منو
گاو چاه و عفریته

گاو چاه و عفریته

  • 12 قطعه
  • 285 دقیقه مدت کتاب
  • 11288 دریافت شده
آن هنگام که حاج مصیّب از سفر تجارتی کاظمین بازگشت، شهرآشوب عطای خردسال را برداشت و گریخت. تنها کسی که از راز صندوقچه و علت فرار شهرآشوب خبر داشت، حمود بود که خود او نیز به تحریک آن زن فتنه گر، دستش به قتل بیگُم آلوده بود.

از ایرانصدا بشنوید

آن هنگام که حاج مصیّب از سفر تجارتی کاظمین بازگشت، شهرآشوب عطای خردسال را برداشت و گریخت. تنها کسی که از راز صندوقچه و علت فرار شهرآشوب (که افشا شدن راز صندوقچه داروغه بود) خبر داشت، حمود (عرب ایرانی تبار) بود که خود او نیز به تحریک آن زن فتنه گر دستش به قتل بیگُم آلوده بود. وسایل سفر مرضیه و عقوب اللّقا را آماده کرد و خود برای گرفتن انتقام از شهرآشوب به دنبالش رفت تا این که پس از 15 سال در رشت آن زن دیو سیرت را پیدا کرد. وقتی عطا و حمود درگیر شدند و زدوخورد میان آنها در یکی از اتاق ها به اوج رسید، شهرآشوب از صحنه گریخت. عطا و حمود نیز پس از آگاهی از غیبت او، دست از مجادله برداشتند و عطا که از خباثت بی بی مطلع شده بود، به اتفاق حمود و زنش، هما، به سوی تهران عازم شدند.
شهرآشوب نیز به وسیله دلیجان زن ثروتمندی به نام طوبا عازم تهران شد و به دعوت زن موقتاً در خانه او سکنی گزید. پس از مدتی شهرآشوب را در نزدیکی خانه مصیّب ساکن دیدیم در حالی که او جنایت هولناک دیگری را مرتکب شد و در همان حال خبر تجسس داروغه و زنی به نام طوبا که جواهراتش به سرقت رفته بود، به گوش او رسید. وی برای رویارویی احتمالی با داروغه و طوبا که دوست مهماندار او بود، به صحنه سازی کرد و خود را به بیماری زد.

*حسینقلی مستعان (متولد 1283، تهران - درگذشت 15 اسفند 1361) مترجم و داستان نویس ایرانی ست. گلاب آدینه فرزند اوست.
حسینقلی مستعان در سال 1283، در تهران دیده به جهان گشود. پس از اتمام دورهٔ دبیرستان در دارالفنون، مدتی در مدرسهٔ علوم سیاسی به تحصیل پرداخت. کار روزنامه نویسی را از آغاز قرن (هجری شمسی) و از 17 سالگی به عنوان روزنامه نگار و عکاس در روزنامهٔ نیمه رسمی «ایران» آغاز کرد؛ و چون به کار روزنامه نگاری علاقهٔ زیادی داشت، خیلی زود به سردبیری آن روزنامه رسید.در سال 1328 رئیس شورای نویسندگان رادیو شد و به ریاست رادیو نیز منصوب شد. بیشتر نوشته های او در «مجله رادیو» داستان‌های پندآموز اجتماعی بود که با یک نتیجه‌گیری اخلاقی پایان می یافت. او نثری روان و ساده و تخیلی قوی داشت و در شخصیت‌پردازی بسیار ماهر بود. غلامحسین مستعان نزدیک به هزار داستان کوتاه و 200 کتاب نوشته است و به مرد هزار داستان شهرت دارد. او مدتی هم به کار نمایشنامه‌نویسی مشغول شد و در دهه 30 و 40 نمایشنامه‌های زیادی برای رادیو نوشت. و سرانجام در اسفندماه 1361 درگذشت. همچنین وی پدر بازیگر مشهور سینما و تئاتر، خانم گلاب آدینه است. مستعان قصه نویسی را از سال 1314 در مجلهٔ «مهرگان» شروع کرد. وی در روز 15 اسفند 1361 درگذشت.
اسامی مستعار وی عبارتند از: حبیب، انوشه، ح. م. و حمید حمید.

آثار
رابعه (داستان تاریخی)
قصهٔ رسوائی
قصهٔ انسانیت
پشیمان (داستان)
آفرین (داستان)
آفت (داستان عاشقانه) (دههٔ 40)
افسانه (داستان)
ارمغان زندگی
شیرین (داستان)
عشق مقدس (داستان)
پلهٔ اول (داستان)
نوری
بهشت روی زمین
شهرآشوب (داستان عاشقانه) (دهه 30)
دلخسته
آتش به جان شمع فتد (1342)
مثل خدا که مال همه است
از شمع پرس قصه (1335) (رمان)
ترجمه ها
بینوایان، اثر ویکتور هوگو، در دو مجلد از انتشارات جاویدان

* به علت قدیمی بودن این کتاب گویا ،در برخی قسمت ها کشیدگی صدا وجود دارد و کیفیت نامناسب صوتی ، که از شنوندگان و مخاطبان عزیز پوزش می طلبیم.



امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

4

آسیب ها

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • با سلام و سپاس فراوان از شما بسیار بی نظیر و آموزنده بود. الهه
  • سلام و خسته نباشید ، داستان فوق العاده زیبا و پر فراز و نشیب ، خدا قوت 🙏
  • دوستانی که نظر مینویسن قصه رو لو ندن خواهش میکنم
  • فوق داستان و عالی. خیلی لذت بردم
  • انتظار یک رمان معمولی خسته کننده رو داشتم ولی بسیار رمان جالب و پر کششی بود فقط اگر در اجرای نمایش هنگامی که داستان پرش زمانی داره گوینده اعلام میکرد که از اخرین اتفاق اجرا شده چند سال به جلو رفتیم در سه قسمت رمان اگر اعلام میشد چند سال بعد شنونده همان چند لحظه را هم با آگاهی کاملتری رمان رو پیگیری میکرد
  • بهتر بود داستان کمی به واقعیت نزدیکتر بود و این همه تخیلی نمیشد مثلا طرف بچه رو میندازه توی چاه و یه مامور رو هم میکشه بعد دار غه شهر که مثلا آدم خوبیه بیخیال میشه و قاتل رو نمیگیره و قاتل همینجور مدام آدم میکشه عین آب خوردن 🤔
  • خسته نباشید داستان و اجرا عالی فقط یخورده آخر داستان بد تموم شد. آخه حمود چرا خودکشی کرد؟این تیکش خیلی افتضاح بود.ولی خداییش بقیش اصلا بهش نمیومد رمان ایرانی باشه mt
  • داستان بسیار زیبا و دلنشینی است ولی حیف که اینقدر کفیت صدا بد است که اعصاب آدم خورد میشه یا صدا خیلی ضعیفه یا گوش خراش موسیقی هم خیلی زیاد پخش میشه با تشکر فراوان کردیان من که بیشتر از یک ساعت تحمل نکردم
  • کاش میدونستم که چرا این کتابها صداشون ضعیف هستش
  • کاربر مهمان
    کاش ميدونستم که چرا اين کتابها صداشون ضعيف هستش
    با سلام چون بسیار قدیمی و کیفیت پایین دارند
  • خیلی عالی بود دستتون درد نکنه یکی از داستانهای خوبی بود که گذر وقت را متوجه نشدم
  • عالی بود هم داستانش خیلی خوب نوشته شده بود و هم اجرای بازیگرانش محشر بود ممنونم از نویسنده این کتاب. بعد از مدتها یه داستان بسیار زیبای ایرانی شنیدم0
  • داستان بسیار زیبایی بود بازیگران هم خیلی خوب اونو اجرا کردن محشر بود. لطفا باز هم از این نویسنده داستان بذارید.(ر_ قاین)
  • صدا افتضاحه
  • واقعا عالی و بینظیر خدا قوت
  • سلام صداخیلی بده
  • این داستان به سیاق قصه‌های کهن ایرانی، عمیقاً ضد زن و مردسالار است. زن، شیطان مجسم.
  • داستان خوب، اجراخوب، حیف که کیفیت صدا خوب نبود
  • خیلی خوب بود،میشه از نمونه کارا این نویسنده باز هم بذارید
  • حرف نداشت! به خصوص اجرای خانم نجفزاده که فوق العاده بود! پیشنهاد میکنم گوش کنین

تصاویر

کتاب گویا