- 11584
- 1000
- 1000
- 1000
دلهای گرم، روزهای سرد
یک دانشآموز ماجرا را اینطور روایت میکند: «یادمه اوایل ماه مهر سر کلاس بودیم که کسی به در زد و وارد کلاس شد. همه هاج و واج نگاهش میکردیم. هیچ چیزش شبیه ما نبود و حتی لباساش با ما فرق میکرد».
از ایرانصدا بشنوید
«لباسای اتوکشیده به تن داشت و کیف و کفش خیلی خوبی داشت. اسم کلاس رو پرسید که مطمئن بشه درست اومده و اصغر بهش جواب داد که همینجاست. وقتی وارد کلاس شد هیچ کدوم از بچهها اجازه ندادن که کنارشون بشینه. وقتی دیدم معطل شده، صداش زدم که بیاد و کنار من بشینه. گفت: مرسی! و بچهها مسخرهش کردن. سرش رو پایین انداخت و صورتش سرخ شد. خودمم نفهمیدم چی شد که زدم تو گوش اصغر و پسر تازهوارد که اسمش محسن بود، بیشتر ناراحت شد. روزها گذشت و محسن با بچهها دوست شد، اما اصغر هنوز باهاش خوب نبود».
** مختصری درباره نویسنده:
«یوسف قوجق» اول خرداد 1347 در روستایی به نام «اوخلی بالا» از توابع رامیان (استان گلستان) به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش و راهنمایی و متوسطه را در شهر گنبدکاووس گذراند.
در سال 1365 در رشتهی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی (تهران) پذیرفته شد و در سال 1370 فارغالتحصیل شد و بعدها در رشتهی مردمشناسی (کارشناسی ارشد) تحصیل کرد.
در سال 1370 ازدواج کرد و دو سال خدمت سربازی (72-1370) را در مجله نهال انقلاب (زیرمجموعه نیروی مقاومت بسیج سپاه پاسداران) در تهران سپری کرد و همزمان، با بازنویسی خاطرههای رزمندگان، بهصورت نیمهوقت با انتشارات و تبلیغات نیروی زمینی سپاه در تهران همکاری میکرد که حاصل آن، چاپ چهار کتاب بود که در جشنوارههای ادبیات مقاومت جوایزی را کسب کردهاند.
قوجق، داستاننویسی را از سال 1365 آغاز کرد. نخستین داستانش دربارهی رفاقت اسب با یک نوجوان ترکمن بود؛ رابطهای که منجربه شکست خان و زورگوییهایش میشود. آن داستان با نام «چاپار» در سال 1368 در مجلهی کیهان بچهها چاپ شد.
«بادبادکها در شهر» کتاب دیگر اوست که انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چاپ رسانده است. شخصیتهای اصلی کتاب، نوجوانانی هستند که صحنههای آن زمان را روایت میکنند.
مجموعهی «بادبادکها در شهر» شامل سه داستان کوتاه درباره حوادث انقلاب برای گروه سنی «د» است. این داستانها عبارتاند از: «سگها و امنیهها»، «بادبادکها در شهر» و «روزهای سرد، دلهای گرم».
** مختصری درباره نویسنده:
«یوسف قوجق» اول خرداد 1347 در روستایی به نام «اوخلی بالا» از توابع رامیان (استان گلستان) به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش و راهنمایی و متوسطه را در شهر گنبدکاووس گذراند.
در سال 1365 در رشتهی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی (تهران) پذیرفته شد و در سال 1370 فارغالتحصیل شد و بعدها در رشتهی مردمشناسی (کارشناسی ارشد) تحصیل کرد.
در سال 1370 ازدواج کرد و دو سال خدمت سربازی (72-1370) را در مجله نهال انقلاب (زیرمجموعه نیروی مقاومت بسیج سپاه پاسداران) در تهران سپری کرد و همزمان، با بازنویسی خاطرههای رزمندگان، بهصورت نیمهوقت با انتشارات و تبلیغات نیروی زمینی سپاه در تهران همکاری میکرد که حاصل آن، چاپ چهار کتاب بود که در جشنوارههای ادبیات مقاومت جوایزی را کسب کردهاند.
قوجق، داستاننویسی را از سال 1365 آغاز کرد. نخستین داستانش دربارهی رفاقت اسب با یک نوجوان ترکمن بود؛ رابطهای که منجربه شکست خان و زورگوییهایش میشود. آن داستان با نام «چاپار» در سال 1368 در مجلهی کیهان بچهها چاپ شد.
«بادبادکها در شهر» کتاب دیگر اوست که انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چاپ رسانده است. شخصیتهای اصلی کتاب، نوجوانانی هستند که صحنههای آن زمان را روایت میکنند.
مجموعهی «بادبادکها در شهر» شامل سه داستان کوتاه درباره حوادث انقلاب برای گروه سنی «د» است. این داستانها عبارتاند از: «سگها و امنیهها»، «بادبادکها در شهر» و «روزهای سرد، دلهای گرم».
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
آسیب ها
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان