منو
دوچرخه ی مش عزیز

دوچرخه ی مش عزیز

  • 4 قطعه
  • 19 دقیقه مدت کتاب
  • 4799 دریافت شده
نویسنده: بهمن پگاه راد
راوی: محمدرضا سرشار
قالب: روایی
دسته‌بندی: کتاب گویا
ماجرا از زبان عباس بیان می شود:
«تو اون سال‌ها دوچرخه خیلی کم بود و داشتنش برای خیلی‌ها آرزو بود. بیشتر بچه‌ها دوچرخه کرایه می کردن و باید سر ساعت اونو به صاحب مغازه برمی‌گردوندن...».

از ایرانصدا بشنوید

... من هم پولامو جمع کردم تا برم و از مش عزیز یه دوچرخه کرایه کنم. تو خیالم، خودم رو سوار دوچرخه می‌دیدم و قند توی دلم آب می‌شد. به مغازه ی مش عزیز رسیدم. وارد شدم و گفتم که دوچرخه می‌خوام. مش عزیز با خوش‌رویی گفت: تو پسر کی هستی؟ گفتم: پسر کریم آقا. اون خندید و گفت که پدرمو می‌شناسه. ازم پرسید که دوچرخه‌‎سواری بلدم یا نه. من گفتم که بله خیلی خوب بلدم.
خلاصه پولامو گرفت و یه دوچرخه بهم داد. با خوشحالی سوار شدم و پا زدم و از مغازه ی مش عزیز دور شدم. فقط یه ساعت وقت داشتم. هنوز خیلی دور نشده بودم که خانمی منو صدا زد. خاله زهرا بود. گفت که حال آقابزرگ خوب نیست و من باید زودتر به مادرم خبر بدم. با عجله به سمت خونه به راه افتادم....

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

4

محتوا و داستان

4

آسیب ها

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • من داستان را دوست داشتم.صدای دلنشین آقای سرشار خاطرات روزهای خوب را تداعی میکنه
  • جناب سرشار عزیز یاد ظهرهای جمعه که به اتفاق خانواده همزمان با نهار و شنیدن قصه های شیرین شما لذت میبردیم به خیر،خدا آخر عاقبت به خیرتون کنه،ممنون
  • چرا همه داستان های آقای سرشار دارای آسیب مشترکی است آن هم یاس و نومیدی؟ یعنی ما سالها داشتیم داشتان های مایوس کننده گوش می دادیم؟؟؟
  • خوب بود به یاد ایام کودکی🌹
  • قشنگ بود ممنون
  • بسیار خوب
  • ‍ممنونم از ایران صدا 🥺💕☁️✨✨✨✨✨✨✨
  • بسیار عالی

تصاویر

از همین گوینده

کتاب گویا