- 20677
- 1000
- 1000
- 1000
لیلی و مجنون (جلد دوم)
مثنوی «لیلی و مجنون» بخشی از مجموعهی خمسهی نظامی است. این مثنوی در شمار ادبیات غنایی فارسی برشمرده میشود. داستانهای عاشقانه از سدهی پنجم با «وامق و عذرا»، سرودهی عنصری، به شعر فارسی راه یافته است.
از ایرانصدا بشنوید
منظومه لیلی و مجنون در 4700 بیت و در بحر «هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف یا مقصور» است. پیش از نظامی شاعری در این وزن منظومهای نسروده بود و پس از نظامی این بحر، وزن رایج برخی منظومههای عاشقانه گردید. اگرچه وزن لیلی و مجنون با وزن خسرو و شیرین در یک بحر (با کمی تفاوت) است، ولی برخلاف خسرو و شیرین از حرکت و جنبش حکایت نمیکند و حتی در وصف زیباییها هم غمانگیز و پرسوز به نظر میآید.
مطالعهی این اثر نظامی و مقایسهی آن با خسرو و شیرین از همین شاعر، مقایسهی میان دو فرهنگ عرب و ایرانی و سرچشمههای تفکر، اندیشه و باورهای این دو ملت است. جامعهی لیلی و مجنون، هرگونه سرپیچی از آداب و سنن را رد میکند. خواننده در لیلی و مجنون با جامعهای مواجه میشود که مردم آن توان نگاه معصومانهی کودکی از سرِ مهر را به همسن ناهمجنس خود ندارند و همه درصدد سرککشیدن در کار یکدیگر و تجسس هستند. به گفتهی یدالله بهمنی «چنین فرهنگی نمیتواند سلامت روانی جامعه را تضمین کند و از آن نمیتوان انتظار ظهور انسانهای فرهیخته را داشت.»
شخصیتپردازی در داستان لیلی و مجنون نظامی، شخصیتپردازی مستقیم است، ولی شخصیتها همگی دچار ایستایی هستند. در طول دهها سال گذر زمان، مجنون همواره عاشق بیحدّ لیلی است. نه از این عشق کم میشود و نه بر آن افزوده میشود. این شخصیتها اگرچه پیش از نظامی وجود داشتهاند، ولی همگی بازآفرینی شدهاند. با اینحال شخصیتهای بازآفرینی شده، همگی قراردادی و نوعی هستند و امکان وجود چنین شخصیتهایی در عالم واقع محال است.
در لیلی و مجنون (بر خلاف خسرو و شیرین) روایت بر پایه شخصیت مرد شکل گرفتهاست. با وجود آنکه یک شخصیت مرد و یک شخصیت زن در داستان وجود دارد، ولی عشقی که در این روایت به تصویر کشیده میشود یک عشق عرفانی و فرا زمینی است.
از بُعد شخصیتی، رفتار مجنون در این حکایت نهتنها درخور عاشقان چنین منظومهای نیست، بلکه گاه سفیهانه و غیرمنطقی هم هست. مجنون از عشق بیقرار است و در صحرا با حیوانات وحشی دمخور بوده و دربند رازداری و پردهپوشی نیست. مجنون صافوصادق است. او عاشق رنجبردن و خواریکشیدن و نالهکردن است. با خنده میانهای ندارد. از نشاط و سبکروحی به دور است و آن را مطابق شأن انسانی نمیداند. او خودآزار است و حتی عشق را به طفیل «غم عشق» میخواهد؛ ولی لیلی از این همه رنجور نیست. چراکه خود وی نیز زاده و پروردهی همان محیط است. لیلی رنجورِ خودکمبینی مجنون است؛ چراکه میداند تا این خودکمبینی و حقارت هست، به وصال او نخواهد رسید.
گُل را نتوان به باد دادن مهزاده به دیوزاد دادن
درعوض لیلی حسابگریهای زنانه و مصلحتبینیهایی دارد که لازمهی حیات بادیه است. با اینحال شخصیت لیلی از نظر زندگیِ سراسر تسلیم وی اهمیت دارد. به گفتهی سعیدی سیرجانی، لیلی شخصیتی است منفعل. او را از مکتبخانه بازمیگیرند. در خانه زندانی میکنند. او را به شوهر میدهند، بدون آنکه نظر وی را جویا شوند. به شوهری که همهروزه نگهبان او است. کار لیلی اما در این میان فقط گریه است و تسلیم. او حتی رازِ دل به مادر هم نمیگوید. مادرش سالها بعد و از زبان همکلاسان او پی به راز عشقش میبرد.
در حالی که در هریک از صحنههای خسرو و شیرین، سخن و اندیشهی نظامی در اوج است، در لیلی و مجنون، بهندرت بیت نغزی وجود دارد که رشتهی حوادث داستان را به یکدیگر پیوند بزند. به گفتهی «وحید دستگردی» در دیار لیلی خشونت حرف اول را میزند؛ زیرا قدرت منطق ضعیف است. لیلی و مجنون در جامعهای سنتی همراه با تعصبات خشک، باورهای جاهلی و تربیت نادرست زندگی میکنند. در این جامعه لیلی بهعنوان یک دختر حق تصمیمگیری و حتی اظهارنظر دربارهی سرنوشت خود را ندارد.
در باب نظم کتاب:
در حدود سالهای 350 تا 550 قمری، ابوبکر والبی افسانهای عاشقانه، با عنوان لیلی و مجنون به زبان عربی نوشت که در برخی از نسخههای خطی آن، ترجمهی فارسی آن نیز نوشته شده است. اخستان شروانشاه، پسر منوچهر و پادشاه شروان که ترجمهی کتاب عامیانهی ابوبکر والبی را خوانده بود، و از سویی دیگر از خواندن خسرو و شیرین نظامی لذت برده بود، به فکر افتاد تا از نظامی بخواهد که لیلی و مجنون را به نظم بکشد.
اما نظامی رغبتی برای به نظم درآوردن این داستان نداشت. چراکه بنمایهی عربی موجود، کوتاه، بدون بسط و بدون تنوع بود و قادر به پرکردن کتابی نبود. از سوی دیگر زندگی و آداب بدویان بیاباننشین عرب و سرزمین بیآب و علف آنان، چنگی به دل نظامی که شاعر بزمهای پرشکوه ساسانی بود، نمیزد.
نه باغ و نه بزم شهریاری نه رود و نه می، نه کامکاری
بر خشکی ریگ و سختی کوه تا چند سخن رود در اندوه؟
سرانجام اصرار پادشاه شروان و تشویق فرزند نظامی، باعث شد تا نظامی منظومهی لیلی و مجنون را بسراید. او سرودن این منظومه را در کمتر از چهار ماه به پایان برد. در حالیکه نظامی سالها برای سرودن منظومههای قبلی مانند خسرو و شیرین و مخزنالاسرار وقت صرف کرده بود. خود وی گفته است که اگر گرفتاریهای دیگر نمیداشت، لیلی و مجنون را در چهارده روز به اتمام میرسانید.
خود نظامی داستان زادهی خود را جدید میداند و میگوید: شاه اخستان از من خواسته است چندبیتی بکر چون لیلی بکر بر سخن نشانم؛ یعنی سخنی بگویم که از اندیشهی هیچکس دیگری نگذشته و قلم هیچکس دیگری بر روی کاغذ ننوشته است.
«بدین دلفریبی سخنهای بکر به سختی توان زادن از راه فکر
سخن گفتن بکر، جان سفتن است نه هر کس سزای سخن گفتن است»
مطالعهی این اثر نظامی و مقایسهی آن با خسرو و شیرین از همین شاعر، مقایسهی میان دو فرهنگ عرب و ایرانی و سرچشمههای تفکر، اندیشه و باورهای این دو ملت است. جامعهی لیلی و مجنون، هرگونه سرپیچی از آداب و سنن را رد میکند. خواننده در لیلی و مجنون با جامعهای مواجه میشود که مردم آن توان نگاه معصومانهی کودکی از سرِ مهر را به همسن ناهمجنس خود ندارند و همه درصدد سرککشیدن در کار یکدیگر و تجسس هستند. به گفتهی یدالله بهمنی «چنین فرهنگی نمیتواند سلامت روانی جامعه را تضمین کند و از آن نمیتوان انتظار ظهور انسانهای فرهیخته را داشت.»
شخصیتپردازی در داستان لیلی و مجنون نظامی، شخصیتپردازی مستقیم است، ولی شخصیتها همگی دچار ایستایی هستند. در طول دهها سال گذر زمان، مجنون همواره عاشق بیحدّ لیلی است. نه از این عشق کم میشود و نه بر آن افزوده میشود. این شخصیتها اگرچه پیش از نظامی وجود داشتهاند، ولی همگی بازآفرینی شدهاند. با اینحال شخصیتهای بازآفرینی شده، همگی قراردادی و نوعی هستند و امکان وجود چنین شخصیتهایی در عالم واقع محال است.
در لیلی و مجنون (بر خلاف خسرو و شیرین) روایت بر پایه شخصیت مرد شکل گرفتهاست. با وجود آنکه یک شخصیت مرد و یک شخصیت زن در داستان وجود دارد، ولی عشقی که در این روایت به تصویر کشیده میشود یک عشق عرفانی و فرا زمینی است.
