- 6367
- 1000
- 1000
- 1000
شهید سرلشکر خلبان «احمد کشوری»
بخشی از وصیت نامه شهید کشوری: «هر روز ستاره ای را از این آسمان به پایین می کشند، امّا باز این آسمان پر از ستاره است. این بار نیز در پی امر امام، دریایی خروشان از داوطلبان به طرف جبهه های حق علیه باطل روان شد و من قطره ای از این دریایم».
از ایرانصدا بشنوید
شهید سرلشکر «احمد کشوری» در تیرماه 1332، در فیروزکوه چشم به جهان گشود. وی دوران دبستان و سه سال اول دبیرستان را به ترتیب در «کیاکلا» و «سرپل تالار» و سه سال آخر را در دبیرستان «قناد» بابل گذراند. پدرش فردی شجاع و ظلمستیز بود؛ بهطوریکه باوجود تصدی پست فرماندهی ژاندارمری در یکی از شهرهای شمال، به مبارزه با سردمداران زر و زور پرداخت و درنهایت استعفا کرد و به کشاورزی مشغول شد. از ایمان و قدرت روحی مادرش همین بس که هنگام دفن شهید کشوری، در حالی که عکس او را می بوسید، پرچم جمهوری اسلامی ایران را که با دست خود دوخته بود، بر سر مزار فرزند آویخت و فریاد زد: «احسنت پسرم، احسنت».
شهید احمد کشوری، علاوه بر اینکه در دوران تحصیل، شاگردی ممتاز و دارای استعداد فوقالعاده بود، به رشته های ورزشی و هنری علاقمند بود و در بیشتر مسابقههای هنری نیز شرکت میکرد. وی در جوانی به خاطر عشق و علاقه سرشارش به اسلام، قدم در راه فعالیتهای مذهبی گذاشت و با صدایی پرسوز، حال و هوای خاصی به مجالس مذهبی میبخشید. او دلباخته امام حسین (ع) بود؛ در ایام محرم، عاشقانه و بیریا عزاداری و مرثیهخوانی میکرد. این شهید همچنان که به فعالیتهای تحصیلی و مذهبی میپرداخت، در خصوص مسائل سیاسی جامعه نیز کنجکاو و حساس بود، بهطوریکه در سال آخر دبیرستان، با دو تن از همکلاسان خود، دست به فعالیتهای سیاسی زد و با کشیدن طرحها و نقاشیهای سیاسی، ماهیت رژیم را افشا میکرد. وی که پس از دریافت دیپلم، آماده ورود به دانشگاه بود، به علت فقر مالی و هزینه سنگین دانشگاه، از ورود به آن بازماند و در سال 1351، وارد ارتش (هوانیروز) شد.
شهید احمد کشوری به خاطر هوش سرشار و استعداد فوقالعادهای که داشت، توانست دورههای آموزش خلبانی بالگردهای «کبری» و «جت رنجر» را با موفقیت به پایان رساند. با توجه به ممنوعیت نگهداری و مطالعه کتابهای مذهبی، سیاسی و روشنگر در ارتش، کشوری اینگونه کتابها را مخفیانه نگهداری و در فرصت مقتضی مطالعه میکرد و به همین سبب، چندین بار بازجویی و تهدید شد.
وی که سعی وافری در ترویج روحیه انفاق در بین همکارانش داشت، در اوایل اشتغال به کار در کرمانشاه، پس از شناسایی نیازمندان شهر، همراه با تعدادی از همکاران و با کمک افراد نیکوکار هوانیروز، مخفیانه صندوقی برای کمک به آنها تشکیل داد.
کشوری، چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی، به عنوان مجاهد فی سبیلالله برای اعتلای اسلام عزیز و تحقق حکومت الهی، پیوسته تلاش کرد و همگام و همراه با حرکتهای توفنده ملت، در همه صحنههای انقلاب حضور داشت و بسیاری از شبها را با چاپ اعلامیههای امام خمینی (قدس سره) به صبح رسانید. در جنگ از خود شجاعت و لیاقت فراوانی نشان داد و یک بار که خودش به شدت زخمی و به بالگردش نیز آسیبی شدید وارد شده بود، توانست با هوشیاری و مهارت، آن را به مقصد برساند.
شهید خلبان «شیرودی » نیز درباره او گفته بود: «احمد، استاد من بود. زمانی که صدام آمریکایی به ایران یورش آورد، احمد در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرونآوردن ترکش از سینهاش بود. اما روز بعد از شنیدن خبر تجاوز صدام، عازم سفر شد. به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحی برود، اما او جواب داده بود: وقتی که اسلام در خطر است، من این سینه را نمیخواهم».
او با جسمی مجروح به جبهه رفت و شجاعانه با دشمن بعثی آنگونه جنگید که بیابانهای غرب کشور را به گورستانی از تانکها و نفرات دشمن تبدیل کرد.
کشوری شجاعانه به استقبال خطر میرفت، ماموریتهای سخت و خطرناک را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام میداد، شبها دیر میخوابید و صبحها خیلی زود بیدار میشد و نیمهشبها نماز شب میخواند.
سرانجام شهید سرلشگر خلبان احمد کشوری در روز 15 آذر 1359، در حالی که از یک ماموریت بسیار مشکل، پیروز، باز میگشت، در ایلام (منطقه میمک - دره بینا) مورد حمله مزدوران بعثی قرار گرفت و در حالی که بالگردش در اثر اصابت راکتهای دو فروند «میگ عراقی» به شدت میسوخت، آن را تا مواضع خودی هدایت کرد و آنگاه در خاک وطن سقوط کرد و به آرزوی دیرینهاش رسید و شربت شهادت را مردانه سرکشید.
پیکر پاک او را به تهران انتقال دادند و در مزار شهیدان (بهشت زهرا)، میعادگاه عاشقان الله، به خاک سپردند.
شهید احمد کشوری، علاوه بر اینکه در دوران تحصیل، شاگردی ممتاز و دارای استعداد فوقالعاده بود، به رشته های ورزشی و هنری علاقمند بود و در بیشتر مسابقههای هنری نیز شرکت میکرد. وی در جوانی به خاطر عشق و علاقه سرشارش به اسلام، قدم در راه فعالیتهای مذهبی گذاشت و با صدایی پرسوز، حال و هوای خاصی به مجالس مذهبی میبخشید. او دلباخته امام حسین (ع) بود؛ در ایام محرم، عاشقانه و بیریا عزاداری و مرثیهخوانی میکرد. این شهید همچنان که به فعالیتهای تحصیلی و مذهبی میپرداخت، در خصوص مسائل سیاسی جامعه نیز کنجکاو و حساس بود، بهطوریکه در سال آخر دبیرستان، با دو تن از همکلاسان خود، دست به فعالیتهای سیاسی زد و با کشیدن طرحها و نقاشیهای سیاسی، ماهیت رژیم را افشا میکرد. وی که پس از دریافت دیپلم، آماده ورود به دانشگاه بود، به علت فقر مالی و هزینه سنگین دانشگاه، از ورود به آن بازماند و در سال 1351، وارد ارتش (هوانیروز) شد.
شهید احمد کشوری به خاطر هوش سرشار و استعداد فوقالعادهای که داشت، توانست دورههای آموزش خلبانی بالگردهای «کبری» و «جت رنجر» را با موفقیت به پایان رساند. با توجه به ممنوعیت نگهداری و مطالعه کتابهای مذهبی، سیاسی و روشنگر در ارتش، کشوری اینگونه کتابها را مخفیانه نگهداری و در فرصت مقتضی مطالعه میکرد و به همین سبب، چندین بار بازجویی و تهدید شد.
وی که سعی وافری در ترویج روحیه انفاق در بین همکارانش داشت، در اوایل اشتغال به کار در کرمانشاه، پس از شناسایی نیازمندان شهر، همراه با تعدادی از همکاران و با کمک افراد نیکوکار هوانیروز، مخفیانه صندوقی برای کمک به آنها تشکیل داد.
کشوری، چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی، به عنوان مجاهد فی سبیلالله برای اعتلای اسلام عزیز و تحقق حکومت الهی، پیوسته تلاش کرد و همگام و همراه با حرکتهای توفنده ملت، در همه صحنههای انقلاب حضور داشت و بسیاری از شبها را با چاپ اعلامیههای امام خمینی (قدس سره) به صبح رسانید. در جنگ از خود شجاعت و لیاقت فراوانی نشان داد و یک بار که خودش به شدت زخمی و به بالگردش نیز آسیبی شدید وارد شده بود، توانست با هوشیاری و مهارت، آن را به مقصد برساند.
شهید خلبان «شیرودی » نیز درباره او گفته بود: «احمد، استاد من بود. زمانی که صدام آمریکایی به ایران یورش آورد، احمد در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرونآوردن ترکش از سینهاش بود. اما روز بعد از شنیدن خبر تجاوز صدام، عازم سفر شد. به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحی برود، اما او جواب داده بود: وقتی که اسلام در خطر است، من این سینه را نمیخواهم».
او با جسمی مجروح به جبهه رفت و شجاعانه با دشمن بعثی آنگونه جنگید که بیابانهای غرب کشور را به گورستانی از تانکها و نفرات دشمن تبدیل کرد.
کشوری شجاعانه به استقبال خطر میرفت، ماموریتهای سخت و خطرناک را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام میداد، شبها دیر میخوابید و صبحها خیلی زود بیدار میشد و نیمهشبها نماز شب میخواند.
سرانجام شهید سرلشگر خلبان احمد کشوری در روز 15 آذر 1359، در حالی که از یک ماموریت بسیار مشکل، پیروز، باز میگشت، در ایلام (منطقه میمک - دره بینا) مورد حمله مزدوران بعثی قرار گرفت و در حالی که بالگردش در اثر اصابت راکتهای دو فروند «میگ عراقی» به شدت میسوخت، آن را تا مواضع خودی هدایت کرد و آنگاه در خاک وطن سقوط کرد و به آرزوی دیرینهاش رسید و شربت شهادت را مردانه سرکشید.
پیکر پاک او را به تهران انتقال دادند و در مزار شهیدان (بهشت زهرا)، میعادگاه عاشقان الله، به خاک سپردند.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان