منو
پی‌‌یر و ژان

پی‌‌یر و ژان

  • 9 قطعه
  • 194 دقیقه مدت کتاب
  • 7231 دریافت شده
این داستان توصیفی است از حسادت میان دو برادر؛ به گونه‌ای که سراسر زندگی آن دو را تحت تأثیر قرار می‌دهد و حوادث ناخوشایندی را رقم می‌زند.

از ایرانصدا بشنوید

«پی‌یر» و «ژان» دو برادرند که تفاوت‌های ظاهری و رفتاری بسیاری با هم دارند. پی‌یر، برادر بزرگ‌تر، لاغر و تیره‌مو، دمدمی‌مزاج و باهوش و کمی بدخلق است. ژان، نقطه‌ی مقابل او است؛ آرام، تنومند، موطلایی و کمی کندذهن.
ماجرا از آنجا آغاز می‌شود که ارثیه‌ای هنگفت از طرف یک دوست خانوادگی به ژان می‌رسد. پی‌یر چون حسود و تیزهوش است، پی به راز وحشتناکی می‌برد. او درمی‌یابد ژان فرزند نامشروع مادرش و آن مرد است. از این کشف پی‌یر، نه پدرش و نه ژان -که تنها شباهتشان کندذهنی است- آگاه نمی‌شوند، ولی مادر از پرسش‌های مشکوک و رفتار بی‌قرار پی‌یر متوجه می‌شود که پسرش می‌داند او ناپاک‌دامن بوده است.
ژان که رفتار پی‌یر را ناشی از حسادت می‌داند، با او بحث می‌کند و پی‌یر هم حقیقت را به ژان بازگو می‌کند؛ درحالی که مادرشان در اتاق کناری بحث آنها را می‌شنود.
پس از آن، پی‌یر برای آنکه مادر گناه‌کار و برادر نامشروعش از دیدن او دچار عذاب وجدان نشوند، به یک سفر دریایی می‌رود و تصمیم می‌گیرد دیگر به کانون نفرت‌انگیز خانواده‌اش (که شامل پدری حریص و نادان، مادری ناپاک و برادری بی‌استعداد است،) باز نگردد.

*درباره‌‌ی کتاب:
«پی‌یر و ژان» اثری ناتورالیست (یا روان‌شناسانه و رئالیست) است که «گی دو موپاسان» در زادگاهش (نورماندی) بین ژوئن و سپتامبر سال 1887 نوشته است. این کوتاه‌ترین رمان او بود. این رمان ابتدا در سه قسمت در یک مجله‌ی ادبی به چاپ رسید و سپس در قالب کتاب در سال 1888، منتشر شد.
«پی‌یر و ژان» یک اثر واقع‌گرایانه و طبیعت‌گرایانه است، به‌ویژه تمرکز آن بر موضوع‌هایی مانند تأثیر عنصر وراثت بر زندگی افراد (فرزند مشروع یا نامشروع)، بیماری ارثی، بورژوازی و مشکلات ناشی از پول است.

*درباره‌ی نویسنده:
«گی دو موپاسان» در 5 آگوست 1850 در قصر میرومانسنیل، در نزدیکی شهر بندری دیپ فرانسه، واقع در ساحل نورماندی متولد شد. دایی موپاسان از دوستان دوران جوانی «گوستاو فلوبر»، نویسنده‌ی مشهور فرانسوی، بود. اختلاف‌های پدر و مادر سرانجام در سال 1859 منجر به جدایی آنها شد.
این جدایی در زندگی گی دوموپاسان تأثیر بسیاری داشت و دوران کودکی او را دچار تلخ‌کامی کرد. درون‌مایه‌ی برخی از داستان‌های موپاسان مؤید تأثیر نامطلوبی است که جدایی پدر و مادرش در آن دوران بر ذهن و روح وی گذاشت.
او در 13 سالگی وارد مدرسه‌ی شبانه‌روزی در شهر ایوتو شد که مؤسسه‌ای وابسته به کلیسا بود. در همان‌جا بود که تحت تأثیر «ویکتور هوگو» به سرودن اشعاری به سبک رمانتیک پرداخت و نیز تحت تأثیر ادبیات کلاسیک، اشعار «راسین» و رمان‌های «ژان ژاک روسو» قرار گرفت.
موپاسان در روئن با شاعری به نام «لوئی بویه»، یکی از دوستان صمیمی گوستاو فلوبر، آشنا شد. بویه نخستین کسی بود که ظرایف کار ادبی را به موپاسان آموخت و اشعارش را تصحیح کرد.
موپاسان در روئن با فلوبر نیز آشنا شد. پس از گرفتن دیپلم به پاریس رفت و تحصیل در رشته‌ی حقوق را آغاز کرد. او در این دوره نزد پدرش اقامت داشت. با شروع جنگ میان فرانسه و پروس، از آنجا که به جنگ فراخوانده شده بودند، مجبور به ترک دانشگاه شد. موپاسان اگرچه به خط مقدم نرفت، اما شکست و اشغال فرانسه به دستِ ارتش پروس را با گوشت و پوستش احساس کرد.
پس از رهایی از جنگ در پاییز سال 1872 موپاسان تحصیلش را ادامه نداد، بلکه در پاریس به کمک فلوبر، به عنوان کارمند وزارت نیروی دریایی‌‌ مشغول به کار شد و از سال 1877 به بعد، در وزارت آموزش‌‌ برای خودش شغلی دست‌وپا کرد. برای جبران شغل ملال‌آور کارمندی، در کنار زندگی کارمندی و سرگرمی‌هایی چون قایق‌رانی، با راهنمایی‌های فلوبر، دست به طبع آزمایی در شیوه‌های گوناگون ادبی زد، اما مدتی طولانی تقریباً چیزی منتشر نکرد.
او به‌واسطه‌ی فلوبر که زمان بسیاری را در پاریس می‌گذراند، با نویسندگان پاریس، به‌ویژه «امیل زولا» (رئیس مکتب نوپای ناتورالیسم) آشنا شد. موفقیت موپاسان در مقام نویسنده در سال 1880 با انتشار نوول استادانه و روان‌شناختی «بولی دوسویف»‌ـ که استاد محمدقاضی نام «تپلی» را بر آن نهاده‌‌ـ روی داد.
بعد از توفیق «تپلی» موپاسان سرودن شعر و نگارش متون نمایشی را تا حدود زیادی رها کرد. او برای اینکه به نویسنده‌ای تراز اول در ادبیات جهان تبدیل شود، تنها 12 سال‌- تا مرگ زودهنگامش در سال 1893- فرصت داشت. در این 12 سال اعتبار و درآمد او بابت آثار داستانی‌اش به‌سرعت فزونی گرفت. با موفقیتی که «تپلی» آغازگر آن بود، توانست در پایان سال 1880 شغل کارمندی‌ را رها کند و به شکلِ حرفه‌ای به نویسندگی بپردازد.
رویدادهای داستان‌های موپاسان که غالباً گرایشی ناتورالیستی در آنها مشهود است، عمدتاً در حوالی محل تولد او و پاریس می‌گذرند.
مجموعه‌های معروفی مثل «مادموازل فی فی»، «میس هریت»، «ایوت»، «قصه‌های روز و شب»، «هورلا»، «یک زندگی»، «قوی همچون مرگ»، «بل آمی» و ...
موپاسان در این دوره داستان‌هایی آفرید که در نوع خود بی‌نقص‌اند، مانند داستان معروف «گردن‌بند» که به داستانی آموزشی و الگو از نظر «زمینه‌چینی»، «گره افکنی»، «اوج» و «گره‌گشایی» تبدیل شده است.
مرگ زودرس موپاسان در سال 1893 اتفاق افتاد؛ در این سال بیماری مغزی علاج‌ناپذیری به زندگی 43ساله‌اش پایان داد. او را در گورستان «مونپارناس» پاریس به خاک سپردند.

* کتاب:
Pierre et Jean ,1888

* فیلم:
Pierre and Jean ,1943

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

5

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • با سلام. خوب بود. ولی آخرش فیلم هندی شد.... الهه
  • خیلی رمان خوبی هست و اجرای عالی ای هم داشت اما من شخصا فکر میکنم‌ درون‌مایه داستان حسادت دو برادر نبود بلکه بیشتر سوءتفاهمی بود که پیش اومد و تناقض هایی که نسبت به این ارثیه به وجود اومد
  • از نظر من قشنگ بود. ممنون، لیلا
  • khob bod az 10...........7 md.art
  • خسته نباشید جالب بود mt
  • ژان هیچوقت به ارثیه ای که بهش رسیده شک نمیکند و پیر هیچوقت به بی گناهی مادرش!منطقی نبود
  • حرفها و شایعات مردم و اهمیت دادن به اونها، چه زندگی هایی رو به نابودی کشونده. درام جالب و پرکششی بود، ارزش شنیدن رو داره. با تشکر از ایرانصدا(م.دهباشی از کرج)
  • کارهای آقای میکائیل شهرستانی حرف ندارند..داستان خوب و اجرای عالی و صداپیشگان حرفه ای... عالی بود👌
  • داستان زیبایی بود و اجرای هنرمندان عالی🌹
  • صداهای ضبط شده در زیر صدا پیشگان زاید و زیاده ،و کلافه کننده است .کلن کیفیت صدا خوب نیست .داستان قشنگی بود . با تشکر
  • چۏخ چۏخ گؤزل(بسیارزیبا)
  • 👍👍👍👍👍
  • عاااااالی بود👌👌
  • جذاب و شنیدنی بود با تشکر
  • خیلی عالی اجرا وافکت ها بسیار خوب بود.ممنون ایران صدا
  • داستان قشنگ بود کارگردانی هم عالی
  • عالی و غیر منتظره
  • خوب بود.محمدرضا
  • عالی بود ولی چه فایده که نام ونقش هرهنرمندی رامعرفی نمی کنید وچون بیشتر صدا ها مشخص نیستند.صدا پیشه ها را نمیشناسیم بعضی ازصداها مثلنثری ومتخصص وبیوک میر زایی وکیانفرصدای مخصوص بخود دارنرولی بقیه صداهابهم شبیه هستند که متاسفانه ما آنهرا باسم نمیشننا سیم بهر حال عالی بود ۲۵ خرداد۱۴۰۰ (مینو....ش)
  • داستان خوبیه.

تصاویر

از همین نویسنده

کتاب گویا