
  • 860 دریافت شده
این کتاب نقش لشکر 41 ثار‌الله در عملیات و‌الفجر 8 در دوران دفاع مقدس را روایت می‌کند.

از ایرانصدا بشنوید

درباره‎‌ی کتاب
تا روز 22 بهمن 1364، رزمندگان لشکر 41 ثارالله مأموریت محوله‌ی خود (عبور از اروند، عبور از موانع و باتلاق‌ها، شکستن خط دشمن در محورهای جاده نهر علی‌شیر و بلامه، پیش‌روی، پاک‌سازی، تثبیت منطقه‌ی تصرف‌شده و طراحی دفاع و پدافند از آن) را به پایان رساندند.
علاوه بر این، مأموریت تیپ المهدی (عج) و لشکرهای 19 فجر، ولیعصر (عج) و 25 کربلا را تکمیل کردند و ضمن دست‌یابی به خور عبدالله، در سمت چپ تا رأس البیشه و در راست تا ضلع شرقی پایگاه موشکی و تا 500متری مخازن نفتی پیش‌روی کردند.
ساعت 6:15 روز چهارشنبه 24 بهمن 1364 خانه‌ی اطلاعات شلوغ بود. ابراهیم سعادت‌فر، رزمنده‌ی عضو واحد اطلاعات درباره‌ی خانه اطلاعات می‌گوید:
«عنوان خانه‌ی اطلاعات را ابراهیم هندوزاده اولین بار مطرح کرد. محل استقرارمان در کنار نهر علی‌شیر بود. خانه‌ای محلی که توی آن با بلوک و چوب و گونی‌های شن، پناهگاهی ساخته بودیم. سنگری زیر سقف خانه داشتیم، گرچه زیاد محکم نبود. این را بعداً فهمیدیم. وقتی راکت شیمیایی خورد وسط سفره‌ی صبحانه‌مان.»
در این روز (24 بهمن 1364)، بیشتر اطلاعاتی‌ها بودند. ابراهیم هندوزاده، حسین آتش‌افروز، یدالله وزیری، مسعود دین‌دار، عنایت‌الله طالبی‌زاده، حسین دامغانی، حسن یزدانی و ... صبحانه‌شان را خورده بودند و آماده می‌شدند که با قایق به آن‌سوی اروند بروند.
محمدحسین یوسف‌اللهی با کفش‌های کتانی سفیدرنگی که به پا داشت، میان قاب در ایستاده بود. محمد دوست‌محمدی آن‌‌طرفش بود و ابراهیم سعادت‌فر این‌طرفش.
رمضان راجی امیرحسینی بیرون اتاق قدم می‌زد و به برنامه‌ی آن روز بچه‌های اطلاعات فکر می‌کرد. صدای غرش هواپیماهای عراقی به گوش می‌رسید. صداها درهم بود. همچون همهمه‌ی گنگ دریا در آغاز طوفان و بعد، میگ‌ها پرسروصدا گذشتند.
یکی از بمب‌افکن‌ها، از بالای نخلستان قیقاج پایین آمد و تا اطلاعاتی‌ها بجنبند، نخلستان را و سنگرها و خانه اطلاعات را درنوردید.
آن‌هایی که دور سفره‌ی صبحانه نشسته بودند، نیم‌خیز شدند. هواپیما از روی ساختمان عبور کرد. کمی بعد، صدایی دیگر بلند شد. انگار چیزی از آسمان به‌سوی خانه‌ی اطلاعات می‌آمد. فریاد محمدحسین یوسف‌اللهی بلند شد. ایستاده بود میان چارچوب در. اطلاعاتی‌ها دیدند با نگرانی آسمان را نگاه می‌کند و شنیدند داد زد: شیمیایی، بچه‌ها شیمیایی!

* کتاب:
صبح روز بیست و چهارم: نبرد لشکر 41 ثارالله در عملیات والفجر 8
مؤلفان: عباس میرزایی، مهدی خداوردی‌خان
ویراستار: مهدی خداجو
ناشر: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
زبان: فارسی
سال چاپ: 1401
تعداد صفحات: 388

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

4

محتوا و داستان

4

فصل ها

تصاویر

از همین نویسنده

از همین گوینده

کتاب گویا