منو
داستان های بیدپای - جلد دوم

داستان های بیدپای - جلد دوم

  • 16 قطعه
  • 414 دقیقه مدت کتاب
  • 10565 دریافت شده
نویسنده:
راوی: محسن بهرامی
قالب: روایی
دسته‌بندی: رمان و داستان
داستان‌های بیدپای ترجمه‌ای دیگر از کتاب کلیله و دمنه به فارسی است.

از ایرانصدا بشنوید

درباره‌ی کتاب:
«کلیله و دمنه» کتابی است از اصل هندی که در دوران ساسانی به زبان پارسی میانه ترجمه شد. کلیله و دمنه کتابی پندآمیز است که در آن حکایت‌های گوناگون (بیشتر از زبان حیوانات) نقل شده‌ است. نام کتاب از دو شغال به نام «کلیله» و «دمنه» گرفته شده و قصه‌های کتاب از زبان آنها گفته شده‌ است. بخش بزرگی از کتاب اختصاص به داستان این دو شغال دارد. اصل داستان‌های آن در هند و در حدود سال‌های 500 تا 100 پیش از میلاد به وقوع می‌پیوندند.
این ترجمه به فرمان «اتابک سیف‌الدین غازی اوّل»، از اتابکان موصل، به‌دست «محمد بن عبدالله بخاری» بین سال‌های 541 تا 544 هجری قمری انجام شده‌ است. از این کتاب تنها یک نسخه در کتابخانه‌ی موزه‌ی توپقاپوسرای ترکیه موجود است.
این ترجمه از کلیله و دمنه، برخلاف ترجمه‌ی نصرالله منشی، از پیچیدگی و لفاظی به‌دور است و سبکی ساده‌تر دارد. غلامحسین یوسفی ترجمه‌‌ی بخاری را «ساده و روشن و گیرا» توصیف کرده‌ است. وی صفت عمده‌ی نثر بخاری را ایجاز و جمله‌های کوتاه می‌داند. ظاهراً داستان‌های بیدپای در 15 باب نگارش شده‌ است، ولی نسخه‌ی اساس آن افتادگی‌هایی دارد. بهترین چاپ داستان‌های بیدپای به‌تصحیح پرویز ناتل خانلری و محمد روشن فراهم شده‌ است.

اصل و تاریخچه‌ی کتاب
«کلیله و دمنه» تألیفی است مبتنی بر چند اثر هندی که مهم‌ترین آن‌ها «پنجه تنتره» به معنی پنج فصل و به زبان سانسکریت است که فیلسوف بیدپا و به دستور پادشاه هندی دبشلیم نوشته است. در روایات سنتی، برزویه «مهتر اطبّای پارس» در زمان خسرو انوشیروان را مؤلف این اثر می‌دانند. نام پهلوی اثر کلیلگ و دمنگ بود. صورت پهلوی این اثر هم‌اکنون در دست نیست و درطول سالیان از بین رفته‌ است، اما ترجمه‌ای از آن به زبان سریانی امروز در دست است. این ترجمه نزدیک‌ترین ترجمه ازلحاظ زمانی به تألیف برزویه است.
پس از اسلام «روزبه پوردادویه» (ابن‌مقفع) آن را به عربی ترجمه کرد. ترجمه‌ی ابن‌مقفّع بسیار مقبول افتاد و مظهری از فصاحت در زبان عربی تلقی شد. ترجمه‌ی ابن‌مقفع امروز موجود است، اما میان نسخ مختلف آن گاهی تفاوت‌های زیادی دیده می‌شود.
ابن‌ندیم در «الفهرست» کلیله و دمنه را در شمار «کتاب‌های هند در افسانه و اَسمار و احادیث» آورده‌است و درباره‌ی آن می‌گوید:
«کتاب کلیله و دمنه هفده باب است و گویند هجده باب بوده که عبدالله بن مقفع و دیگران آن را ترجمه کرده‌اند، و این کتاب به شعر هم درآورده شده، و این کار را ابان بن عبدالحمید بن لاحق بن عقیر رقاشی کرده‌ است و علی‌بن داود نیز آن را به شعر درآورده، و بشربن معمده ترجمه‌ای از آن دارد که پاره‌ای از آن در دست مردم است؛ و من در نسخه دیدم که دو باب اضافه داشت و شاعران ایرانی این کتاب را به شعر درآورده‌اند که از فارسی به عربی ترجمه شده‌ است؛ و از این کتاب مجموعه‌ها و منتخباتی است که ساخته‌ی گروهی مانند ابن‌‌مقفع و سهل‌بن هارون و سلم رئیس بیت‌الحکمه و … است.»
ترجمه‌ی عربی ابن‌مقفع پایه‌ی ترجمه‌های دیگر قرار گرفت و کتاب از عربی به فارسی، یونانی، ترکی، اسپانیایی، روسی، آلمانی ترجمه شد.

ترجمه از عربی به فارسی
کلیله و دمنه چندین بار از عربی به فارسی دری برگردانده شده‌ است. ازجمله به دستور نصربن احمد سامانی، ابوالفضل بلعمی آن را به نثر فارسی برگرداند و سپس رودکی (در سال 320 ه.ق) آن را به نظم درآورد، اما امروز ترجمه‌ی بلعمی از بین رفته و از اثر رودکی جز چند بیت پراکنده باقی نمانده‌ است.
در قرن ششم هجری یکی از دبیرهای دربار غزنوی، به نام نصرالله منشی (منشی بهرام‌شاه غزنوی) کلیله و دمنه را به فارسی برگرداند. این ترجمه ترجمه‌ای آزاد است و نصرالله هرجا لازم دانسته‌ ابیات و امثال بسیار از خود و دیگران آورده‌ است. نصرالله منشی مقید به متابعت از اصل نبوده و ترجمه و نگارشی آزاد ساخته و پرداخته است و آن را بهانه و وسیله‌ای کرده برای انشای کتابی به فارسی که معرّف هنر و قدرت او در نوشتن باشد. ترجمه‌ی نصرالله منشی همان ترجمه‌ای است که از آن به «کلیله و دمنه» در زبان فارسی یاد می‌شود. گاه نیز آن را کلیله و دمنه‌ی بهرامشاهی خوانند.
تا چند سال پیش گمان می‌رفت که برگردان نصرالله منشی یگانه برگردان فارسی است که از کلیله و دمنه در دست است و کسی از برگردان دیگر این کتاب آگاهی نداشت. تا آن‌که در سال 1961 در کتابخانه‌ی توپقاپوسرای استانبول، برگردان فارسی دیگری از کلیله و دمنه پیدا شد. این برگردان را «محمدبن عبدالله بخاری» انجام داده‌ است. از زندگی او هیچ آگاهی‌ای در دست نیست. تنها از دیباچه‌ی کتابش چنین برمی‌آید که از وابستگان دستگاه اتابکان حلب سوریه بوده‌ است. شگفت است که بخاری برگردان خود را هم‌زمان با نصراله منشی انجام داده‌، بی‌آن‌که آن دو از کار یکدیگر باخبر باشند. اما از آن باارزش‌تر آن است که برگردان محمد بخاری، وارون نثر دشوار و سنگین نصرالله منشی، بسیار روان و ساده است. برخلاف نصرالله منشی، محمد بخاری به عبارت‌پردازی نپرداخته و کاملاً به متن اصلی وفادار مانده‌ و خود وی این موضوع را تصریح کرده‌ است.
البته پس از رودکی و پیش از این دو تن نیز ترجمه‌های دیگری از این اثر صورت گرفته بود، ولی هیچ‌یک به دست ما نرسیده‌ است. نصرالله منشی خود در دیباچه‌ی ترجمه‌اش به این موضوع اشاره کرده‌ است.
آخرین تحریر کلیله و دمنه متعلق است به «ابوالفضل علّامی»، ادیب پارسی‌گوی هندی. نثر این اثر روان و صحیح است. علامی به این ترجمه نام «عیار دانش» داده‌ است.

ترجمه از سانسکریت به فارسی
این نکته نیز جالب توجه است که یک بار نیز به فرمان پادشاه ادب‌دوست هند، اکبرشاه همایون، کتاب پنچه تنتره مستقیماً از سانسکریت به فارسی ترجمه شده‌ است. مسئول این ترجمه شخصی بود به نام «مصطفی خالقداد عباسی». به گفته‌ی او «حکم شد که هرچه خشک و تر در آن کتاب باشد، به همان ترتیب رقم نماید تا قدر تفاوت اصل سخن و ترتیب آن و زیادتی و نقصان ظاهر گردد.»

داستان کلیله و دمنه در شاهنامه فردوسی
بنا بر شاهنامه‌ی فردوسی، در زمان پادشاهی انوشیروان، برزوی جهت یافتن دارویی که مردگان را زنده می‌کرد، به هندوستان رفت، اما موفق به پیدا شدن آن نشد. برزوی در هندوستان متوجه وجود کتابی ارزشمند در دربار شاه هندوستان شد. شاه هندوستان تنها اجازه خواندن را به او داد برزوی آن را به خاطر سپرد و به‌مرور آن را جداگانه با نامه به دربار انوشیروان فرستاد که توسط بوذرجمهر جمع‌آوری شد. برزوی از انوشیروان خواست که نام و زحمات او در ابتدای کتاب آورده شود. فردوسی سرگذشت کلیله و دمنه تا به شعر درآوردن آن به‌وسیله رودکی را یادآور می‌شود. فردوسی اثر منظوم کلیله و دمنه رودکی را «دُرِ آگنده» می‌خواند.
از دیگر یاد‌کردهای شاهنامه فردوسی از کتاب کلیله و دمنه زمانی است که جاسوسان خسرو پرویز به او اطلاع می‌دهند که بهرام چوبین، همواره کلیله و دمنه می‌خواند، خسرو پرویز از این غمگین می‌شود و می‌گوید که کلیله و دمنه بهترین مشاور است و کسی بهتر از این مشاور به یاد ندارد:
جز از رسم شاهان نراند‌ همی
همه دفتر دمنه خواند همی
چنین گفت خسرو به دستور خویش
که کاری درازست ما را به پیش
چو بهرام بر دشمن اسپ افگند
به‌دریا دل اژدها بشکند
دگر آنکه آیین شاهنشهان
بیاموخت از شهریارِ جهان
سِیم کش کلیله‌ست گوید وزیر
چون او رای‌زن کس ندارد به ویر

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

5

آسیب ها

فصل ها

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • بسیار عالی خیلی لذت بردم ممنون از زحمات شما و به خصوص خوانش هنرمندانه راوی گرامی دست مریزاد
  • بسیار عالی . موفق و پایدار باشید
  • ایرانصدا چرا روایتهای بیشتری از کتابهای دیگر رو به آقای بهرامی نمیسپارید.عالی هستن ایشون وبسیار مسلط در فن بیان و ادای کلمات. واقعا عالی.درجه یک. مرسی آقای بهرامی.دوستتون داریم.
  • چقدر زیبا بود. هم متن و محتوا و هم صوت و اجرا. خداقوت و ممنونم

تصاویر

از همین گوینده

کتاب گویا