- 8484
- 1000
- 1000
- 1000
قهرمان عصر ما
در این رمان، نویسنده به شکل واقعگرایانه یکی از افراد جوان همعصر خود را به تصویر میکشد که پس از شکست قیام دیکابریستها دچار سرگشتگی و ناامیدی شده و این ناامیدی او را بهسوی تکبر و خودخواهی بیحدوحصری سوق میدهد.
از ایرانصدا بشنوید
راوی داستان، «میخائیل لرمانتوف»(خود نویسنده)، از تفلیس، پایخت گرجستان، بهسوی «استاو روپول» در حرکت است. او در این مسیر کوهستانی با همسفری روبهرو میشود که حدوداً 50ساله است و پالتویی نظامی بر تن و کلاهی چرک بر سر دارد. نامش «ماکسیم ماکسیمیچ» است و پنج سال پیش، در پادگان ترک، در منطقهای بین داغستان و گرجستان خدمت میکرد.
آشنایی دو همسفر به دوستی میانجامد و ماکسیم ماکسیمیچ، بنابه اصرار وی، از گذشتههای خویش سخن به میان میآورد. او از افسری نام میبرد به نام «پچورین» که تازه پا به این پادگان نهاده بود تا زیر نظر او خدمت کند، اما...
آشنایی دو همسفر به دوستی میانجامد و ماکسیم ماکسیمیچ، بنابه اصرار وی، از گذشتههای خویش سخن به میان میآورد. او از افسری نام میبرد به نام «پچورین» که تازه پا به این پادگان نهاده بود تا زیر نظر او خدمت کند، اما...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان