- 8256
- 1000
- 1000
- 1000
پری رو
«دکتر رشیدی»، استاد ادبیات، به آپارتمان کوچکی در جنوب شهر اسبابکشی کرده است. همسرش،افسانه، دبیر ادبیات است. دخترش، الناز، دانشآموز سال چهارم است که دستی در نوشتن دارد و شادکام، پسر خانواده، در جبههی جنگ به سرمیبرد.
از ایرانصدا بشنوید
«دکتر رشیدی»، استاد دانشگاه، بهسبب اینکه پسرش «شادکام» برای رفتن به آمریکا تمام سرمایهی آنها را به ترکیه برده و به باد داده بود، دچار افسردگی و اضطراب عجیبی شده بود. پسرش وقتی دستازپا درازتر برگشت، مجبور شد به سربازی برود و از آنجا به جبهههای جنگ اعزام شود.
دکتر و همسرش، افسانه، مجبور شدند برای جبران خسارت و پرداخت بدهیهایشان خانهی ویلایی خیابان «خلدبرین» را بفروشند و به آپارتمان کوچکی در پایین شهر نقلمکان کنند. دخترشان، الناز، با آنهاست. اما زیاد به چندوچون ماجراها کاری ندارد. آنها وقتی جابهجا شدند، بلافاصله نتوانستند خانه را مرتب و منظم کنند و اکنون خانه ریختوپاش و اثاثیه هنوز وسط پذیرایی روی هم تلنبار شده است.
دکتر رشیدی سرانجام بعد از چند روز مرخصی و سروسامان دادن به وضعیت خانهی جدیدشان راهی دانشکدهی ادبیات شد. او استاد دانشگاه بود و در ادبیات و عرفان تخصص داشت. دکتر رشیدی بعد از آنکه فهمید همکارش «دکتر افراسیابی» که شاهنامه تدریس میکرد، برای رفتن به جبهههای جنگ نامنویسی کرده، هم خوشحال بود و هم ناراحت. خوشحال بود که او میرود و نمیفهمد که آنها خانهی ویلاییشان را بهعلت بدهی فروختهاند و بنابراین سرکوفت نمیزند؛ و ناراحت بود از اینکه نمیتواند مثل دکتر افراسیابی شاد و شوخ باشد و زندگی را آسان بگیرد.
بیخبری از شادکام، پدر و مادرش را آزار میداد. دکتر رشیدی و افسانه او را به سربازی فرستادند تا بتواند بعد از خدمت بهطور قانونی از کشور خارج شود. اما او اکنون در جبهه است، ولی هیچ خبری از خود به خانواده نمیدهد.
*دربارهی کتاب
این رمان که در هشتمین جشنوارهی «کتاب سال دفاع مقدس»، رتبهی دوم بهترین رمان سال را به دست آورده، اثری است از «سید حسین مرتضویِ کیاسری». بسیاری این کتاب را یکی از 10 رمان برتر ادبیات حوزهی دفاع مقدس میدانند که موضوع آن بر اساس حکایتی از کتاب «تذکرةالاولیاء» اثر «عطار نیشابوری» نوشته شده است.
دکتر و همسرش، افسانه، مجبور شدند برای جبران خسارت و پرداخت بدهیهایشان خانهی ویلایی خیابان «خلدبرین» را بفروشند و به آپارتمان کوچکی در پایین شهر نقلمکان کنند. دخترشان، الناز، با آنهاست. اما زیاد به چندوچون ماجراها کاری ندارد. آنها وقتی جابهجا شدند، بلافاصله نتوانستند خانه را مرتب و منظم کنند و اکنون خانه ریختوپاش و اثاثیه هنوز وسط پذیرایی روی هم تلنبار شده است.
دکتر رشیدی سرانجام بعد از چند روز مرخصی و سروسامان دادن به وضعیت خانهی جدیدشان راهی دانشکدهی ادبیات شد. او استاد دانشگاه بود و در ادبیات و عرفان تخصص داشت. دکتر رشیدی بعد از آنکه فهمید همکارش «دکتر افراسیابی» که شاهنامه تدریس میکرد، برای رفتن به جبهههای جنگ نامنویسی کرده، هم خوشحال بود و هم ناراحت. خوشحال بود که او میرود و نمیفهمد که آنها خانهی ویلاییشان را بهعلت بدهی فروختهاند و بنابراین سرکوفت نمیزند؛ و ناراحت بود از اینکه نمیتواند مثل دکتر افراسیابی شاد و شوخ باشد و زندگی را آسان بگیرد.
بیخبری از شادکام، پدر و مادرش را آزار میداد. دکتر رشیدی و افسانه او را به سربازی فرستادند تا بتواند بعد از خدمت بهطور قانونی از کشور خارج شود. اما او اکنون در جبهه است، ولی هیچ خبری از خود به خانواده نمیدهد.
*دربارهی کتاب
این رمان که در هشتمین جشنوارهی «کتاب سال دفاع مقدس»، رتبهی دوم بهترین رمان سال را به دست آورده، اثری است از «سید حسین مرتضویِ کیاسری». بسیاری این کتاب را یکی از 10 رمان برتر ادبیات حوزهی دفاع مقدس میدانند که موضوع آن بر اساس حکایتی از کتاب «تذکرةالاولیاء» اثر «عطار نیشابوری» نوشته شده است.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
تصاویر
از همین گوینده
-
-
-
-
-
-
-
-
ستاره ی توس (داستان زندگی خواجه نصیرالدین توسی)
-
محشای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران - جلد 14 (بازنگری در قانون اساسی)
-
محشای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران - جلد 13 (شورای عالی امنیت ملی)
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان