منو
روباه

روباه

  • 4 قطعه
  • 44 دقیقه مدت کتاب
  • 5830 دریافت شده
نِلی مارچ، جیل بِنفورد و پدربزرگ جیل، مزرعه ای را اجاره کردند تا سبزیجات مورد نیاز خود را تأمین کنند. آنها تعدادی مرغ و خروس نیز در آنجا نگه می داشتند که روباهی گاه و بی گاه به آنها حمله می کرد...

از ایرانصدا بشنوید

مدتی بعد با جوانی به نام هِنری آشنا شدند و پدربزرگ از او خواست که نگهبان مزرعه باشد و دستمزدی دریافت کند. خیلی زود هنری از نلی خواستگاری کرد. نلی پذیرفت، اما جیل مخالفت کرد. جیل معتقد بود که هنری قصد تصرف مزرعه را دارد. یک شب هنری به کمین روباه نشست و ساعتی بعد با شلیک یک گلوله روباه را کشت. همان شب نلی خواب دید که جیل مرده و حس کرد مسبب مرگ او، هنری است. نلی سرآسیمه از خواب پرید و جیل را دید که کنار تخت خواب او نشسته است. نلی پس از گفت وگویی طولانی به جیل قول داد تا با هنری ازدواج نکند. نلی نزد هنری رفت تا با او صحبت کند. هنری از ارادت قلبی خود به او سخن گفت و صلیب مقدسی را به او نشان داد....

مختصری درباره نویسنده :
دیوید هربرت لارنس معروف به دی اچ لارنس (به انگلیسی: David Herbert Lawrence) نویسنده، شاعر، نقاش و مقاله نویس بریتانیایی و یکی از معتبرترین چهره‌های ادبیات زبان انگلیسی بود. لارنس در خانواده فقیری در شهر ایستوود ناتینگهام‌شایر در سال 1885 میلادی دیده به جهان گشود. وی پس از مدتی آموزگاری به سال 1911، نخستین داستان خود را به نام طاووس سفید نوشت. پس از آن، او در سال 1919 به اروپا و استرالیا و آمریکا سفر کرد و در این مدت داستان های بسیاری منتشر کرد که از میان آنها می‌توان به پسرها و عاشق ها و رنگین کمان(لارنس) اشاره کرد. وی در نمایاندن غرایز حیوانی و همچنین عواطف بشری مهارت ویژه‌ای داشت. شیوه نگارش او ساده و داستان هایش انتقادی و لطیف است. دی اچ لارنس در زمره بهترین نویسندگان قرن بیستم به حساب می‌آید.
رمان «روباه» برای اولین بار در 1923 منتشر شد. فضاسازی عالی، تصویر بعد از جنگ و واکاوی ابعاد درونی و ذهنی انسان ها «روباه» را یکی از بهترین کارهای آن دوران و دوره ادبی لارنس کرد؛ کسی که در قلب ادبیات انگلستان جای دارد.
داستان باید حدود 1919 اتفاق افتاده باشد، چراکه به اپیدمی آنفلوانزا اشاره شده است. در عین حال «روباه» به دلیل اشاره به مصیبت ها و سختی های بعد از جنگ، یکی از نمونه های درخشان ادبیات این ژانر است. لارنس در انتهای کتاب همچون یک قصه گو، انگار که می خواهد نکته اخلاقی داستانش را بگوید و جمع بندی کند، می نویسد: «این است کل حکایت جست وجو برای یافتن خوشبختی، خواه آدم سعادت را برای خود بطلبد یا برای کس دیگری».
حضور ناگزیر/ ضروری و پرجذبه مرد یا طبع مکار و منفعت خواه اوست که دوستی ساده و بی آلایش و ابدی ازلی بنفورد و مارچ را بر هم می زند یا اصلاً هیچ کدام؛ روانکاوی ناخودآگاه مرد و زن و رقابتی بین این دو جنس. همه اینها در رمان «روباه» دی اچ لارنس جمع شده تا اثری بدیع پدید آورد؛ اثری که در نگاه اول به شدت مردسالارانه و محافظه کارانه می نماید. اثری در توضیح و تبیین و نه تفسیر و نقد دنیای زن و مرد و سنجشی در رابطه این دو. داستانی به ظاهر کلاسیک، ملودرامی ساده بر پایه کلیشه های عاطفی که با نمادگرایی استادانه فراتر از همه این گزینه ها می رود و خواننده را مسحور لایه های عمیقش می کند. خرگوش ها و روباه حیوانها ی مورد اشاره در داستان هستند. لارنس آنقدر خوب فضا را تشریح می کند و کاراکترها را درون آن توصیف می کند که خواننده انگار روی تخت روانکاو خوابیده و حرف هایش را به دکترش زده و حال لارنس در نقش روانکاو به تبیین نه چندان واضح ناخودآگاه او می پردازد. موضوع محوری «روباه» شاید بیش از هر چیز زنانه است، یا به عبارت بهتر درباره زن است؛ درباره زن و هویت او. لارنس در ابتدا سعی می کند هویت زن را وابسته به مرد تعریف کند و به خوبی در قالب تفکرات دست راستی، مردسالارانه و سنتی با نشان دادن توجه بنفورد و مارچ به هنری، حفره های بی مردی در آن دو را نشان می دهد....

*شنوندگان گرامی، به سبب دسترسی نداشتن به فصل دوم از این کتاب شنیدنی، از شما دعوت می کنیم تا خلاصه ای از آن را در ابتدای فصل سوم بشنوید.

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

4

محتوا و داستان

4

آسیب ها

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • این رمان ناقص بود نصفه تمام شد اصلا معلوم نشد به سره اون پسره چی اومد و چرا مرد!! من دو بار گوشش دادم ناتمام بود
  • کاش کتاب و خلاصه نکرده بودیدو از متن اصلی خونده بودید . نقطه قوت این کتاب و نویسنده تشریح فضا و کاراکتر و شخصیت پردازیشه که با خلاصه کردن و شبیه نمایشی اجرا کردن این نقطه قوت و کشده بودید و داستان خیلی بی هویت شده بود که فقط سیر اتفاقات و دنبال میکنه
  • اینکه نیمه نمایشی هست تا روایی روایی مث استاد ر،ضوی باید باشه نه تقلید صدا بکنه
  • کتاب خیلی خوبی بود من که لذت بردم این اولین تجربه ی من با ایران صدا بود
  • خیلی چرت بود اخرش معلوم نشد
  • خیلی وسط زمین و هوا تموم شد... انگار ناقص بود
  • داستانش بد نبود... صداهای گروه هم مثل همیشه عالی... فقط مثل همیشه صدای حرف زدن و خوردن پیرمرد رو اعصابم بود؛ مخصوصا که در عالم طبیعت هیچوقت پیر این مدلی ندیدم، حتی بالای صد سال...
  • آخرش چی شد؟؟؟
  • اثن باید مثلا ۲تا دیگه داشته باشه

تصاویر

از همین گوینده

کتاب گویا