- 17817
- 1000
- 1000
- 1000
آسوده خاطر
در یکی از نسلهای خانواده «سبایوس» پسری به نام «رودلفو» با توطئهی خواهرش «آسانسیون» دست از همسر میشوید و فرزندش «خایمه» را به دست خواهر نازا و شوهرش میسپارد. خایمه در خانوادهای ثروتمند و محبوب بزرگ میشود؛ اما قدم در راه دیگری میگذارد.
از ایرانصدا بشنوید
«خایمه سبایوس»، به همراه پسرش، در حال ترکِ زادگاهش، برای توضیح علتِ جلای وطن، داستان خاندان سبایوس را روایت کرد.
او به پسرش (رودولفو) چگونگی اوج گرفتن خانوادهی سبایوس و تبدیل شدن آنها به یکی از خانوادههای طبقهی اشراف را توضیح داد و گفت که پدرش چطور پس از ازدواج با یکی از زنان طبقه پایین به نام «آدلینا»، زندگی جدیدی را بعد از مرگ «پیپ» و «گرمینا» آغاز کرد.
او توضیح داد که عمه آسانسیون و شوهرش «خورخه بالکارسل»، آدلینا را مجبور به ترک خانه سبایوسها کردند.
بعد از به دنیا آمدن خایمه در خانهی پدر آدلینا، عمه آسانسیون بچه را از مادرش جدا کرد و به خانهی سبایوسها آورد تا خودش او را بزرگ کند. پدر خایمه هیچ وقت تلاشی برای برگرداندن آدلینا نکرد و مهار زندگیاش را به دست بالکارسل سپرد.
بالکارسل با وصل کردن خودش به سیاست و رباخواری و اجاره املاک، موفق شد زندگی اشرافی خود را احیا کند و ادارهی امور خانوادهی سبایوس را در اختیار بگیرد.
خایمه بزرگ شد و تحت تعلیمات مذهبی آسانسیون، تصمیم گرفت که کشیش شود؛ اما با مخالفت عمه و عمو بالکارسل مواجه شد.
برخورد سرد و آمرانه عمو و عمه، خایمه را به طرف پدرش سوق داد؛ پدری که تا آن زمان با او بیگانه بود.
دربارهی کتاب:
فـوئنتس، رمان «آسودهخاطر» را در سال 1959 میلادی منتشر کرد. وقایع این رمان در شهر «گوانا خواتو» میگذرد و سرگذشت خانوادهای است کـه قـواعد اخلاقی سرسختانه، فضای روابط عاطفی اصیل آنها را محدود میکند.
درونمایهٔ اصلی این اثـر را مـیتوان رویـکرد انتقادی و لیبرالمَنشانهی فوئنتس علیه سلطهی اخلاقیات کلاسیک دانست.
درواقع فوئنتس در ایـن رمـان با ترسیم شخصیت موعظهگر، ریاکار و مـستبدِ «خورخه بالکارسل دل مورال»، خشم و رنجش خواننده را در مقابل هر نوع رویکرد منضبط مبتنی بر اصول اخلاقی پدید مـیآورد.
شـخصیتی کـه فوئنتس ترسیم میکند، فردی واقعا اخلاقی و معنوی نیست؛ بلکه مردی زورگو، مـستبد و ریـاکار است و چون فوئنتس او را در قاب اخلاقگرایی فرو میبرد، از طریق نشان دادن رفتارهای مستبدانهی او درواقع هر نوع انضباطگرایی اخـلاقی را مـحکوم میکند.
در مقابل این شخصیت، فوئنتس شخصیت «خایمه» را قرار مـیدهد کـه در طلب فردگرایی و استقلال به شیوهی لیبرال-بـورژوایی اسـت و درواقـع نمایندهی گرایش غالب لیبرالیستیِ فوئنتس است. البـته رمان، رویکردی بدبینانه دارد و با شکست «خایمه» و پذیرش سلطهی استبدادی خانواده پایان مییابد.
درباره نویسنده:
«کارلوس فوئنتس» در 11 نوامبر 1928 میلادی در پاناماسیتی به دنیا آمد. پدر وی از دیپلماتهای مشهور مکزیک بود و از این رو، کودکیاش در کشورهای مختلفی سپری شد.
در سال 1936 خانوادهاش در شهر واشینگتن دی سی اقامت گزید و این باعث شد که با زبان انگلیسی نیز آشنا شود.
در 16 سالگی به مکزیک بازگشت و تا سال 1965 در آنجا بود. در مکزیکوسیتی به دانشگاه رفت و از دانشگاه ملی مکزیکو در رشته حقوق فارغالتحصیل شد. سپس تحصیلات تکمیلی خود را در انستیتو مطالعات عالی ژنو پیگیری کرد.
در سال 1959 با بازیگر سینما به نام «ریتا ماسدو» ازدواج کرد و بعدها از او جدا شد. او شغل پدر را ادامه داد و به دنیای سیاست وارد شد و برای نخستین بار در سال 1965 بهعنوان سفیر مکزیک در لندن انتخاب شد و بعدها نیز در فرانسه و چند کشور دیگر اروپایی همچون هلند، پرتغال و ایتالیا نیز سفیر بود.
نخستین مجموعه داستانهای کوتاه فوئنتس در سال 1954 منتشر شد. «فوئنتس» در دانشگاههای مطرحی چون پرینستون، هاروارد، پنسیلوانیا، کلمبیا، کمبریج، براون و جورج میسون سابقهی تدریس داشت. فوئنتس بار دیگر، با روزنامهنگار و گزارشگری به نام «سیلویا لموس» ازدواج کرد. فوئنتس پدر سه فرزند بود، که دو تن از آنها را زمانی که در قید حیات بود از دست داد. او در روز سهشنبه، 15 مهٔ 2012 در 83 سالگی درگذشت.
از کارلوس فوئنتس رمانهایی مانند آئورا، پوست انداختن، سر هیدرا، مرگ آرتیمو کروز، خویشاوندان دور، گرینگوی پیر، درخت پرتقال، لائور ادیاس، آب سوخته و داستان کوتاه کنستانسیا به فارسی ترجمه و در ایران منتشر شده است.
*کتاب:
(به اسپانیاییLas buenas conciencias) (The Good Conscience) (1961)
او به پسرش (رودولفو) چگونگی اوج گرفتن خانوادهی سبایوس و تبدیل شدن آنها به یکی از خانوادههای طبقهی اشراف را توضیح داد و گفت که پدرش چطور پس از ازدواج با یکی از زنان طبقه پایین به نام «آدلینا»، زندگی جدیدی را بعد از مرگ «پیپ» و «گرمینا» آغاز کرد.
او توضیح داد که عمه آسانسیون و شوهرش «خورخه بالکارسل»، آدلینا را مجبور به ترک خانه سبایوسها کردند.
بعد از به دنیا آمدن خایمه در خانهی پدر آدلینا، عمه آسانسیون بچه را از مادرش جدا کرد و به خانهی سبایوسها آورد تا خودش او را بزرگ کند. پدر خایمه هیچ وقت تلاشی برای برگرداندن آدلینا نکرد و مهار زندگیاش را به دست بالکارسل سپرد.
بالکارسل با وصل کردن خودش به سیاست و رباخواری و اجاره املاک، موفق شد زندگی اشرافی خود را احیا کند و ادارهی امور خانوادهی سبایوس را در اختیار بگیرد.
خایمه بزرگ شد و تحت تعلیمات مذهبی آسانسیون، تصمیم گرفت که کشیش شود؛ اما با مخالفت عمه و عمو بالکارسل مواجه شد.
برخورد سرد و آمرانه عمو و عمه، خایمه را به طرف پدرش سوق داد؛ پدری که تا آن زمان با او بیگانه بود.
دربارهی کتاب:
فـوئنتس، رمان «آسودهخاطر» را در سال 1959 میلادی منتشر کرد. وقایع این رمان در شهر «گوانا خواتو» میگذرد و سرگذشت خانوادهای است کـه قـواعد اخلاقی سرسختانه، فضای روابط عاطفی اصیل آنها را محدود میکند.
درونمایهٔ اصلی این اثـر را مـیتوان رویـکرد انتقادی و لیبرالمَنشانهی فوئنتس علیه سلطهی اخلاقیات کلاسیک دانست.
درواقع فوئنتس در ایـن رمـان با ترسیم شخصیت موعظهگر، ریاکار و مـستبدِ «خورخه بالکارسل دل مورال»، خشم و رنجش خواننده را در مقابل هر نوع رویکرد منضبط مبتنی بر اصول اخلاقی پدید مـیآورد.
شـخصیتی کـه فوئنتس ترسیم میکند، فردی واقعا اخلاقی و معنوی نیست؛ بلکه مردی زورگو، مـستبد و ریـاکار است و چون فوئنتس او را در قاب اخلاقگرایی فرو میبرد، از طریق نشان دادن رفتارهای مستبدانهی او درواقع هر نوع انضباطگرایی اخـلاقی را مـحکوم میکند.
در مقابل این شخصیت، فوئنتس شخصیت «خایمه» را قرار مـیدهد کـه در طلب فردگرایی و استقلال به شیوهی لیبرال-بـورژوایی اسـت و درواقـع نمایندهی گرایش غالب لیبرالیستیِ فوئنتس است. البـته رمان، رویکردی بدبینانه دارد و با شکست «خایمه» و پذیرش سلطهی استبدادی خانواده پایان مییابد.
درباره نویسنده:
«کارلوس فوئنتس» در 11 نوامبر 1928 میلادی در پاناماسیتی به دنیا آمد. پدر وی از دیپلماتهای مشهور مکزیک بود و از این رو، کودکیاش در کشورهای مختلفی سپری شد.
در سال 1936 خانوادهاش در شهر واشینگتن دی سی اقامت گزید و این باعث شد که با زبان انگلیسی نیز آشنا شود.
در 16 سالگی به مکزیک بازگشت و تا سال 1965 در آنجا بود. در مکزیکوسیتی به دانشگاه رفت و از دانشگاه ملی مکزیکو در رشته حقوق فارغالتحصیل شد. سپس تحصیلات تکمیلی خود را در انستیتو مطالعات عالی ژنو پیگیری کرد.
در سال 1959 با بازیگر سینما به نام «ریتا ماسدو» ازدواج کرد و بعدها از او جدا شد. او شغل پدر را ادامه داد و به دنیای سیاست وارد شد و برای نخستین بار در سال 1965 بهعنوان سفیر مکزیک در لندن انتخاب شد و بعدها نیز در فرانسه و چند کشور دیگر اروپایی همچون هلند، پرتغال و ایتالیا نیز سفیر بود.
نخستین مجموعه داستانهای کوتاه فوئنتس در سال 1954 منتشر شد. «فوئنتس» در دانشگاههای مطرحی چون پرینستون، هاروارد، پنسیلوانیا، کلمبیا، کمبریج، براون و جورج میسون سابقهی تدریس داشت. فوئنتس بار دیگر، با روزنامهنگار و گزارشگری به نام «سیلویا لموس» ازدواج کرد. فوئنتس پدر سه فرزند بود، که دو تن از آنها را زمانی که در قید حیات بود از دست داد. او در روز سهشنبه، 15 مهٔ 2012 در 83 سالگی درگذشت.
از کارلوس فوئنتس رمانهایی مانند آئورا، پوست انداختن، سر هیدرا، مرگ آرتیمو کروز، خویشاوندان دور، گرینگوی پیر، درخت پرتقال، لائور ادیاس، آب سوخته و داستان کوتاه کنستانسیا به فارسی ترجمه و در ایران منتشر شده است.
*کتاب:
(به اسپانیاییLas buenas conciencias) (The Good Conscience) (1961)
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان