- 5234
- 1000
- 1000
- 1000
غزلیات وحشی بافقی
در جلد سوم از غزلیات وحشی بافقی، غزلهای 200 تا 300 از دیوان اشعار این شاعر عاشق و شوریده حال را به شما شنوندگان ارجمند تقدیم میکنیم.
«کمال الدین محمد» و به قولی «شمس الدین محمد» متخلص به «وحشی»، در بافق (که یکی از شهرستانهای کنونی یزد است) دیده به جهان گشود.
پدرش مردی گمنام و کشاورز بود و فرزندش را در محضر سخنور توانای بافق «شرفالدین علی بافقی» به شاگردی سپرد. کمالالدین با اشراف برادرش «مرادی بافقی» به کسب علم و فضایل همت گماشت و در محضر استادان بزرگی چون نجاتی بافقی و همتی بافقی به شاگردی پرداخت.
کمال الدین در جوانی به همراه برادرش به یزد رفت و پس از بهرهمندی از فضایل شاعران و بزرگان یزدی به کاشان رفت. در کاشان، به واسطه سرودن بیتی نزد حاکم آن شهر، توجه او را جلب کرد، اما بهعلت حسادت برخی مردم آن دیار، آنجا را ترک و به اراک و سپس به هرمز رفت.
وحشی مردی پاکباز، وارسته، حساس، بلندهمت و گوشهگیر بود و با آنکه سنت شاعران زمان او، سفر و مهاجرت به هند و بهرهمندی از دربار گورگانی و امیران هند بود، از کشور پا بیرون نگذاشت و پس از بازگشت به یزد، در همانجا به برای اندوختن اندیشه و هنر و ادب ماند.
وحشی همواره بینوا و تنگدست بود و چندباری از روی ناچاری، به ستایش خوشنامان و برخی از بزرگان یزد و کرمان پرداخت.
گفته میشود که زشتیِ روی و سرِ بیموی وحشی و طبع قانعِ تغافلجوی او به گریزان بودنش از مردم و تمایل او به گوشهنشینی منجر شده بود؛ لذا برگزیدن همسر و همدم آرزوی همیشگی او بود.
وحشی اشعار گرانقدری چون غزلیات، رباعیات، ترکیببند، قصاید و مثنوی دارد که غزلیات او را در چهار جلد، در قالب صوتی، به علاقهمندان پیشکش میکنیم.
«کمال الدین محمد» و به قولی «شمس الدین محمد» متخلص به «وحشی»، در بافق (که یکی از شهرستانهای کنونی یزد است) دیده به جهان گشود.
پدرش مردی گمنام و کشاورز بود و فرزندش را در محضر سخنور توانای بافق «شرفالدین علی بافقی» به شاگردی سپرد. کمالالدین با اشراف برادرش «مرادی بافقی» به کسب علم و فضایل همت گماشت و در محضر استادان بزرگی چون نجاتی بافقی و همتی بافقی به شاگردی پرداخت.
کمال الدین در جوانی به همراه برادرش به یزد رفت و پس از بهرهمندی از فضایل شاعران و بزرگان یزدی به کاشان رفت. در کاشان، به واسطه سرودن بیتی نزد حاکم آن شهر، توجه او را جلب کرد، اما بهعلت حسادت برخی مردم آن دیار، آنجا را ترک و به اراک و سپس به هرمز رفت.
وحشی مردی پاکباز، وارسته، حساس، بلندهمت و گوشهگیر بود و با آنکه سنت شاعران زمان او، سفر و مهاجرت به هند و بهرهمندی از دربار گورگانی و امیران هند بود، از کشور پا بیرون نگذاشت و پس از بازگشت به یزد، در همانجا به برای اندوختن اندیشه و هنر و ادب ماند.
وحشی همواره بینوا و تنگدست بود و چندباری از روی ناچاری، به ستایش خوشنامان و برخی از بزرگان یزد و کرمان پرداخت.
گفته میشود که زشتیِ روی و سرِ بیموی وحشی و طبع قانعِ تغافلجوی او به گریزان بودنش از مردم و تمایل او به گوشهنشینی منجر شده بود؛ لذا برگزیدن همسر و همدم آرزوی همیشگی او بود.
وحشی اشعار گرانقدری چون غزلیات، رباعیات، ترکیببند، قصاید و مثنوی دارد که غزلیات او را در چهار جلد، در قالب صوتی، به علاقهمندان پیشکش میکنیم.
از ایرانصدا بشنوید
بسیاری از ما شعرهای وحشی بافقی را در ترانهها شنیدهایم، اما نام سرایندهی آنها را نمیدانیم. این ویژگی شعر وحشی است که انگار از جنس زمانه ماست و چنان بهسادگی از عشق بیمهابای خود سروده است که فهمیدن آنها ساده است، اما سرودن شعری به زیبایی غزلیات او نزدیک به ناممکن است.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان