منو
دو داستان کوتاه از ساتیا جیت رای

دو داستان کوتاه از ساتیا جیت رای

  • 4 قطعه
  • 48 دقیقه مدت کتاب
  • 3230 دریافت شده
داستان‌های: «مشهور» و «لوح افتخار»

از ایرانصدا بشنوید

در داستان مشهور، از زبان مِهی نیدا می شنویم:
ما هر سال برای گذراندن تعطیلات، به دهکده‌ای خوش آب و هوا می‌رفتیم. من روزنامه نگار بودم. یک شب من به همراه پسردایی‌‎ام، چئوتودا، که منتقد سینما بود، مشغول صحبت بودیم. من گفتم که یک خبر جدید درباره سینما دارم و آن اینکه آنشومان چاتِرجی در حال حاضر، در دو خانه آن طرف‌تر از ما ساکن است و ما می‌توانیم برای دیدار او به آنجا برویم. او یک ستاره‌ی سینما بود و همه آرزوی دیدارش را داشتند. مادر پیشنهاد کرد که یک شب برای شام از او دعوت کنیم تا به خانه ی ما بیاید. چند روز گذشت و خبر جدیدتری ما را شگفت‌زده کرد. مادر گفت که امروز پیرمردی به نام گِپِن بابو را دیده که گفته گِشال صدوبیست ساله هم در آن نزدیکی‌ها ساکن است. او هم روزی ستاره‌ی سینما بود و حالا مدتها از آن می‌گذشت. مادر گفت که پیرمرد او را به ستاره‌ی قطبی تشبیه کرده که باید قدرش را بیشتر بدانیم. پیرمرد گفته بود که او حالا با پیرزنی زندگی می کند که به گفته‌ی گشال، همسرِ نوه‌اش است. من که حسابی شگفت‌رده شده بودم، تصمیم گرفتم هرطور شده برای دیدار گشال به خانه‌اش بروم ....

در داستان لوح افتخار می شنویم:
بعد از گردهمایی انجمن شاتادال، که به صورت اضطراری انجام شد، قرار بر این شد که از هنرمندی تقدیر و تشکر شود و حتی برای او لوح افتخار هم آماده شد. اما او با فرستادن نامه‌ای خبر داد که نمی‎تواند در این جشن شرکت کند. انجمن باید شخص دیگری را به سرعت جایگزین می کرد. چون کلمه ی هنرمند در لوح ذکر شده بود، تصمیم بر این شد تا از هنرمندی به نام چاکرا وارتی، که نقاش بود تقدیر شود تا به این بهانه بیشتر شناخته شود. قرار شد تا چند نفر به دیدار او بروند و از او دعوت کنند تا در مراسم شرکت کند. بعد از این دیدار، او گفت شرح حالی از خود می نویسد و برایشان می فرستد تا در مراسم خوانده شود. مراسم به خوبی برگزار شد و چاکرا وارتی بسیار مورد توجه قرار گرفت، اما روز بعد از جشن، شخصی از طرف چاکرا وارتی پاکتی را به دفتر انجمن آورد. اعضای انجمن با باز کردن پاکت بسیار تعجب کردند؛ چرا که او لوح افتخار را به همراه نامه‌ای برای آنها فرستاده بود....

*مختصری درباره نویسنده :
ساتیا جیت رای (2 مه 1921–23 آوریل 1992) فیلم‌ساز، فیلنامه‌نویس، آهنگ‌ساز، گرافیست، ترانه‌سرا و نویسندهٔ هندی بود که در زمره‌ی یکی از بزرگ‌ترین کارگردانان قرن بیستم شناخته می‌شود. رای در شهر کلکته (در ایالت بنگال غربی، در شرق هند) در خانواده‌ای هنرمند و ادیب بنگالی_هندو به دنیا آمد. او کار خود را با هنر تبلیغاتی شروع کرد و پس از دیدار با فیلم‌ساز فرانسوی، ژان رنوار و تماشای فیلم دزد دوچرخه، ساختهٔ ویتوریو دسیکا، فیلم‌ساز نئورئالیست ایتالیایی در سفر به لندن، به جنبش فیلم‌سازان مستقل هند پیوست. رای در مدت فعالیت سینمایی‌اش 36 فیلم (شامل فیلم بلند سینمایی، فیلم مستند و فیلم کوتاه) ساخت. همچنین در زمینه‌های داستان‌نویسی، نشر، تصویرگری، خوش‌نویسی و نقد فیلم نیز فعال بود.
او کتاب‌های زیادی برای کودکان و نوجوان نیز نوشته‌ است. رای نخستین فیلمش، پاتر پانچالی، را در سال 1955 میلادی براساس یک رمان بنگالی (به همین نام) ساخت که با استقبال منتقدان روبه‌رو شد و یازده جایزه بین‌المللی، ازجمله جایزه بهترین مستند انسانی جشنواره کن را کسب کرد. پس از آن، در سال‌های 1956 و 1959، او فیلم‌های موفق آپاراجیتو و آپور سانسار را در ادامهٔ داستان فیلم نخست ساخت که به‌ همراه هم، به سه‌گانهٔ آپو مشهور شدند. فیلم رعد دوردست در 1973 برنده خرس طلایی جشنواره فیلم برلین شده‌ است.
ساتیاجیت رای در دوران فعالیت سینمایی‌اش جایزه‌های بسیاری ازجمله: 32 جایزهٔ ملی فیلم از دولت هند و دو جایزهٔ خرس نقره‌ای از جشنواره بین‌المللی فیلم برلین و یک جایزهٔ شیر طلایی از جشنواره فیلم ونیز را دریافت کرد.
همچنین در سال 1982، به او مدرک دکترای افتخاری از دانشگاه آکسفورد دادند. او اولین و تنها هنرمند هندوستانی است که موفق به کسب این جایزه شده‌ است. همچنین دولت هند در سال 1992جایزه بهارات راتنا، بالاترین نشان هنر را به او داد. آکادمی علوم و هنرهای سینما در 1992 میلادی، در شصت و چهارمین دورهٔ این جوایز، جایزه اسکار افتخاری را به وی اهداء کرد؛ اما بیماری به وی اجازه حضور در این مراسم را نداد و در همان سال تنها ده روز مانده به تولد 71 سالگی‌اش درگذشت.
در نظرسنجی سال 2004 بی بی سی، رای به عنوان سیزدهمین بنگالی بزرگ تمام دوران‌ها شناخته شد.

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

4

محتوا و داستان

4

آسیب ها

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • ای کاش اقای شهرستانی تو انتخاباشون یکم تجدید نظر میکردند.اکثر متنا از نظر محتوا چنگی به دل نمیزنن.بهرحال ممنون

تصاویر

از همین گوینده

کتاب گویا