منو
پاریس جشن همیشگی

پاریس جشن همیشگی

  • 9 قطعه
  • 144 دقیقه مدت کتاب
  • 9325 دریافت شده
کتاب «پاریس جشن همیشگی» یکی از ماندگارترین آثار ارنست همینگوی، نویسنده‌ی مشهور آمریکایی است. او در این کتاب از خاطراتش در پاریس می‌­گوید و مخاطبان را با تجربیات گوناگونش آشنا می­‌‌کند.

از ایرانصدا بشنوید

درباره‌ی کتاب
کتاب پاریس جشن همیشگی، در دسته‌‌ی آثار «خودزندگی‌‌‌نامه» قرار می‌گیرد. کتاب را همینگوی در سال 1964 منتشر کرد.
همینگوی در این کتاب، به خاطرات جوانی‌اش در پاریس می‌پردازد. همنشینی با نویسندگان پاریس، عادات و رفتار و دوستان همینگوی را در کتاب می‌بینیم. او در سه فصل، به‌طور مفصل، درباره‌ی اسکات فیتز جرالد نوشته است، حتی جملات پایانی کتابش هم درباره‌‌ی اوست. در واقع دیدار این دو زمانی‌ است که فیتز جرالد شاهکار «گتسبی بزرگ» را نوشته و همینگوی به‌تازگی رمان «خورشید همچنان می‌دمد» را منتشر کرده است.

درباره‌ی نویسنده
«ارنست همینگوی» در 21ژوئیه‌‌ی1898 در اوک پارک (Oak Park) ایالت «ایلینویز» متولد شد. پدرش «کلارنس» پزشک و مادرش «گریس» معلم پیانو و آواز بود. ارنست تابستان‌ها را به همراه خانواده‌‌اش در شمال «میشیگان» به سر می‌برد و در همان‌جا بود که او متوجه علاقه‌‌ی شدید خود به ماهی‌گیری شد.
او پس از پایان دوره‌ی دبیرستان، در سال 1917 برای مدتی در «کانزاس‌سیتی» به عنوان گزارشگر گاهنامه‌ی «استار» مشغول به کار شد. در جنگ جهانی اول، داوطلب خدمت در ارتش شد، اما ضعف بینایی او را از این کار بازداشت؛ در عوض به عنوان راننده‌ی آمبولانس صلیب‌‌سرخ، در نزدیکی جبهه‌ی ایتالیا، به خدمت گرفته شد. در 8ژوئیه‌‌ی 1918 مجروح و ماه‌ها در بیمارستان بستری شد.
در بازگشتش به ایالت متحده، مردم شهر و محله‌اش در اوک پارک از او مانند یک قهرمان استقبال کردند. ارنست کار خبرنگاری را از سر گرفت و در سال 1921 با هدلی «ریچاردسن» اهل «سن لوییز» آشنا و عاشق او شد. آنها با هم ازدواج کردند و بنابر سفارش «شروود اندرسن» برای شروع زندگی، پاریس را انتخاب کردند. در آنجا ارنست برای تورنتو استار (Toronto Star) مشغول به کار شد. آنها همچنان برای گذران زندگی از سهم ارث پدری «هدلی» استفاده می‌کردند و ارنست به کار داستان‌نویسی نیز می‌پرداخت. طی همین دوران یعنی بین سال‌های 1921 تا 1926 بود که او در مقام یک نویسنده به شهرت رسید.
در سال 1925 نخستین رشته داستان‌های کوتاهش، «در زمانه‌‌ی ما»، منتشر شد که به‌خوبی گویای سبک خاص او بود. خاطراتش از آن دوران که پس از مرگ او در سال 1964 با عنوان «عید متغیر» انتشار یافت، برداشتی شخصی و بی‌نظیر از نویسندگان، هنرمندان، فرهنگ و شیوه‌‌ی زندگی در پاریس دهه‌‌ی 1920 است.
ارنست و هدلی در اکتبر 1923 صاحب یک فرزند پسر شدند و نام او را «جان» گذاشتند (با نام مستعار بامبی). این خانواده‌ی جوان به مکان‌های زیادی از اروپا، به‌ویژه اروپای مرکزی، سفر می‌کردند و در زمستان‌ها به اسکی می‌پرداختند. در تابستان‌ها آنها برای شرکت در جشنواره‌‌ی «سن فرمین» در «پامپلونا» به اسپانیا سفر می‌کردند که اولین سفرشان در تابستان 1923 بود. در سال 1926 اولین رمان او برپایه‌‌ی تجربه‌های به‌دست‌‌آمده‌اش از اسپانیا با نام «خورشید هم طلوع می‌کند» به چاپ رسید.
****
همینگوی بیشتر عمر سرگرم ماجراجویی بود: از زخمی‌شدن در ایتالیا بر اثر برخورد 200 تکه ترکش ‌گلوله‌‌ی نیروهای اتریشی در خلال جنگ جهانی اول تا شرکت در خط مقدم جبهه‌های جنگ داخلی اسپانیا یا سفرهایش به حیات‌وحش آفریقا تا ماهی‌گیری و شکار حیوانات وحشی و زندگی در کوبا و... از مهم‌ترین رمان‌های همینگوی «پیرمرد و دریا» است که جایزه‌‌ی نوبل 1954 را برایش به ارمغان آورد.

* کتاب:
A Moveable Feast
Author: Ernest Hemingway
Country: United States
Language: English
Genre: Memoir / Autobiography
Publication date: 1964
Publisher: Scribners (USA) / Jonathan Cape (UK)

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

4

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    اتفاقا چقدر آقای پگاه عالی اجرا کردند، همینگوی داستان واقعی و خاطراتش رو نوشته که خب مسلما خیلی هم قرارنیست هیجان انگیز باشه، صدا و حالت صدا دقیقا حق مطلب رو ادا میکرد یک داستان معمولی اما واقعی و کمی جالب
  • کاربر مهمان
    سلام وخسته نباشید ،کتاب خوبیست ، خوانش هم روان وسلیس است ،موسیقی عالیست فقط از نظر ولوم با صدای راوی تنظیم نیست.
  • کاربر مهمان
    کتاب جالبیست ، راوی هم خیلی روان وخوب میخوانند فقط کمی تند میخوانند،موسیقی عالیست ، ولومش با صدای راوی تنظیم نیست وبالاست، خسته نباشید
  • کاربر مهمان
    موضوع کشش نداشت ولی در کل ممنون از زحمات شما
  • کاربر مهمان
    قطعات موسیقی در حین اجرا واقعن آزاردهنده هستند. بعد از هر دو سه جمله یک قطعه موسیقی می شنویم که اتفاقن خیلی هم بلند است. بیشتر شبیه یک آلبوم موسیقی است تا کتاب صوتی!
  • کاربر مهمان
    اجرای اقای پگاه خوب بود داستان هم جذاب بود ولی موسیقی باید ملایمت تر می بود
  • کاربر مهمان
    داستان هیچ کششی نداشت فقط روزمرگی های نویسنده بود. راوی هم خیلی تند و بی احساس داستان رو خوند از نظر من چندان جالب نبود (ر_قاین)
  • کاربر مهمان
    ریدم تو خوانش راوی
  • کاربر مهمان
    خوانش تند و بی روح بود....دلم نمیخواست ادامه رو گوش کنم....
  • کاربر مهمان
    خوانش کتاب رو دوست نداشتم و به همین دلیل از گوش کردن بقیه کتاب منصرف شدم،
  • کاربر مهمان
    داستان معمولی بود اما شیوه ی روایت خیلی یک نواخت و سرد بود . با تشکر💐
  • کاربر مهمان
    خیلی تند و سریع و بی احساس بیان میشود
  • کاربر مهمان
    سلام.. موسیقی همخوانی با داستان نداره... البته نظر منه... خوانش داستان هم تند تند انجام میشه... ممنون از زحمات شما...
  • کاربر مهمان
    موسیقی وسط کار خیلی خیلی خیلی بلنده مرتب باید صدارو کم و زیاد کنیم
  • کاربر مهمان
    به نظرم آقای پگاه داستان رو فقط تعریف کرد اما ایمان قلبی به متن یا زیبایی داستان نداشته بخاطر همین دلنشین نبود یا بهتره بگم انگار عجولانه و با استرس مثل قدیما که بزرگان برای رفع تکلیف برای کودکان داستان میکفتند انجام شد
  • کاربر مهمان
    خوبه
  • کاربر مهمان
    موسیقی بین روایت کتاب خیلی بلنده اما خب آقای پگاه خیلی مسلط کتاب رو روایت می‌کردند فقط موسیقی خیلی بلند و آزار دهنده ست
  • کاربر مهمان
    قحطی آدم اومده تو ایران. این همه صداپیشه ی عالی داریم. چیه همش بازیگر میذارین. ... میزنین به داستان
  • کاربر مهمان
    خوانش خیلی یکنواخت و تهی از احساس بود که سبب میشه فضاسازی درست انجام نشه. اقتباس شنیداری هم خیلی پرش داره. سپاس بی کران

تصاویر

از همین نویسنده

از همین گوینده

کتاب گویا