- 8279
- 1000
- 1000
- 1000
تیمبوکتو
این کتاب گویا داستان زندگی سگی به نام «مستر بونز» است که از صاحبش «ویلی» میآموزد که دنیای دیگری به نام «تیمبوکتو» وجود دارد. پس از مرگ ویلی، مستر بونز میداند که باید در آنجا صاحبش را پیدا کند.
از ایرانصدا بشنوید
مردی به نام «ویلی» که پس از سالها ولگردی از بیماری ریوی رنج میبرد، اکنون در آستانهی مرگ قرار دارد. او به همراه سگش «مستر بونز» در خیابانهای «بالتی مور» پرسه میزند تا معلّم دوران کودکیاش، خانم «سوانسون»، را بیابد. خانم سوانسون تنها فردی است که برای ویلی باقی مانده است و میتواند دستنوشتهها و همچنین مستر بونز را به او بسپارد.
ویلی که زندگیاش را با اعتیاد تباه کرده است، حالا که دارد به پایان خط میرسد، معتقد است همه بعد از مرگ به جایی به نام «تیمبوکتو» میروند. او مستر بونز را متقاعد میکند که سگها هم تیمبوکتوی خود را دارند و مستر بونز با تمام وجود آرزو میکند با ویلی به آنجا برود.
ویلی معلّم خود را مییابد و در کنار او روزهای پایانی عمرش را میگذراند. اما مستر بونز که از دست بهیارها گریخته است، آواره میشود. او همیشه از سگهای ولگرد بیزار بوده، اما بعد از مدتی درمییابد که خود نیز به سرنوشت آنها دچار شده است. او حالا صاحبی ندارد و برای یافتن غذا و نیز فرار از دست مزاحمان بیرحم، راهی منطقهای نامعلوم میشود.
مستر بونز به خانهای میرسد و اهالی خانه از او استقبال میکنند. «آلیس»، دختر کوچک خانواده، به همراه برادر کوچکش و نیز مادرش از او پذیرایی میکنند. آلیس دوست دارد مستر بونز در کنار آنها زندگی کند و نام «اسپارکی» را برای او انتخاب میکند. اما مادرش اعتقاد دارد تا آمدنِ پدر هیچ تصمیمی نمیتوان گرفت.
* دربارهی کتاب:
این کتاب یکی از آثار متفاوت «پل آستر» بهشمار میآید که در سال 1999 منتشر شد و نویسنده برای نوشتن آن در سال 2001 برندهی «جایزهی ایمپک دوبلین» شد. این جایزه به بهترین داستان انگلیسیزبان تعلق میگیرد.
داستان روایتی است از زندگی یک سگِ پیر و صاحبش که درحال احتضار است. «پل آستر» رمانش را با اختصار، موشکافی و غمی نامتعارف روایت میکند. داستان او، حکایت پراحساس سگی است در دنیای انسانها و در زندگیِ انسانی خاص.
* دربارهی نویسنده
«پل بنجامین آستر» (زادهی 3فوریه1947) رماننویس، فیلمنامهنویس، شاعر آمریکایی و مترجم (زبان فرانسه) است. او متولد «نیوآرک» در «نیوجرسی» است، اما «بروکلین» را بهعنوان شهر اول و آخر خودش انتخاب کرد. شهری که بارها در رمانهایش به آن اشاره کرده است. اکنون پل آستر بهحدی در بروکلین محبوب است که شهردار بروکلین به نمایندگی از مردم این ایالت، یک روز را به نام پل آستر نامگذاری کرده است.
آستر دانشآموختهی رشتهی ادبیات تطبیقی است. او پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه کلمبیا در سال 1970، به پاریس رفت و به ترجمهی آثار ادبی فرانسوی روی آورد. او از زمان بازگشت خود به آمریکا در سال 1974، کتابهای شعر، مقاله و رمانهای متعددی را به چاپ رسانده است. آستر تا سال 1980 چند کتاب شعر منتشر کرد که بعدها سرآغاز انتقال وی از مرز ظریف شعر به نثر شد.
آستر برندهی جایزهی «بریکس مدیسیس»، جایزهی «پرنس استومریاس» و جایزهی «مورتون داون زیبل» است. آثار او به بیش از چهل زبان ترجمه شدهاند.
پل آستر ابتدا با نویسندهای به نام «لیدیا دیویس» ازدواج کرد و از او پسری به نام «دنیل آستر» دارد. سپس در سال 1981 با همسر دوم خود به نام «سیری هوست وِت» که او هم نویسنده بود، ازدواج کرد و حاصل آن دختری به نام «سوفی آستر» است.
شهرت او بیشتر بهسبب مجموعهی سهگانه نیویورک است که از سه داستان بههمپیوسته، اما بیپایان، با نامهای «شهر شیشهای»(1985)، «ارواح یا اشباح»(1986) و «اتاق دربسته»(1986) تشکیل شده است. این سه گانه یک تفسیر پستمدرن از داستان کارآگاهی و رمزوراز است و مضامین فلسفی را کاوش میکند.
همچنین از فیلمنامههای او میتوان به «لولو روی پل» اشاره کرد. رمانهای پل آستر در دایرهی رمانهای «پستمدرن» طبقهبندی شده است؛ هرچند که خودش عنوان پستمدرن را دربارهی داستانهایش نمیپسندد.
پل آستر نویسندهای پرمخاطب است که بهسبب سبک چندقالبی «داستان در داستان» شهرهی خاص و عام است. از آثار او که بسیاری هم به فارسی ترجمه شدهاند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
خاطرات زمستان، شهر شیشهای، ارواح، هیولای دریایی، کتاب اوهام، دیوانگی در بروکلین، اتاق در بسته، شب پیشگویی، مون پالاس، کشور آخرینها، سهگانه نیویورک، اختراع انزوا، هیولا (لویاتان)، سفر در اتاق تحریر، مردی در تاریکی، ناپیدا، حماقت در بروکلین، تیمبوکتو، سانست پارک، دستبهدهان (گاهشماری شکستهای نخستین).
* کتاب:
Timbuktu (1999)
ویلی که زندگیاش را با اعتیاد تباه کرده است، حالا که دارد به پایان خط میرسد، معتقد است همه بعد از مرگ به جایی به نام «تیمبوکتو» میروند. او مستر بونز را متقاعد میکند که سگها هم تیمبوکتوی خود را دارند و مستر بونز با تمام وجود آرزو میکند با ویلی به آنجا برود.
ویلی معلّم خود را مییابد و در کنار او روزهای پایانی عمرش را میگذراند. اما مستر بونز که از دست بهیارها گریخته است، آواره میشود. او همیشه از سگهای ولگرد بیزار بوده، اما بعد از مدتی درمییابد که خود نیز به سرنوشت آنها دچار شده است. او حالا صاحبی ندارد و برای یافتن غذا و نیز فرار از دست مزاحمان بیرحم، راهی منطقهای نامعلوم میشود.
مستر بونز به خانهای میرسد و اهالی خانه از او استقبال میکنند. «آلیس»، دختر کوچک خانواده، به همراه برادر کوچکش و نیز مادرش از او پذیرایی میکنند. آلیس دوست دارد مستر بونز در کنار آنها زندگی کند و نام «اسپارکی» را برای او انتخاب میکند. اما مادرش اعتقاد دارد تا آمدنِ پدر هیچ تصمیمی نمیتوان گرفت.
* دربارهی کتاب:
این کتاب یکی از آثار متفاوت «پل آستر» بهشمار میآید که در سال 1999 منتشر شد و نویسنده برای نوشتن آن در سال 2001 برندهی «جایزهی ایمپک دوبلین» شد. این جایزه به بهترین داستان انگلیسیزبان تعلق میگیرد.
داستان روایتی است از زندگی یک سگِ پیر و صاحبش که درحال احتضار است. «پل آستر» رمانش را با اختصار، موشکافی و غمی نامتعارف روایت میکند. داستان او، حکایت پراحساس سگی است در دنیای انسانها و در زندگیِ انسانی خاص.
* دربارهی نویسنده
«پل بنجامین آستر» (زادهی 3فوریه1947) رماننویس، فیلمنامهنویس، شاعر آمریکایی و مترجم (زبان فرانسه) است. او متولد «نیوآرک» در «نیوجرسی» است، اما «بروکلین» را بهعنوان شهر اول و آخر خودش انتخاب کرد. شهری که بارها در رمانهایش به آن اشاره کرده است. اکنون پل آستر بهحدی در بروکلین محبوب است که شهردار بروکلین به نمایندگی از مردم این ایالت، یک روز را به نام پل آستر نامگذاری کرده است.
آستر دانشآموختهی رشتهی ادبیات تطبیقی است. او پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه کلمبیا در سال 1970، به پاریس رفت و به ترجمهی آثار ادبی فرانسوی روی آورد. او از زمان بازگشت خود به آمریکا در سال 1974، کتابهای شعر، مقاله و رمانهای متعددی را به چاپ رسانده است. آستر تا سال 1980 چند کتاب شعر منتشر کرد که بعدها سرآغاز انتقال وی از مرز ظریف شعر به نثر شد.
آستر برندهی جایزهی «بریکس مدیسیس»، جایزهی «پرنس استومریاس» و جایزهی «مورتون داون زیبل» است. آثار او به بیش از چهل زبان ترجمه شدهاند.
پل آستر ابتدا با نویسندهای به نام «لیدیا دیویس» ازدواج کرد و از او پسری به نام «دنیل آستر» دارد. سپس در سال 1981 با همسر دوم خود به نام «سیری هوست وِت» که او هم نویسنده بود، ازدواج کرد و حاصل آن دختری به نام «سوفی آستر» است.
شهرت او بیشتر بهسبب مجموعهی سهگانه نیویورک است که از سه داستان بههمپیوسته، اما بیپایان، با نامهای «شهر شیشهای»(1985)، «ارواح یا اشباح»(1986) و «اتاق دربسته»(1986) تشکیل شده است. این سه گانه یک تفسیر پستمدرن از داستان کارآگاهی و رمزوراز است و مضامین فلسفی را کاوش میکند.
همچنین از فیلمنامههای او میتوان به «لولو روی پل» اشاره کرد. رمانهای پل آستر در دایرهی رمانهای «پستمدرن» طبقهبندی شده است؛ هرچند که خودش عنوان پستمدرن را دربارهی داستانهایش نمیپسندد.
پل آستر نویسندهای پرمخاطب است که بهسبب سبک چندقالبی «داستان در داستان» شهرهی خاص و عام است. از آثار او که بسیاری هم به فارسی ترجمه شدهاند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
خاطرات زمستان، شهر شیشهای، ارواح، هیولای دریایی، کتاب اوهام، دیوانگی در بروکلین، اتاق در بسته، شب پیشگویی، مون پالاس، کشور آخرینها، سهگانه نیویورک، اختراع انزوا، هیولا (لویاتان)، سفر در اتاق تحریر، مردی در تاریکی، ناپیدا، حماقت در بروکلین، تیمبوکتو، سانست پارک، دستبهدهان (گاهشماری شکستهای نخستین).
* کتاب:
Timbuktu (1999)
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان