منو
تیغ و مهتاب

تیغ و مهتاب

  • 13 قطعه
  • 253 دقیقه مدت کتاب
  • 1229 دریافت شده
کتاب تیغ و مهتاب نوشتهٔ الهه بهشتی است. شرکت چاپ و نشر بین الملل این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمانْ روایتی از نایب دوم «امام زمان (عج)» در زمان غیبت صغری است.

از ایرانصدا بشنوید

گفته شده است که در کتاب تیغ و مهتاب که حاوی رمانی ایرانی است، فانتزی و فراواقعیت بستری می‌شوند تا حقایق و وقایع به‌صورتی ملموس پیش روی خواننده قرا گیرد. این رمان بر اساس شواهد و مکتوبات منسوب به «محمد‌بن‌عثمان عمری» نایب دوم امام زمان علیه‌السلام بر بستری از تخیل نوشته شده‌ است. نویسنده کوشیده است تا با به‌کارگیری عناصری چون شخصیت‌پردازی، فضاسازی، طنز و ایجاد اوج و فرود داستانیْ به این اثر جذابیت بخشد تا خواننده (به‌ویژه خوانندگان جوان) را تحت‌تٔاثیر قرار دهد.
بخشی از کتاب تیغ و مهتاب
شانه به شانه‌ام می‌آمد. ناگهان ایستاد و گفت: نرویم بهتر است.
برگشت. اما من ایستاده بودم. چند قدم نرفته، بازماند و گفت: برای درک حیلۀ دشمن باید با او همنشین شد. خوب است که برویم.
تا کنارم آمد و چند قدم پیش رفت. من اما، حرکت نکردم. باز ایستاد و گفت: دیدن روی نحس ابن هلال عبرتایی با آن طمطراق و ریش‌های خزابی … من نمی‌آیم خودتان بروید.
رو به عقب چرخید و چند قدم نرفته، متوقف شد. متفکرانه گفت: اگر ابن هلال تندی کند و به خشم بیایید چند شقه‌اش می‌کنید، بیایم که مانع شما شوم.

آمرانه گفتم: حسین!

چشم برویم.

حرکت کردیم به سوی خانۀ ابن هلال که چندی از بزرگان و تجار شهر را دعوت کرده بود، از جمله ما را. باید در مجلس حاضر می‌شدیم وگرنه خصومت ما با او آشکار می‌شد که به صلاح دایرۀ وکالت نبود …

… اخم‌های حسین‌بن‌روح درهم بود. تکه‌ای نان برداشت‌. ناگهان عبرتایی با سروصدا جابجا شد و پای عریانش را بالا آورد و میان سفره گذاشت. پایی که تمیز نبود، کج و معوج شده و پر از پینه بود. صدای فرو دادن آب دهان حسین‌بن‌روح را شنیدم.

لقمۀ نان را به میان مجمع انداخت و چهره درهم کشید. عبرتایی چند بار به پایش زد و گفت: آیا می‌دانید از چه پاهای من چنین کج و ناقص و پینه‌دار شده؟ من پنجاه و اندی به حج و زیارت خانۀ خدا رفته‌ام و بیست بار پیاده.

سکوت کرد. جمعی به حیرت ناله کردند. ادامه داد: بیست بار پیاده به زیارت خانۀ خدا رفتم و نذر کردم که حقیقت را به من بنماید. او مرا اجابت کرد. من نور حق را در جانشینی ائمه در زمین یافته‌ام.

آن‌ها روزی‌رسان و برکت‌دهندگان آسمان و زمینند. پس کلام مرا قبول کنید و به آیین من ایمان آورید و آن را نشر دهید تا چونان پیروانم رستگار شوید، چنانچه من شدم.

ناگهان حسین‌بن‌روح گفت: رستگاری‌تان از کجا پیداست‌؟!

عبرتایی ناگهان خاموش شد با چشم‌های حیران که چه بگوید. حاضرین نیز در سکوت منتظر پاسخ بودند. چنان محکم به پهلوی حسین‌بن‌روح کوفتم که تکان خورد و بلافاصله گفت: البته از پاهای شما. مانده‌ام با این پای مصدوم چگونه بیست بار پیاده به حج رفته‌اید. این لطف و کمک پروردگار است.

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

5

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    نظری ثبت نشده است

تصاویر

از همین نویسنده

از همین گوینده

کتاب گویا