- 11668
- 1000
- 1000
- 1000
همراه با پدربزرگ - ویژهی روز قدس
ابوحامد با نوهاش، طالب، در روستایی در فلسطین زندگی میکرد. او چوپان بود و اگر فرصتی پیش میآمد، به مبارزان فلسطینی کمک می کرد. گاهی عود مینواخت و طالب میشنید و به یاد پدرش گریه میکرد.
از ایرانصدا بشنوید
یکسال پیش صهیونیستها پدر طالب را گرفته و با خود برده بودند. طالب خوب به خاطر داشت که پدرش تا آخرین لحظات از قدس حمایت میکرد و آنجا را خانهی فلسطینیها میدانست.
یک روز طالب و پدربزرگ، غریبهای را با لباس عادی دیدند که به آنها نزدیک میشد؛ اما چون منطقه ناامن بود، باید خیلی حواسشان را جمع میکردند؛ مبادا آن مرد جاسوس باشد. کمی که نزدیکتر شد، فهمیدند او زخمی است. پس زخمش را بستند و جوان را با خود به ده بردند تا در تاریکی، گلوله را از پایش دربیاورند.
مرد غریبه یک مبارز فلسطینی بود که تعداد زیادی اشغالگر را از بین برده بود.
یک روز طالب و پدربزرگ، غریبهای را با لباس عادی دیدند که به آنها نزدیک میشد؛ اما چون منطقه ناامن بود، باید خیلی حواسشان را جمع میکردند؛ مبادا آن مرد جاسوس باشد. کمی که نزدیکتر شد، فهمیدند او زخمی است. پس زخمش را بستند و جوان را با خود به ده بردند تا در تاریکی، گلوله را از پایش دربیاورند.
مرد غریبه یک مبارز فلسطینی بود که تعداد زیادی اشغالگر را از بین برده بود.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
آسیب ها
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان