«راب» نوجوان چهارده ...
«مالی» دختر نوجوان سركشی ...
وقتی ملیحه از خواب بیدار ...
ساعت شش صبح فروردین ...
پسری به نام امیر داستان ...
در دهكدهی شیرا، واقع ...
مادربزرگ با ناراحتی ...
دایان، نان شیرمالی برداشت ...
داستان را نوجوانی به ...
راوی داستان را اینطور ...
در زمانهای دور حاكم ...
«من نجاتدهندهی فلسطین ...
كتاب «سیوپنج كیلو امیدواری» ...
مصطفی اینطور روایت ...
روای داستان اینگونه ...
سرافینا، دختری 16 ساله، ...
برف همه جای دهكده «اورتلی» ...
فرازی از دست نوشته شهید: ...
داستان «هری پاتر و زندانی ...
در داستان هاورن و باغبان ...
در داستان سفر نقاش می ...
در سال 1860 دیوید 12ساله، ...
این كتاب روایتی است ...
پدر خانواده مكالی مرده ...
«پرندگان هم رفتند» داستانی ...
سید نورالدین عافی زاده، ...
«نورالدین، پسر ایران» ...
هواپیمای حامل بچههای ...
آیلار در حالی كه مشغول ...
ماجرا را پسری به نام ...
ماجرا از زبان مهین روایت ...
پسر اسكیموی چهارده ساله ...
حسین ماجرا را اینگونه ...
«سیدناصر حسینیپور»، ...
«یونگو» پسری گنگ است. ...
واریس دیری، دختر صحرا، ...
این كتاب گویا روایتی ...
داستان را دختركی ده ...
وكیل جوانی به نام جیك ...
یك دانشآموز ماجرا را ...
راوی داستان «وَنسون ...
آن هنگام كه حاج مصیّب ...
پویا پسربچه 6 ساله ای ...
«كِلِی» و «كان» كه هر ...
داستانهای: «مشهور» ...
«مارچلو» دوران كودكی ...