- 19918
- 1000
- 1000
- 1000
کاسهی زرین
در روزگاران قدیم جوانی به قصد دیدار خانوادهاش راهی شهر و دیار خود شد.
از ایرانصدا بشنوید
او روزها در راه بود تا اینکه گرفتار سرمای شدیدی شد. او رفت و رفت تا به آسیابی رسید و فکر کرد که میتواند شب را در اینجا به صبح برساند. پس در زد و مرد آسیابان با خوشرویی او را پذیرفت. آسیابان به او بسیار محبت کرد و فردای آن روز پسر خواست که به او پولی بدهد؛ اما هرچه گشت کیسهی سکههایش را پیدا نکرد. مرد آسیابان با او به جر و بحث پرداخت و او را بیرون کرد. جوان که یقین داشت کیسهی پولش را در آنجا گم کرده، ناامید از آنجا دور شد و نزد قاضی رفت و شکایت کرد، اما چون شاهدی نداشت راه به جایی نبرد تا اینکه ....
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
آسیب ها
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان