- 32731
- 1000
- 1000
- 1000
داستان جمشید و نوروز
«جمشید» پهلوان ایرانی دختر فرمانروای سرزمین «خورشید» را به رویا دید و بدو دل بست، پس عزم کرد که به سرزمین خورشید برود؛ اما پدرش «تهمورس» از این تصمیم سخت برآشفت و در نهایت گفت که اگر چنین سفری برای جمشید مقدور است، می تواند بدان پای نهد....
از ایرانصدا بشنوید
اما «جمشید» در این راه با دشواری هایی روبه رو می شود؛ بعد از سه هزار سال، «اهریمن» از بند آزاد شده و به تحریک دخترش «جُهی» نیرنگی می بافد تا از جهان مادی سر در میآورد و جهی را به سان «پنجه آفتاب» به سرزمین خورشید می فرستد تا «مهران» پادشاه سرزمین خورشید را بفریبد و جایی برای رخنه به جهان مادی پیدا کند؛ اما فرمان روای خورشید از حیله و فریب اهریمن آگاه می شود و دخترش «رخ شید» را به سوی ایران راهی کرد تا از «تهمورس» مدد بخواهد.
اهریمن که راه ورود به جهان مادی را یافته است به هیبت ماری وارد می شود و تهمورس را می بلعد و جهان را زیر سیطره خود درمی آورد و فرمان می دهد تا نیمی از زمین آتش و نیمی از آن یخ ببارد، بدین ترتیب دوزخ را در زمین فرومی نشاند و فرمان روایی را به تاریکی می سپرد.
جمشید و خورشید که هر دو بر اثر بارش آتش و یخ به دریا افتادند، به درها «هوم سپید» رسیدند و درخت هوم آن دو را در خود جا داد و سالیان زیادی بدین منوال گذشت و سپس جمشید و خورشید را برای نجات «کیهان» به ایران فرستاد....
واژه «تهمورس» در لغتنامه «دهخدا» به سه طریق درج شده است:
لغتنامه دهخدا:
1) طهمورث . [ طَ رِ ] (اِخ ) نام پادشاهی بود از نبیره های هوشنگ. گویند ابلیس را مرکوب ساخته بود و سوار میشد و مدت پادشاهی او را بعضی سی سال و بعضی هزار سال نوشتهاند.
2) تهمورس . [ ت َ رَ ] (اِخ ) نام شخصی است که او را تهمورس دیوبند می خوانند. (برهان ). پادشاه ریاضت کش پارسی ملقب به دیوبند پسرزاده ٔ هوشنگ شاه و پدر جمشید جم بوده و در تواریخ قدیم هشتصد سال عمر او را نوشته اند و اصل اسم او تهم مرز بوده ؛ یعنی پهلوان زمین.
3) (تلفظ: tahmures) (= طهمورث) به معنی قوی جثه و نیرومند ؛ (در اعلام) نوه پسری هوشنگ و پدر جمشید جم.
اهریمن که راه ورود به جهان مادی را یافته است به هیبت ماری وارد می شود و تهمورس را می بلعد و جهان را زیر سیطره خود درمی آورد و فرمان می دهد تا نیمی از زمین آتش و نیمی از آن یخ ببارد، بدین ترتیب دوزخ را در زمین فرومی نشاند و فرمان روایی را به تاریکی می سپرد.
جمشید و خورشید که هر دو بر اثر بارش آتش و یخ به دریا افتادند، به درها «هوم سپید» رسیدند و درخت هوم آن دو را در خود جا داد و سالیان زیادی بدین منوال گذشت و سپس جمشید و خورشید را برای نجات «کیهان» به ایران فرستاد....
واژه «تهمورس» در لغتنامه «دهخدا» به سه طریق درج شده است:
لغتنامه دهخدا:
1) طهمورث . [ طَ رِ ] (اِخ ) نام پادشاهی بود از نبیره های هوشنگ. گویند ابلیس را مرکوب ساخته بود و سوار میشد و مدت پادشاهی او را بعضی سی سال و بعضی هزار سال نوشتهاند.
2) تهمورس . [ ت َ رَ ] (اِخ ) نام شخصی است که او را تهمورس دیوبند می خوانند. (برهان ). پادشاه ریاضت کش پارسی ملقب به دیوبند پسرزاده ٔ هوشنگ شاه و پدر جمشید جم بوده و در تواریخ قدیم هشتصد سال عمر او را نوشته اند و اصل اسم او تهم مرز بوده ؛ یعنی پهلوان زمین.
3) (تلفظ: tahmures) (= طهمورث) به معنی قوی جثه و نیرومند ؛ (در اعلام) نوه پسری هوشنگ و پدر جمشید جم.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان