- 5011
- 1000
- 1000
- 1000
اخلالگرها
داستان را نوجوانی به نام حسین روایت میکند:
«با عجله وارد خونه شدم و فورا یه قوطی حلواشکری برداشتم و به سمت تنور رفتم. باید پیش از رسیدن مادر، از تنور کمی دوده برمیداشتم.»
«حسابی یخ کرده بودم و دیگه رمقی نداشتم. چشمم به در بود تا مبادا مادر بیاد و من رو تو اون وضعیت ببینه. دودهها رو برداشتم و به دنبال یه قوطی دیگه بودم. قوطی شیر خشکی رو پیدا کردم که پر از نمک بود. نمکها رو خالی کردم و دودهها رو در آب حل کردم. در همین لحظه صدای در رو شنیدم و با عجله قوطی رو توی تنور گذاشتم. مسعود بود که من رو صدا میزد. میخواستم بهش بگم که چهکار کردم، اما یاد حرفهای پدر افتادم که گفته بود: «حرفهای شیخ مرتضی رو تو خونهی دایی، نشنیده بگیر و به کسی نگو.» اما اون بهترین دوست من بود! خلاصه به زور ردش کردم و دوباره رفتم توی گنجه به دنبال قوطی شامپو. محلول آب و دوده رو با هر زحمتی که بود، توی قوطی شامپو و نمکها رو سر جاش ریختم. همه چیز مثل اول شد و نفس راحتی کشیدم. منتظر شدم تا هوا تاریک بشه.»
***مختصری درباره نویسنده:
«مجید درخشانی» متولد سال 1343 روستای دهشیر تفت یزد است. از وی تاکنون 30 جلد کتاب برای کودکان و نوجوانان منتشر شده است. داستانهای این نویسنده علاوه بر چاپ در کتابهای «سوره بچههای مسجد»، مجلهها و روزنامهها، در برنامه «قصه ظهر جمعه» رادیو خوانده شده است.
او در سال 1370 برنده کتاب منتخب مجله سوره نوجوانان شد و در سال 1386 نیز این نویسنده به خاطر تألیف آثارش، رتبه اول مربیان صاحب تألیف کشور را به دست آورد.
«با عجله وارد خونه شدم و فورا یه قوطی حلواشکری برداشتم و به سمت تنور رفتم. باید پیش از رسیدن مادر، از تنور کمی دوده برمیداشتم.»
«حسابی یخ کرده بودم و دیگه رمقی نداشتم. چشمم به در بود تا مبادا مادر بیاد و من رو تو اون وضعیت ببینه. دودهها رو برداشتم و به دنبال یه قوطی دیگه بودم. قوطی شیر خشکی رو پیدا کردم که پر از نمک بود. نمکها رو خالی کردم و دودهها رو در آب حل کردم. در همین لحظه صدای در رو شنیدم و با عجله قوطی رو توی تنور گذاشتم. مسعود بود که من رو صدا میزد. میخواستم بهش بگم که چهکار کردم، اما یاد حرفهای پدر افتادم که گفته بود: «حرفهای شیخ مرتضی رو تو خونهی دایی، نشنیده بگیر و به کسی نگو.» اما اون بهترین دوست من بود! خلاصه به زور ردش کردم و دوباره رفتم توی گنجه به دنبال قوطی شامپو. محلول آب و دوده رو با هر زحمتی که بود، توی قوطی شامپو و نمکها رو سر جاش ریختم. همه چیز مثل اول شد و نفس راحتی کشیدم. منتظر شدم تا هوا تاریک بشه.»
***مختصری درباره نویسنده:
«مجید درخشانی» متولد سال 1343 روستای دهشیر تفت یزد است. از وی تاکنون 30 جلد کتاب برای کودکان و نوجوانان منتشر شده است. داستانهای این نویسنده علاوه بر چاپ در کتابهای «سوره بچههای مسجد»، مجلهها و روزنامهها، در برنامه «قصه ظهر جمعه» رادیو خوانده شده است.
او در سال 1370 برنده کتاب منتخب مجله سوره نوجوانان شد و در سال 1386 نیز این نویسنده به خاطر تألیف آثارش، رتبه اول مربیان صاحب تألیف کشور را به دست آورد.
از ایرانصدا بشنوید
در روزهایی که یادآور پیروزی انقلاب اسلامی ایرانه، شنیدن یک قصه با حالوهوای اون روزها خالی از لطف نیست. اخلالگرها رو بشنوید.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
کاربر مهمان