- 23648
- 1000
- 1000
- 1000
شب آخر سال
منوچهر مجلسی، صاحب یک آجیلفروشی بزرگ در تهران کابوسی می بیند که زندگی اش را دگرگون می کند. در این خواب آشفته، منوچهر با زنی آشنا میشود که خودش را «فرشتهی عیدهای گذشته» معرفی میکند و از منوچهر میخواهد برای دیدن گذشتهاش با او همراه شود.
از ایرانصدا بشنوید
او که بسیار خسیس و تندمزاج است، حتی حاضر نیست در آخرین روز سال با کارگرانش مهربان باشد. منوچهر با تلخی و تندی از همه میخواهد که فردا (روز اول سال نو) سرِ کار حاضر باشند و با درخواست مرخصی کارگرانش، موافقت نمیکند.
شب، منوچهر که بهشدت احساس بیماری میکند، زودتر به خانه برمیگردد تا استراحت کند و فردا صبح زود به مغازه برگردد. او در خواب، کابوسی میبیند که او را بهشدت دگرگون می کند.
منوچهر در کابوسش، روح اردشیر (شریک سابقش) را میبیند که به سراغش میآید و او را بهخاطر خساست، دورویی و کلاهبرداری سرزنش میکند و از او میخواهد تا دیر نشده، روش زندگیاش را تغییر بدهد؛ اما منوچهر همچنان از خودش دفاع میکند.
منوچهر در ادامهی کابوس، کارگرها و کارمندهایش را میبیند که همگی دور از چشم او به بدگویی از رئیس خودشان مشغولاند و دوست دارند اگر امکانی وجود داشت، فروشگاه منوچهر را برای همیشه ترک کنند.
شب، منوچهر که بهشدت احساس بیماری میکند، زودتر به خانه برمیگردد تا استراحت کند و فردا صبح زود به مغازه برگردد. او در خواب، کابوسی میبیند که او را بهشدت دگرگون می کند.
منوچهر در کابوسش، روح اردشیر (شریک سابقش) را میبیند که به سراغش میآید و او را بهخاطر خساست، دورویی و کلاهبرداری سرزنش میکند و از او میخواهد تا دیر نشده، روش زندگیاش را تغییر بدهد؛ اما منوچهر همچنان از خودش دفاع میکند.
منوچهر در ادامهی کابوس، کارگرها و کارمندهایش را میبیند که همگی دور از چشم او به بدگویی از رئیس خودشان مشغولاند و دوست دارند اگر امکانی وجود داشت، فروشگاه منوچهر را برای همیشه ترک کنند.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان