- 27594
- 1000
- 1000
- 1000
اژدهاوش
«قیس» به وسوسهی مردی ناشناس (ابلیس)، پدر خود را میکُشد و بهجای او بر تخت پادشاهی سرزمین یمن مینشیند و دوست خود را وزیر میکند.
از ایرانصدا بشنوید
«قیس» که از جانب ایرانیان «ضحاک» نامیده میشود، در آغاز برای فریب مردم، دادگری را پیشهی خود میسازد تا جایی که او را «پادشاه دادگستر» مینامند. او در آرزوی آن است که روزی بر جای جمشید، پادشاه بزرگ ایران زمین تکیه بزند.
خبرهایی که از ایران میرسد، گواه آن است که مردم از کبر و غرور بیجای جمشید بهتنگ آمدهاند و از سوی دیگر، دوباره ابلیس به سراغ قیس میآید تا با خوراندن خورشتهای گوشتی که تا آن زمان مرسوم نبوده، وسوسههای اهریمنی و درندگی را در ضحاک بپروراند.
دو تن از فرماندهانِ ایرانی جمشید به دیدن ضحاک میروند و از او میخواهند به ایران برود و پادشاهی ایران را برای خود کند تا دوباره ایران یکپارچه شود. ضحاک هم میپذیرد و بر تخت پادشاهی سرزمینی مینشنید که از شرق به غرب گسترده است.
ابلیس بهسببِ خدمتهایی که به ضحاک کرده است، بر دو شانهی او بوسه میزند و دو مار سهمگین از شانههای ضحاک بیرون میآید. هرچه مارها را قطع میکنند، باز هم بیرون میزنند....
خبرهایی که از ایران میرسد، گواه آن است که مردم از کبر و غرور بیجای جمشید بهتنگ آمدهاند و از سوی دیگر، دوباره ابلیس به سراغ قیس میآید تا با خوراندن خورشتهای گوشتی که تا آن زمان مرسوم نبوده، وسوسههای اهریمنی و درندگی را در ضحاک بپروراند.
دو تن از فرماندهانِ ایرانی جمشید به دیدن ضحاک میروند و از او میخواهند به ایران برود و پادشاهی ایران را برای خود کند تا دوباره ایران یکپارچه شود. ضحاک هم میپذیرد و بر تخت پادشاهی سرزمینی مینشنید که از شرق به غرب گسترده است.
ابلیس بهسببِ خدمتهایی که به ضحاک کرده است، بر دو شانهی او بوسه میزند و دو مار سهمگین از شانههای ضحاک بیرون میآید. هرچه مارها را قطع میکنند، باز هم بیرون میزنند....
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان