سرزمین خیال و شعر، سرزمین نیاز و ناز، سرزمین عشق و شیدایی از روزگاران دور تا امروز.
یادت است وقتی برای نخستین بار، نیاکانم به این خطه رسیدند، چه نسیمی می وزید و چه بادی می آمد که آنان را بر این داشت این سرزمین را مأوا و مسکن خویش سازند؟
یادت است وقتی برای نخستین بار، نیاکانم به این خطه رسیدند، چه نسیمی می وزید و چه بادی می آمد که آنان را بر این داشت این سرزمین را مأوا و مسکن خویش سازند؟
از ایرانصدا بشنوید
از آسمانش به جای باران، چه فر ومی ریخت که هرکس در این خطه از خاک سکنی گزید، عاشق شد و شاعر!
فارس بزرگ، نام تو در کدام عرصه ی تاریخ است که ندرخشیده باشد و مردمان این سرزمین کجا از خود چه، در فضل و ادب، چه در شکوه معماری، چه در اندیشه و فلسفه، یادگاری به جا نگذاشته اند.
هرجا، از هر افتخاری، سخن به میان آمده، نام تو هم در میان بوده و این قصه تا به امروز، همچنان ادامه دارد. نام تاریخ سرزمین من با نام تو گره خورده است. پارس همان است که امروز در هر کجای جهان، کسی آن را بشنود، مرا به خاطر خواهد آورد؛ حال و گذشته ای که هر لحظه و هر بخشی از آن سراسر غرور است و چشم روشنی بزرگ به این جهان.
مردمانی که در این خطه از گذشته ی دور می زیستند، مردمانی بودند فاضل، با هوش و گرم و مهربان و بی آنکه خود بدانند، یکی از مهمترین تمدنهای بشری را پی افکنده اند؛ تمدنی که هرچند از گزند روزگار زخم ها بر پیکر دارد، اما هنوز که هنوز است، اندک جایی در دنیا که به گرد پایش می رسد.
این مردمان، بی شک، درپی جاودانگی، به آن سبک و سیاقی که ما امروز تعریف می کنیم، نبودند؛ تنها نور وجود خداوند را در خود داشتند و هرآنچه آفریده اند، ذره ای است از این نور الهی؛ همین که این نور را دیده اند و به آن دل سپرده اند، ارزش آن را دوصد چندان می کند؛ ارزش این خاک را و این سرزمین را.
این بار به شناسایی این استان باشکوه می رویم؛ درباره ی مردمانش سخن میگوییم؛ درباره ی آنچه در دل خاک می پرورند و از آب و هوا نیز سخن به میان می آوریم؛ از تحفه هایی، با دلگرمیِ این که در هیج جای دیگر نظیرش را نخواهید یافت، با خود از این دیار سو غات میبرید...
فارس بزرگ، نام تو در کدام عرصه ی تاریخ است که ندرخشیده باشد و مردمان این سرزمین کجا از خود چه، در فضل و ادب، چه در شکوه معماری، چه در اندیشه و فلسفه، یادگاری به جا نگذاشته اند.
هرجا، از هر افتخاری، سخن به میان آمده، نام تو هم در میان بوده و این قصه تا به امروز، همچنان ادامه دارد. نام تاریخ سرزمین من با نام تو گره خورده است. پارس همان است که امروز در هر کجای جهان، کسی آن را بشنود، مرا به خاطر خواهد آورد؛ حال و گذشته ای که هر لحظه و هر بخشی از آن سراسر غرور است و چشم روشنی بزرگ به این جهان.
مردمانی که در این خطه از گذشته ی دور می زیستند، مردمانی بودند فاضل، با هوش و گرم و مهربان و بی آنکه خود بدانند، یکی از مهمترین تمدنهای بشری را پی افکنده اند؛ تمدنی که هرچند از گزند روزگار زخم ها بر پیکر دارد، اما هنوز که هنوز است، اندک جایی در دنیا که به گرد پایش می رسد.
این مردمان، بی شک، درپی جاودانگی، به آن سبک و سیاقی که ما امروز تعریف می کنیم، نبودند؛ تنها نور وجود خداوند را در خود داشتند و هرآنچه آفریده اند، ذره ای است از این نور الهی؛ همین که این نور را دیده اند و به آن دل سپرده اند، ارزش آن را دوصد چندان می کند؛ ارزش این خاک را و این سرزمین را.
این بار به شناسایی این استان باشکوه می رویم؛ درباره ی مردمانش سخن میگوییم؛ درباره ی آنچه در دل خاک می پرورند و از آب و هوا نیز سخن به میان می آوریم؛ از تحفه هایی، با دلگرمیِ این که در هیج جای دیگر نظیرش را نخواهید یافت، با خود از این دیار سو غات میبرید...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان