منو
تنهایی پر هیاهو

تنهایی پر هیاهو

  • 9 قطعه
  • 122 دقیقه مدت کتاب
  • 8297 دریافت شده
این کتاب روایت تک‌گویی درون‌گرایانه یک کارگر پرس به نام آقای «هانتا» است. او در زیرزمینی مرطوب که انبار کاغذ باطله است، روزگار می‌گذراند و کتاب‌هایی را که از سوی اداره‌‌ی سانسور به آن‌جا می‌برند، خمیر می‌کند.

از ایرانصدا بشنوید

آقای هانتا در کار امحاء زباله است. او از میان زباله‌ها به کتاب‌هایی که مردم دور می‌ریزند یا دولت دستور خمیرکردن آنها را می‌دهد، علاقه‌ی فراوانی دارد؛ به‌طوری‌‌که ناخودآگاه زبانی که به کار می‌گیرد، تحت تأثیر آنهاست.
هانتا از دوران نوجوانی به «مانچا» تعلق خاطر دارد و گه‌‌گاه در میان کارش، خاطرات خود را می‌کند. او در طول زندگی‌‌اش بیشتر از دو بار با مانچا نبوده که همان دو بار نیز به‌علّت بی‌مبالاتی مانچا به سرخوردگی و فرار دختر از شرمی که باعث آن بوده، انجامیده است.
داستان تا جایی پیش می‌رود که هانتا می‌شنود جایی در شهر «بوبنی» دستگاه بزرگی کار گذاشته‌اند که کار خمیر کتاب‌ها را با قدرت و سرعتی هولناک انجام می‌دهد. او پس از بازدید از این دستگاه تصمیم می‌گیرد با حالتی خالی از احساس کار کند تا رئیسش سرزنشش نکند. اما بعد از روزی طاقت‌‌فرسا از رئیس می‌شنود که قصد دارند او را به جایی دیگر منتقل کنند و دیگر طاقت تحمّل کردن کارهای او را ندارند. اینجاست که هانتا تصمیم می‌گیرد، برای فرار از این هیاهو، نزد مانچا برود.
وقتی به خانه‌‌ی روستایی مانچا می‌رسد، او را زنی میان‌‌سال می‌یابد که نشسته است و پیرمردی دارد ماهرانه مجسمه‌‌ی او را می‌سازد.

* درباره‌ی کتاب:
کتاب «تنهایی پرهیاهو» رمانی تحلیل‌گرایانه و فلسفی از «بُهومیل هِرابال» نویسنده‌‌ی اهل چک است. او این کتاب را در فاصله‌‌ی سال‌های 1974 تا 1976 نوشت و از آنجا که در کشورش ممنوع‌القلم بود، کتاب در سال 1976 مخفیانه منتشر شد. اولین انتشار اثر در کشور چک به سال 1989 برمی‌گردد. داستان، برخلاف بیشتر آثار هرابال، در دوره‌‌ی سلطه‌‌ی نظام کمونیستی رخ می‌دهد.
نام اصلی انتخابیِ خود هرابال برای راوی «آدم» بود. همچنین در رمان تشابه‌هایی بین آدم در انجیل و راوی دیده می‌شود. هرابال تنهایی پرهیاهو را پس از تقلایش برای نجات از بیماری و شرایط بد سیاسی نوشته است. او ابراز کرد که این کتاب امیدبخش او برای زندگی بوده‌ است.
زاویه‌ی دید اول‌شخصی که هرابال در کتاب تنهایی پرهیاهو برای بیان داستانش استفاده کرده و همچنین ترجمه‌‌ی خوب مترجم باعث شده است که هدف هرابال بدون دست‌‌کاری شدن، به عینی و ملموس‌‌شدن اتفاقات کتاب به خواننده بسیار کمک کند. کتاب به نحوی روایت می‌شود که گویی هانتا درحالِ صحبت کردن با خود شماست.
هرابال در این کتاب روزمرگی را به ساده‌ترین شکل نشان داده است. روزمرگی‌ای که هانتا عاشقش بوده است و وقتی بعد از 35 سال این روزمرگی از او گرفته می‌شود، نمی‌داند باید چه کاری را انجام دهد. در بعضی جاهای کتاب طنزهایی سیاه به کار برده شده است که سرشار از اندوه‌هایی هستند که بازی زندگی و انسان را به نمایش می‌گذارند.

* درباره‌ی نویسنده:
«بـُهومیل هِرابال» (زاده‌‌ی 28مارس1914 در برنو، درگذشته‌‌ی 3فوریه1997 در پراگ) از داستان‌نویسان برجسته‌‌ی جمهوری چک (چکسلواکی آن‌زمان) است. «میلان کوندرا» رمان‌نویس سرشناس، او را از نویسندگان معاصر چک می‌خواند.
هرابال در سال 1948 دکترای حقوق گرفت و هم‌زمان، دوره‌هایی را در سطح دانشگاهی، در فلسفه‌‌ی ادبیات و تاریخ گذراند. اما پس از تحصیل از مدرک و سابقه‌‌ی تحصیلی‌اش هیچ استفاده‌ای نکرد و به گفته‌‌ی خودش، به کارهای جنون‌آمیز ازجمله سوزن‌بانی راه‌آهن و راهنمایی قطارها، نمایندگی بیمه، دست‌فروشی دوره‌گرد اسباب‌بازی، کارگری ذوب‌آهن و کار در کارگاه پرس کاغذ باطله مشغول شد.
هرابال در این دوره یک «کارگر-روشن‌فکر» بود. در جامعه‌ی آن زمان چک کارگر-روشن‌فکر پدیده‌ای استثنایی محسوب نمی‌شد. بسیاری از روشن‌فکران، استادان دانشگاه، فلاسفه و هنرمندان، در زمینه‌های متفاوت به‌اجبار یا اختیار، مشاغلی چون کارگری ساختمان، شیشه‌شویی، سوخت‌اندازی، رانندگی تاکسی و غیره را در پیش می‌گرفتند. آنچه در آثار هرابال به‌روشنی به چشم می‌خورد، آشنایی خیره‌‌‌کننده‌‌ی او با ظرایف شغل و زندگی این مشاغل است. شاید به‌‌سبب همین تجربه‌‌های او در شغل‌‌های گوناگون باشد که باورپذیری را به خواننده القا می‌‌کند.
روزی در ماه فوریه 1997 هرابال هنگامی که در بیمارستان بستری بود، گفت که می‌رود به کبوترها دانه بدهد. پس رفت که به کبوترها دانه بدهد و از طبقه‌ی پنجم بیمارستان به پایین افتاد.
آثار هرابال به همه‌ی زبان‌های اروپایی ترجمه شده‌اند. آثارش در اسپانیا، ایتالیا، فرانسه، لهستان و مجارستان در شمارگانی حتی بیشتر از چک چاپ شده‌ است. بسیاری از آثار وی به فیلم برگردانده شده و فیلم «قطارهای به‌‌شدّت مراقبت‌‌شده» اسکار بهترین فیلم‌خارجی سال 1967 را به‌ دست آورد.
«یان لوگنش» منتقد ادبی چک معتقد است که «با مرگ هرابال دوران یک نسل بزرگ ادبی قرن حاضر چک به نحوی بی‌بازگشت به پایان می‌رسد.»
آثار او که به فارسی ترجمه شده‌اند، عبارت‌‌اند از:
چشم‌های تیزبین روی قطارها؛ مرگ آقای بالتیس برگر؛ همه ترس‌هایم؛ نی سحرآمیز و چند داستان دیگر.

* کتاب:
Too Loud a Solitude (1976)
* فیلم:
Too Loud a Solitude (1976 و 2007)

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

3

آسیب ها

فصل ها

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • رمان جالبی بود مخصوصا با صدای بهروز رضوی😍
  • دوسش داشتم،نمادی از تنهایی پر هیاهو،و پایانی منصف. 👌👌👌👌👌👌👌
  • خیلی خوب بود
  • .نشان داد که سرانجام یک زندگی بدون دین، قید و بند ، اینه که یا به پوچی میرسه یا دچار توهم میشه و آخر سر خودکشی یا مرگ.بنظرم این فرد احساسات خوب و لطیفی داشت ولی راه درست رو گم کرده بود، متاسف شدم.
  • حیف صدای آقای رضوی که با این همه آهنگ خرابش کردین سردرد گرفتم نصفه ولش کردم با این آهنگها
  • انقدر آهنگش زیاد بود سردرد گرفتم نصفه ولش کردم حیف این صدای زیبای آقای رضوی با این همه آهنگ خرابش کردین
  • تکراریه. یه داستان بعد مدتها منتشر کردین اون هم تکراریه...
  • jaleb bod az 10.......5 md.art
  • اپلیکیشن ایرانصدا تعداد امتیازهای مثبت و منفی را نشان میدهد چرا امتیازها بر اساس آرای مخاطبین نیست و کاملا با آن متفاوت است!؟
  • نیازی به این اندازه موسیقی که با داستان پیوندی ندارد نیست، گویندگی گاهی سادگی و سکوت را سوی خود می خواند.
  • گویندگی عالی ولی موسیقی بین گویندگی ها خیلی تنده یه موزیک آرام بیشتر به کار میاد
  • این کتاب رو قبلا با صدای بهرام ابراهیمی گذاشتید، چرا اینهمه تکرار میکنید؟؟؟؟
  • من داستان دوست نداشتم اما روایت خوب بود
  • کتاب جالبی بود! اگه یه کتابدار باشی درد این فرد رو متوجه میشی 😄🤕 نمیدونم چرا استعاره های این نویسنده منو یاد قلم سهراب سپهری مینداخت!!!
  • یه جا میگه داییم بازنشسته شد. بعدش میگه داییم سر کار فوت کرد! چطور ممکنه؟!
  • کتاب بی نظیریه ، بخصوص با صدای استاد رضوی ، واقعا گوش دادنیه
  • چه کیفی کردیم، بی نظییییییییر بود. خداقوت 🙏👍🌹
  • عالی بود.از صدای دلنشین استاد رضوی و داستان لذت بردم .
  • جناب رضوی بابت بودنت بابت ساختن خاطرهای خوب وبابت همه جیز ممنون خدا درنهایت سلامتی عمری طولانی به شما عنایت فرماید انشاءالله
  • پایان جالبی داشت👍

تصاویر

از همین نویسنده

از همین گوینده

کتاب گویا