منو
سردار شهید مهدی زین‌الدین

سردار شهید مهدی زین‌الدین

  • 4 قطعه
  • 36 دقیقه مدت کتاب
  • 4238 دریافت شده
گوشه‌ای از وصیت‌نامه سردار شهید مهدی زین ‌الدین:
«اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین(ع) است. هیچ کس نمی‌تواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و یقین به اباعبدالله‌الحسین(ع) نداشته باشد.»

از ایرانصدا بشنوید

سردار شهید «مهدی زین ‌الدین» به سال 1338 (ه.ش) در کانون گرم خانواده‌ ای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود. مادرش که بانویی مأنوس با قرآن و آشنا با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش کوشش فراوانی می کرد. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردادن فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آن‌ها تعلیم می‌داد. نبوغ و استعداد مهدی باعث شد که او در دوران کودکی قرآن را بدون معلم و استاد یاد بگیرد و بر قرائت مستمر آن تلاش کند. پس از ورود به دبستان در اوقات بیکاری به پدرش که کتابفروشی داشت، کمک می‌کرد و پدر و مادر را در امور زندگی یاری می‌داد. از خصوصیات بارز او، شجاعت و شهامت بود. خط شکنی شب‌های عملیات و جنگیدن با دشمن در روز، و مقاومت در برابر سخت‌ترین پاتک‌ها، به خاطر این روحیه بود. روحیه‌ای که اساس و بنیان آن بر ایمان و اعتقاد به خدا استوار بود. مجاهدت دائمی او برای خدا بود و هیچ‌گاه اثر خستگی روحی در وجودش دیده نمی‌شد. شهید زین‌الدین در کنار تلاش بی وقفه‌اش، از مستحبات غافل نبود. اعقتاد داشت که جبهه‌های نبرد، مکانی مقدس است و انسان دراین مکان، به خدا تقرب پیدا می‌کند. همیشه به رزمندگان سفارش می‌کرد که به تزکیه نفس و جهاد اکبر بپردازند. او همواره سعی می‌کرد که با وضو باشد. به دیگران نیز تاکید مین‌کرد که همیشه با وضو باشند. به نماز اول وقت توجه بسیار داشت و با «قرآن مجید» مانوس بود و به حفظ آیات آن می‌پرداخت. به دلیل اهمیتی که برای مسائل معنوی قائل بود نماز را با توجه و خلوص مخصوصی به پا می‌داشت. فردی سراپا تسلیم بود و توجه به دعا، نماز و جلسات مذهبی، از همان دوران کودکی در زندگی مهدی متجلی بود. در کنار این بزرگوار صدها انسان ساخته شدند، زیرا رفتار و صحبت‌هایش در عمق جان نیروهای رزمنده می‌نشست. بارها پس از سخنرانی، او را در آغوش خویش می‌کشیدند و بر بالای دست‌هایشان بلند می‌کردند. او یکی از فرماندهان محبوب جبهه‌ها به شمار می‌آمد. فرماندهی که نور معرفت، تقوا، صبر و استقامت سراسر وجودش را فراگرفته بود و این نورانیت به اطرافیان نیز سرایت کرده بود. چنانچه گفته می‌شود: 70% نیروهای پاسدار و بسیجی آن لشگر، نماز شب می‌خواندند. او شخصیتی چند بعدی داشت: شخصیتی پرورش یافته در مکتب انسان ساز اسلام. خیلی‌ها شیفته اخلاق، رفتار، مدیریت و فرماندهی او بودند و او را یک برادر بزرگتر و معلم اخلاق می‌دانستند. زیرا او قبل از آنکه لشگر را بسازد، خود را ساخته بود. از ساده ترین امکانات و لباس‌های لشگر استفاده می کرد. یک جفت پوتین داشت که خیلی رنگ و رو رفته بود. در آبان سال 1363 شهید زین‌الدین به همراه برادرش مجید (که مسئول اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشکر علی بن ابیطالب(ع) بود) جهت شناسایی منطقه عملیاتی از باختران به سمت سردشت حرکت می‌کنند. در آنجا به برادران می‌گوید: من چند ساعت پیش خواب دیدم که خودم و برادرم شهید شدیم! موقعی که عازم منطقه می‌شوند، راننده‌شان را پیاده کرده و می‌گویند: خودمان می‌رویم. حتی در مقابل درخواست یکی از برادران، مبنی بر همراه شدن با آن‌ها، برادر مهدی به او می‌گوید: تو اگر شهید بشوی، جواب عمویت را نمی‌توانیم بدهیم، اما ما دو برادر اگر شهید بشویم جواب پدرمان را می‌توانیم بدهیم. فرمانده محبوب بسیجی‌ها، سرانجام پس از سالیان طولانی دفاع در جبهه‌ها و شرکت در عملیات و صحنه‌های افتخارآفرین، در درگیری با ضدانقلاب، به همراه برادرش مجید، در نقطه‌ای در مسیر «بانه» به «سردشت» شربت شهادت نوشید و روح بلندش، از این جسم خاکی به پرواز درآمد تا نزد پروردگارش مأوی گزیند. او از همرزمانش سبقت گرفت و صادقانه به آنچه معتقد بود و می‌گفت عمل کرد و عاشقانه به دیدار حق شتافت...

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

5

فصل ها

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • با سلام و خسته نباشید لطفا کتاب تنها زیر باران: روایت زندگی شهید مهدی زین‌الدین از کودکی تا شهادت را هم قرار بدهید.
  • بسیار زیبا و عالی و تاثیر گذار بود خداقوت💐 لطفا کتاب تنها زیر باران رو هم بصورت کتاب گویا بارگذاری کنید.اجرتون با ارباب این شهدای والا مقام🤲🏻💐
  • باسلام. در قبال شناسوندن شهدامون خیلی کوتاهی کردیم. انشالله فرصتی برای جبران باشه
  • با سلام میخواستم ببینم تو شبکه شاد نمیشه از این داستان استفاده کنیم نه خیلی ممنون ببخشید
  • کاربر مهمان
    با سلام ميخواستم ببينم تو شبکه شاد نميشه از اين داستان استفاده کنيم نه خيلي ممنون ببخشيد
    با سلام متوجه سوالتان نشدیم
  • خیلی عالی بود ، خیلی دوست داشتم بیشتر از این شهید بزرگوار بودنم ، ممنونم
  • خیلی ممنون از زحمات عزیزان
  • خیلی عالی بود ، من خودم توی سردشت نزدیک محل شهادت این بزرگوار برا کشورم خدمت کیکنم ، درود بر روان پاک شهدا
  • کاربر مهمان
    خيلي عالي بود ، من خودم توي سردشت نزديک محل شهادت اين بزرگوار برا کشورم خدمت کيکنم ، درود بر روان پاک شهدا
    دستان شما را بوسه می زنیم و تمام قد به احترامتان قیام می کنیم که متعهدانه برای این مرز پر گروه در حال تلاشید
  • عالی بود ممنون
  • دمشون گرم شهدا دمتون گرم که زحمت میکشید برای این روایت ها
  • خدای من ماااااا کجا این عزیزان... خدایا به دادمون برس تا خودمون را پیداااا کنیم... خدایااااااااااا😭😭😭😭😭😭
  • کاربر مهمان
    سلام چرا يه سرهنگ ارتشي بايد نيروههاي زوبده خودشو زير سوال ببره وبه شهيد بگه اگه بيست نفر مثل تو داشتم عراقيها رو از اينجا بيرون ميکردم . اين نوع رفتار شما درست نيست هممون از رشادت هاي سي و پنج روزه تکاور هاي نيروي دريايي شنيديم لطفا دقت کنين چه مطالبي رو به شنونده ميرسونيد تا حقي به گردنتون نمونه واجرنون ضايع نشه۰
    سلام و درود بر شما شنونده عزیز همه ما ایمان داریم و اعتقاد که در جنگ تحمیلی انچه ان را دفاعی مقدس و پیروزمندانه کردهمدلی و مجاهدت سپاه و ارتش و حتی نیروهای مردمی بود .این موردی که فرمودید هم از مستندات است و اصلا توهین به ارتشیان جان نیست.گفتاری بوده که در آن برهه بیان شده .یاد می کنیم از همه ارتشیان ایثارگر و شهدای ارتشی که نامشان تا همیشه افتخار رشادت و مردانگی ست
  • خدایا کمک کن تا رهرو این شهدای والا مقام باشیم

تصاویر

از همین گوینده

کتاب گویا