- 27393
- 1000
- 1000
- 1000
هارون و باغبان پیر / شیر و روباه
در داستان هاورن و باغبان پیر می شنویم که :
روزی هارون الرشید به همراه وزیرش، جعفر برمکی، برای گردش به باغی زیبا رفت. در باغ مشغول قدم زدن بودند که هارون سیب سرخی را بر شاخه ای بلند دید.
روزی هارون الرشید به همراه وزیرش، جعفر برمکی، برای گردش به باغی زیبا رفت. در باغ مشغول قدم زدن بودند که هارون سیب سرخی را بر شاخه ای بلند دید.
از ایرانصدا بشنوید
... آنها هرچه سعی کردند نتوانستد سیب را بچینند. پس به پیشنهاد هارون، جعفر پا روی شانههایش گذاشت و بالا رفت تا سیب را بچیند. باغبان که از دور شاهد این ماجرا را بود، بسیار متعجب شد و از آنجا که بسیار آیندهنگر بود، فکری به خاطرش رسید....
در داستان شیر و روباه می شنویم که :
در زمانهای قدیم در بیشه ای شیری زندگی می کرد که بسیار قدرتمند بود. او بعد از مدتی بیمار شد و حیوانات و دوستانش او را رها کردند و رفتند. تنها روباه بود که در کنار شیر ماند.
روزی که شیر بسیار گرسنه بود% به روباه گفت که به پاس روزهایی که از ته ماندهی غذای من می خوردی، حالا برو و برای من شکاری بیاور. اگر بتوانی الاغی را شکار کنی، بسیار خوب است؛ چراکه خوردن مغز الاغ به من نیرو میدهد و موجب بهبودی حالم می گردد. روباه به سراغ شکار رفت و در راه الاغی را دید. نزد الاغ رفت و با حیلهی فراوان او را نزد شیر آورد....
*این داستان تلخیصی از حکایت شیر و روباه و الاغ از کتاب ارزشمند «کلیله و دمنه» است. برای دانستن ادامه ی ماجرا این کتاب را بشنوید.
** حکایت هارون و باغبان برگرفته از قصههای هزارویک شب است. داستان هزارویک شب به نقل از پادشاهی است به نام شهریار و روایتگر آن شهرزاد (دختر وزیر) است. بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد و داستانهای آن را از ریشهٔ ایرانی و برگردانی از «هزارافسان» دانستهاند. اینکه داستانهای هزارویک شب در اصل مشخص و روشن بوده باشند و تعداد آنها دقیقاً هزارویک بوده باشد، چندان واقعی به نظر نمیرسد. اما داستانهای بسیاری به نام «هزار و یک شب» نوشته شده است. بهگفته علیاصغر حکمت این کتاب پیش از دوره هخامنشی در هند به وجود آمده و قبل از حمله اسکندر، به فارسی (احتمالاً فارسی باستان) ترجمه شده و در قرن سوم هجری زمانی که بغداد مرکز علم و ادب بود، از پهلوی به عربی برگردانده شده است. اصل پهلوی کتاب ظاهراً از زمانی که به عربی ترجمه شده از میان رفته است. او دلیل آنکه کتاب پیش از اسکندر به فارسی درآمده را به مروجالذهب مسعودی (درگذشته به سال 346 ه.ق) و الفهرست ابن ندیم (درگذشته به سال 385 ه.ق) مراجعه میدهد و سپس با اشاراتی به مشابهت هزارویک شب با کتاب استر تورات استدلال میکند که هر دو کتاب در یک زمان و پیش از حمله اسکندر نوشته شدهاند و ریشه واحد دارند. نام ایرانی آن هزار افسان است و وقتی به عربی ترجمه شده، نخست الف خرافه و سپس الف لیله خوانده شده، و چنانکه حکمت میگوید در زمان خلفای فاطمی مصر به صورت الف لیلة و لیله (هزار شب و یک شب) درآمده است.
*بهرام بیضایی از دیگر کسانی که در این زمینه کار کرده است و در جواب به شرق شناسانی که ریشهٔ هزارویک شب را به اعراب و یونانیان نسبت میدهند، اما از ایرانی بودن آن سخنی به میان نمیآورند، چنین میگوید: «هزارویک شب اصلیتی ایرانی دارد؛ چرا که داستان اصلی یا داستان بنیادین آن ایرانی است و آن قصه خود شهرزاد است.»
*برمکیان از دودمانهای معروف ایرانی بودند که به روزگار خلافت عباسی در دستگاه خلافت، خوش درخشیدند. برمک لقب رؤسای آتشکده نوبهار در بلخ بود، و برمکیان را از این جهت میخوانند که پیشینیانشان دارای این عنوان روحانی بودند. اولین کس از این خاندان که در دستگاه خلافت عباسی نفوذ یافت خالد پسر برمک بود. وی جد برامکه بود و در روزگار وی دولت برمکیان به ظهور پیوست. در روزگار هارونالرشید، یحیی بن خالد برمکی وزارت یافت و برمکیان به سرعت مدارج صعود و سقوط را پیمودند؛ چنانچه یک بار هارون الرشید به اتفاق یحیی بن خالد و دو فرزندش فضل و جعفر به حج رفتند.
مداخله برمکیان در کارها موجب رشک خویشان خلیفه و اطرافیان دستگاه خلافت شد؛ چنانکه هارون الرشید کمر به قتل آنان بست. در آغاز فرزندان یحیی مورد عنایت هارون بودند؛ ولی پس از چندی خلیفه ایشان را به زندان انداخت و داراییهایشان را نیز به تاراج برد. دلیل این خشم ناگهانی را عشق جعفر پسر یحیی برمکی به عباسه، خواهر هارون، نوشتهاند.
**حکایت شیر و روباه بر گرفته از داستان های کلیله و دمنه است. کَلیله و دِمنه کتابی است از اصل هندی که در دوران ساسانی به فارسی میانه ترجمه شد. کلیله و دمنه کتابی پندآمیز است که در آن حکایتهای گوناگون (بیشتر از زبان حیوانات) نقل شدهاست. نام آن از نام دو شغال با نامهای کلیله و دمنه گرفته شده است.
بخش بزرگی از کتاب اختصاص به داستان این دو شغال دارد. اصل داستانهای آن در هند و در حدود سالهای 100 تا 500 پیش از میلاد بهوقوع میپیوندند. در قرن ششم هجری یکی از دبیرهای دربار غزنوی، به نام نصرالله منشی (منشی بهرامشاه غزنوی) کلیله و دمنه را به فارسی برگرداند. این ترجمه، ترجمهای آزاد است و او هرجا لازم دانسته، ابیات و امثال بسیار از خود و دیگران آورده است.
ترجمهٔ نصرالله منشی همان ترجمهای است که از آن به عنوان کلیله و دمنه در زبان فارسی یاد میشود. گاه نیز آن را کلیله و دمنهٔ بهرامشاهی خوانند.
در داستان شیر و روباه می شنویم که :
در زمانهای قدیم در بیشه ای شیری زندگی می کرد که بسیار قدرتمند بود. او بعد از مدتی بیمار شد و حیوانات و دوستانش او را رها کردند و رفتند. تنها روباه بود که در کنار شیر ماند.
روزی که شیر بسیار گرسنه بود% به روباه گفت که به پاس روزهایی که از ته ماندهی غذای من می خوردی، حالا برو و برای من شکاری بیاور. اگر بتوانی الاغی را شکار کنی، بسیار خوب است؛ چراکه خوردن مغز الاغ به من نیرو میدهد و موجب بهبودی حالم می گردد. روباه به سراغ شکار رفت و در راه الاغی را دید. نزد الاغ رفت و با حیلهی فراوان او را نزد شیر آورد....
*این داستان تلخیصی از حکایت شیر و روباه و الاغ از کتاب ارزشمند «کلیله و دمنه» است. برای دانستن ادامه ی ماجرا این کتاب را بشنوید.
** حکایت هارون و باغبان برگرفته از قصههای هزارویک شب است. داستان هزارویک شب به نقل از پادشاهی است به نام شهریار و روایتگر آن شهرزاد (دختر وزیر) است. بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد و داستانهای آن را از ریشهٔ ایرانی و برگردانی از «هزارافسان» دانستهاند. اینکه داستانهای هزارویک شب در اصل مشخص و روشن بوده باشند و تعداد آنها دقیقاً هزارویک بوده باشد، چندان واقعی به نظر نمیرسد. اما داستانهای بسیاری به نام «هزار و یک شب» نوشته شده است. بهگفته علیاصغر حکمت این کتاب پیش از دوره هخامنشی در هند به وجود آمده و قبل از حمله اسکندر، به فارسی (احتمالاً فارسی باستان) ترجمه شده و در قرن سوم هجری زمانی که بغداد مرکز علم و ادب بود، از پهلوی به عربی برگردانده شده است. اصل پهلوی کتاب ظاهراً از زمانی که به عربی ترجمه شده از میان رفته است. او دلیل آنکه کتاب پیش از اسکندر به فارسی درآمده را به مروجالذهب مسعودی (درگذشته به سال 346 ه.ق) و الفهرست ابن ندیم (درگذشته به سال 385 ه.ق) مراجعه میدهد و سپس با اشاراتی به مشابهت هزارویک شب با کتاب استر تورات استدلال میکند که هر دو کتاب در یک زمان و پیش از حمله اسکندر نوشته شدهاند و ریشه واحد دارند. نام ایرانی آن هزار افسان است و وقتی به عربی ترجمه شده، نخست الف خرافه و سپس الف لیله خوانده شده، و چنانکه حکمت میگوید در زمان خلفای فاطمی مصر به صورت الف لیلة و لیله (هزار شب و یک شب) درآمده است.
*بهرام بیضایی از دیگر کسانی که در این زمینه کار کرده است و در جواب به شرق شناسانی که ریشهٔ هزارویک شب را به اعراب و یونانیان نسبت میدهند، اما از ایرانی بودن آن سخنی به میان نمیآورند، چنین میگوید: «هزارویک شب اصلیتی ایرانی دارد؛ چرا که داستان اصلی یا داستان بنیادین آن ایرانی است و آن قصه خود شهرزاد است.»
*برمکیان از دودمانهای معروف ایرانی بودند که به روزگار خلافت عباسی در دستگاه خلافت، خوش درخشیدند. برمک لقب رؤسای آتشکده نوبهار در بلخ بود، و برمکیان را از این جهت میخوانند که پیشینیانشان دارای این عنوان روحانی بودند. اولین کس از این خاندان که در دستگاه خلافت عباسی نفوذ یافت خالد پسر برمک بود. وی جد برامکه بود و در روزگار وی دولت برمکیان به ظهور پیوست. در روزگار هارونالرشید، یحیی بن خالد برمکی وزارت یافت و برمکیان به سرعت مدارج صعود و سقوط را پیمودند؛ چنانچه یک بار هارون الرشید به اتفاق یحیی بن خالد و دو فرزندش فضل و جعفر به حج رفتند.
مداخله برمکیان در کارها موجب رشک خویشان خلیفه و اطرافیان دستگاه خلافت شد؛ چنانکه هارون الرشید کمر به قتل آنان بست. در آغاز فرزندان یحیی مورد عنایت هارون بودند؛ ولی پس از چندی خلیفه ایشان را به زندان انداخت و داراییهایشان را نیز به تاراج برد. دلیل این خشم ناگهانی را عشق جعفر پسر یحیی برمکی به عباسه، خواهر هارون، نوشتهاند.
**حکایت شیر و روباه بر گرفته از داستان های کلیله و دمنه است. کَلیله و دِمنه کتابی است از اصل هندی که در دوران ساسانی به فارسی میانه ترجمه شد. کلیله و دمنه کتابی پندآمیز است که در آن حکایتهای گوناگون (بیشتر از زبان حیوانات) نقل شدهاست. نام آن از نام دو شغال با نامهای کلیله و دمنه گرفته شده است.
بخش بزرگی از کتاب اختصاص به داستان این دو شغال دارد. اصل داستانهای آن در هند و در حدود سالهای 100 تا 500 پیش از میلاد بهوقوع میپیوندند. در قرن ششم هجری یکی از دبیرهای دربار غزنوی، به نام نصرالله منشی (منشی بهرامشاه غزنوی) کلیله و دمنه را به فارسی برگرداند. این ترجمه، ترجمهای آزاد است و او هرجا لازم دانسته، ابیات و امثال بسیار از خود و دیگران آورده است.
ترجمهٔ نصرالله منشی همان ترجمهای است که از آن به عنوان کلیله و دمنه در زبان فارسی یاد میشود. گاه نیز آن را کلیله و دمنهٔ بهرامشاهی خوانند.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
آسیب ها
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان