- 17025
- 1000
- 1000
- 1000
غزلیات وحشی بافقی - جلد سوم
در جلد سوم از غزلیات وحشی بافقی، غزلهای 200 تا 300 از دیوان اشعار این شاعر عاشق و شوریده حال را به شما شنوندگان ارجمند تقدیم میکنیم.
از ایرانصدا بشنوید
«کمال الدین محمد» و به قولی «شمس الدین محمد» متخلص به «وحشی»، در بافق (که یکی از شهرستانهای کنونی یزد است) دیده به جهان گشود.
پدرش مردی گمنام و کشاورز بود و فرزندش را در محضر سخنور توانای بافق «شرفالدین علی بافقی» به شاگردی سپرد. کمالالدین با اشراف برادرش «مرادی بافقی» به کسب علم و فضایل همت گماشت و در محضر استادان بزرگی چون نجاتی بافقی و همتی بافقی به شاگردی پرداخت.
کمال الدین در جوانی به همراه برادرش به یزد رفت و پس از بهرهمندی از فضایل شاعران و بزرگان یزدی به کاشان رفت. در کاشان، به واسطه سرودن بیتی نزد حاکم آن شهر، توجه او را جلب کرد، اما بهعلت حسادت برخی مردم آن دیار، آنجا را ترک و به اراک و سپس به هرمز رفت.
وحشی مردی پاکباز، وارسته، حساس، بلندهمت و گوشهگیر بود و با آنکه سنت شاعران زمان او، سفر و مهاجرت به هند و بهرهمندی از دربار گورگانی و امیران هند بود، از کشور پا بیرون نگذاشت و پس از بازگشت به یزد، در همانجا به برای اندوختن اندیشه و هنر و ادب ماند.
وحشی همواره بینوا و تنگدست بود و چندباری از روی ناچاری، به ستایش خوشنامان و برخی از بزرگان یزد و کرمان پرداخت.
گفته میشود که زشتیِ روی و سرِ بیموی وحشی و طبع قانعِ تغافلجوی او به گریزان بودنش از مردم و تمایل او به گوشهنشینی منجر شده بود؛ لذا برگزیدن همسر و همدم آرزوی همیشگی او بود.
وحشی اشعار گرانقدری چون غزلیات، رباعیات، ترکیببند، قصاید و مثنوی دارد که غزلیات او را در چهار جلد، در قالب صوتی، به علاقهمندان پیشکش میکنیم.
پدرش مردی گمنام و کشاورز بود و فرزندش را در محضر سخنور توانای بافق «شرفالدین علی بافقی» به شاگردی سپرد. کمالالدین با اشراف برادرش «مرادی بافقی» به کسب علم و فضایل همت گماشت و در محضر استادان بزرگی چون نجاتی بافقی و همتی بافقی به شاگردی پرداخت.
کمال الدین در جوانی به همراه برادرش به یزد رفت و پس از بهرهمندی از فضایل شاعران و بزرگان یزدی به کاشان رفت. در کاشان، به واسطه سرودن بیتی نزد حاکم آن شهر، توجه او را جلب کرد، اما بهعلت حسادت برخی مردم آن دیار، آنجا را ترک و به اراک و سپس به هرمز رفت.
وحشی مردی پاکباز، وارسته، حساس، بلندهمت و گوشهگیر بود و با آنکه سنت شاعران زمان او، سفر و مهاجرت به هند و بهرهمندی از دربار گورگانی و امیران هند بود، از کشور پا بیرون نگذاشت و پس از بازگشت به یزد، در همانجا به برای اندوختن اندیشه و هنر و ادب ماند.
وحشی همواره بینوا و تنگدست بود و چندباری از روی ناچاری، به ستایش خوشنامان و برخی از بزرگان یزد و کرمان پرداخت.
گفته میشود که زشتیِ روی و سرِ بیموی وحشی و طبع قانعِ تغافلجوی او به گریزان بودنش از مردم و تمایل او به گوشهنشینی منجر شده بود؛ لذا برگزیدن همسر و همدم آرزوی همیشگی او بود.
وحشی اشعار گرانقدری چون غزلیات، رباعیات، ترکیببند، قصاید و مثنوی دارد که غزلیات او را در چهار جلد، در قالب صوتی، به علاقهمندان پیشکش میکنیم.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان