منو
داستان‌های کوتاه گی دو موپاسان

داستان‌های کوتاه گی دو موپاسان

  • 9 قطعه
  • 131 دقیقه مدت کتاب
  • 5110 دریافت شده
این کتاب گویا در بردارنده‌‌ی شش داستان کوتاه از نویسنده‌‌ی بزرگ فرانسوی «گی دو موپاسان» است.

از ایرانصدا بشنوید

داستان‌هایی که در این مجموعه می‌شنوید، عبارت‌اند از:
1- مادام هرمه؛
2- گودال؛
3- یک خانواده؛
4- ابلیس؛
5- چتر؛
6- اولین برف.

* درباره‌‌ی نویسنده:
«آنری رنه آلبر گی دو موپاسان» (زاده‌ی 5 آگوست 1850 – درگذشته‌ی 6 ژوئیه‌ی 1893) نویسنده‌ی فرانسوی بود. گی دوموپاسان در 5 آگوست 1850 میلادی در «قصر میرومانسنیل» در نزدیکی شهر بندری «دیپ» فرانسه واقع در ساحل «نورماندی» به دنیا آمد. درواقع پدر و مادر موپاسان ساکن شهر کوچک «فکان»، در 15 کیلومتری آن‌جا، بودند؛ اما از آن‌جایی که مادر موپاسان زنی با پیشینه‌ی اشرافی و بلندپرواز بود، شوهرش را واداشت این قصر را برای اقامت تابستانی اجاره کند تا او بتواند فرزندشان را در محیطی اشرافی به دنیا بیاورد. البته موپاسان کودکی‌اش را عمدتاً در شهر فکان گذراند. دایی موپاسان از دوستان دوران جوانی «گوستاو فلوبر»، نویسنده‌ی مشهور فرانسوی بود. اختلاف‌های پدر و مادر سرانجام در سال 1859 منجر به جدایی آن‌ها شد. پدر در پاریس به‌عنوان یک کارمند ساده‌ی بانک مشغول به کار شد و مادر به همراه «گی» و برادرش «اروه» در استراحتگاه ساحلی «اترتا» که شهری کوچک و درحال ترقی بود، اقامت گزید.
این جدایی در زندگی گی دوموپاسان تأثیر بسزایی داشت و دوران کودکی او را دچار تلخ‌کامی کرد؛ بنابراین شرط همینگوی برای نویسنده شدن یعنی «داشتن دوران کودکی ناشاد» درباره‌ی موپاسان کاملاً صادق بود. درون‌‌مایه‌ی برخی از داستان‌های موپاسان مؤید تأثیر نامطلوبی است که جدایی پدر و مادرش در آن دوران بر ذهن و روح وی گذاشت.
او در 13سالگی وارد مدرسه‌ی شبانه‌روزی در شهر «ایوتو» شد که مؤسسه‌ای وابسته به کلیسا بود. در همان‌جا بود که تحت‌تأثیر «ویکتور هوگو» به سرودن اشعاری به سبک رمانتیک پرداخت و نیز تحت‌تأثیر ادبیات کلاسیک، اشعار «راسین» و رمان‌های «ژان ژاک روسو» قرار گرفت. موپاسان پنج سال بعد از ورودش به این مدرسه، به‌علت سرودن شعری گستاخانه از آنجا اخراج شد.
او پس از وقفه‌ای کوتاه در دبیرستان دولتی شهر «روئن» نام‌نویسی کرد و مشغول تحصیل در آنجا شد. موپاسان در روئن با شاعری به نام «لوئی بویه»، که یکی از دوستان صمیمی گوستاو فلوبر بود، آشنا شد. بویه نخستین کسی بود که ظرایف کار ادبی را به موپاسان آموخت و اشعارش را تصحیح کرد. اما بویه کمی بعد، قبل از این‌که موپاسان دیپلمش را بگیرد، با زندگی وداع گفت. موپاسان در روئن با فلوبر نیز آشنا شد. بعد از گرفتن دیپلم به پاریس رفت و تحصیل در رشته‌ی حقوق را آغاز کرد. او در این دوره نزد پدرش اقامت داشت. با شروع جنگ میان فرانسه و پروس، از آنجا که به جنگ فراخوانده شده بود، مجبور به ترک دانشگاه شد. موپاسان اگرچه به خط مقدم نرفت، اما شکست و اشغال فرانسه به‌وسیله‌ی ارتش پروس را با گوشت‌و‌پوستش احساس کرد.
بعد از مرخصی از جنگ در پاییز سال 1872 موپاسان تحصیلش را ادامه نداد، بلکه در پاریس به‌کمک فلوبر شغلی به‌عنوان کارمند وزارت نیروی دریایی ـ و از سال 1877 به بعد در وزارت آموزش ـ برای خودش دست‌و‌پا کرد. برای جبران شغل ملال‌آور کارمندی در اوقات فراغت به قایق‌رانی بر روی «رود سن» و دیگر تفریحات می‌پرداخت. در کنار زندگی کارمندی و سرگرمی‌هایی چون قایق‌رانی با راهنمایی‌های فلوبر دست به طبع‌آزمایی در شیوه‌های گوناگون ادبی زد، اما مدتی طولانی تقریباً چیزی منتشر نکرد.
او ازطریق فلوبر که زمان زیادی را در پاریس می‌گذراند، با نویسندگان پاریسی، به‌ویژه «امیل زولا» که رئیس مکتب نوپای «ناتورالیسم» بود، آشنا شد. موفقیت موپاسان در مقام نویسنده در سال 1880 با انتشار نوول استادانه و روان‌شناختی «بولی دوسویف» ـ که «محمد قاضی» نام «تپلی» را بر آن نهاده ـ روی داد. این نوول در مجموعه‌ای از داستان‌های ضدجنگ که زولا، «زوریس کارل اوئیسمان» و تعدادی دیگر از نویسندگان معروف ناتورالیست تحت عنوان «شب‌ها در مدان» منتشر کرده‌بودند، به چاپ رسید.
«مدان» نام روستایی بود در کنار رود سن که زولا ویلایی در آن‌جا داشت. نویسندگان این مجموعه امیدوار بودند که از شهرت زولا که داستانش در ابتدای مجموعه آمده بود، برای مطرح شدن داستان‌های خودشان بهره ببرند؛ اما توجه همۀ منتقدان به داستان موپاسان معطوف شد و آن را استثنایی در میان آن داستان‌ها به‌شمار آوردند و ستودند. «ایوان تورگنیف» که آن زمان مقیم پاریس بود، آن را بسیار عالی خواند و فلوبر در نامه‌ای به موپاسان از داستان تپلی به‌عنوان شاهکار نام برد. مردم نیز از این داستان استقبال گسترده‌ای به‌عمل آوردند و کتاب درطول دو هفته، هشت بار تجدیدچاپ شد.
بعد از توفیق تپلی، موپاسان سرودن شعر و نگارش متون نمایشی را تا حدود زیادی رها کرد. او برای این‌که به نویسنده‌ای طرازاول در ادبیات جهان تبدیل شود، تنها دوازده سال – تا مرگ زودهنگامش در سال 1893- فرصت داشت. در این 12 سال اعتبار و درآمد او بابت آثار داستانی‌اش به‌سرعت فزونی گرفت. با موفقیتی که تپلی آغازگر آن بود، توانست در پایان همان سال 1880 شغل کارمندی‌اش را رها کند و به‌صورت حرفه‌ای به نویسندگی بپردازد. او در سال 1883 در شهر «اترتا» برای خودش خانه‌ای ساخت و دو سال بعد قایق بادبانی گران‌قیمتی خریداری کرد.
رویدادهای داستان‌های موپاسان که غالباً گرایشی ناتورالیستی در آن‌ها مشهود است، عمدتاً در حوالی محل تولد او، نورماندی و پاریس می‌گذرند. موپاسان این داستان‌ها را به‌شیوۀ معمول آن‌زمان، ابتدا در صفحات ادبی مجلات پاریس منتشر می‌کرد. بعد از انتشار تپلی او یکسره خود را وقف نوشتن کرد و مجموعه داستان‌هایش یکی پس از دیگری منتشر شدند. مجموعه‌های معروفی مثل «مادموازل فی‌فی»، «میس هریت»، «ایوت»، «قصه‌های روز و شب»، «هورلا» و … .
موپاسان در این دوره داستان‌هایی آفرید که در نوع خود بی‌نقص‌اند، مانند داستان معروف «گردن‌‌بند» که به داستانی آموزشی و الگو از نظر زمینه‌چینی، گره‌افکنی، اوج و گره‌گشایی تبدیل شده‌است. رمان‌های موپاسان نیز هنوز خوانندگان بسیاری دارند، رمان‌هایی نظیر «یک زندگی»، «قوی همچون مرگ» و «بل آمی». رمان «بل آمی» بیش از دیگر رمان‌های موپاسان شهرت پیدا کرده‌است. با وجود این‌که منتقدان ادبی موپاسان را به سیاه‌بینی متهم می‌کنند، این رمان برای او موفقیت بزرگی را به ارمغان می‌آورد.
مرگ زودرس موپاسان در سال 1893 اتفاق افتاد و در این سال بیماری مغزی علاج‌ناپذیری به زندگی 43 ساله‌اش پایان داد. او را در گورستان «مونپارناس» پاریس به خاک سپردند.

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

4

محتوا و داستان

4

فصل ها

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • عالی بود بخصوص صدای خانم رکنی
  • رکنی فدات بشم
  • اما چرا از "امیل زولا" هیچ داستانی نیست!؟؟ دستکم به شکل تلخیص یا اقتباسی که میشه...
  • مث باقی آثار عالی...
  • شما را به خدا این‌همه موزیک به داستان ها اضافه نکنید بخدا قسم اعصاب ما خرد شد مخصوصا ما جانبازان که تنها دلخوشی مان همین ایران صدا است

تصاویر

از همین نویسنده

از همین گوینده

کتاب گویا