از بُعد شخصیتی، رفتار مجنون در این حکایت نهتنها درخور عاشقان چنین منظومهای نیست، بلکه گاه سفیهانه و غیرمنطقی هم هست. مجنون از عشق بیقرار است و در صحرا با حیوانات وحشی دمخور بوده و دربند رازداری و پردهپوشی نیست. مجنون صافوصادق است. او عاشق رنجبردن و خواریکشیدن و نالهکردن است. با خنده میانهای ندارد. از نشاط و سبکروحی به دور است و آن را مطابق شأن انسانی نمیداند. او خودآزار است و حتی عشق را به طفیل «غم عشق» میخواهد؛ ولی لیلی از این همه رنجور نیست. چراکه خود وی نیز زاده و پروردهی همان محیط است. لیلی رنجورِ خودکمبینی مجنون است؛ چراکه میداند تا این خودکمبینی و حقارت هست، به وصال او نخواهد رسید.
گُل را نتوان به باد دادن مهزاده به دیوزاد دادن
درعوض لیلی حسابگریهای زنانه و مصلحتبینیهایی دارد که لازمهی حیات بادیه است. با اینحال شخصیت لیلی از نظر زندگیِ سراسر تسلیم وی اهمیت دارد. به گفتهی سعیدی سیرجانی، لیلی شخصیتی است منفعل. او را از مکتبخانه بازمیگیرند. در خانه زندانی میکنند. او را به شوهر میدهند، بدون آنکه نظر وی را جویا شوند. به شوهری که همهروزه نگهبان او است. کار لیلی اما در این میان فقط گریه است و تسلیم. او حتی رازِ دل به مادر هم نمیگوید. مادرش سالها بعد و از زبان همکلاسان او پی به راز عشقش میبرد.
در حالی که در هریک از صحنههای خسرو و شیرین، سخن و اندیشهی نظامی در اوج است، در لیلی و مجنون، بهندرت بیت نغزی وجود دارد که رشتهی حوادث داستان را به یکدیگر پیوند بزند. به گفتهی «وحید دستگردی» در دیار لیلی خشونت حرف اول را میزند؛ زیرا قدرت منطق ضعیف است. لیلی و مجنون در جامعهای سنتی همراه با تعصبات خشک، باورهای جاهلی و تربیت نادرست زندگی میکنند. در این جامعه لیلی بهعنوان یک دختر حق تصمیمگیری و حتی اظهارنظر دربارهی سرنوشت خود را ندارد.
در باب نظم کتاب:
در حدود سالهای 350 تا 550 قمری، ابوبکر والبی افسانهای عاشقانه، با عنوان لیلی و مجنون به زبان عربی نوشت که در برخی از نسخههای خطی آن، ترجمهی فارسی آن نیز نوشته شده است. اخستان شروانشاه، پسر منوچهر و پادشاه شروان که ترجمهی کتاب عامیانهی ابوبکر والبی را خوانده بود، و از سویی دیگر از خواندن خسرو و شیرین نظامی لذت برده بود، به فکر افتاد تا از نظامی بخواهد که لیلی و مجنون را به نظم بکشد.
اما نظامی رغبتی برای به نظم درآوردن این داستان نداشت. چراکه بنمایهی عربی موجود، کوتاه، بدون بسط و بدون تنوع بود و قادر به پرکردن کتابی نبود. از سوی دیگر زندگی و آداب بدویان بیاباننشین عرب و سرزمین بیآب و علف آنان، چنگی به دل نظامی که شاعر بزمهای پرشکوه ساسانی بود، نمیزد.
نه باغ و نه بزم شهریاری نه رود و نه می، نه کامکاری
بر خشکی ریگ و سختی کوه تا چند سخن رود در اندوه؟
سرانجام اصرار پادشاه شروان و تشویق فرزند نظامی، باعث شد تا نظامی منظومهی لیلی و مجنون را بسراید. او سرودن این منظومه را در کمتر از چهار ماه به پایان برد. در حالیکه نظامی سالها برای سرودن منظومههای قبلی مانند خسرو و شیرین و مخزنالاسرار وقت صرف کرده بود. خود وی گفته است که اگر گرفتاریهای دیگر نمیداشت، لیلی و مجنون را در چهارده روز به اتمام میرسانید.
خود نظامی داستان زادهی خود را جدید میداند و میگوید: شاه اخستان از من خواسته است چندبیتی بکر چون لیلی بکر بر سخن نشانم؛ یعنی سخنی بگویم که از اندیشهی هیچکس دیگری نگذشته و قلم هیچکس دیگری بر روی کاغذ ننوشته است.
«بدین دلفریبی سخنهای بکر به سختی توان زادن از راه فکر
سخن گفتن بکر، جان سفتن است نه هر کس سزای سخن گفتن است»
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان