- 6271
- 1000
- 1000
- 1000
یکی از آن روزها
بابا وقتی روزکار بود، صبح زود میرفت کلانتری تا شب و سرِ شب حدود ساعت 7 و 8 برمیگشت. ما هم شامخورده و نخورده میخوابیدیم و یا خودمون رو به خواب میزدیم...
از ایرانصدا بشنوید
بابا وقتی روزکار بود، صبح زود میرفت کلانتری تا شب و سرِ شب حدود ساعت 7 و 8 برمیگشت. ما هم شامخورده و نخورده میخوابیدیم و یا خودمون رو به خواب میزدیم. آخه بابا همیشهی خدا عصبانی بود. خیلی بهندرت پیش میاومد که بخنده. چشمهاش ترسناک و سرخِ سرخ بودند، بهخصوص وقتی شبکار بود و یا بهقول خودش گشت شب بود... .
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان