«راب» نوجوان چهارده ...
«مالی» دختر نوجوان سركشی ...
وقتی ملیحه از خواب بیدار ...
پسری به نام امیر داستان ...
ساعت شش صبح فروردین ...
در دهكدهی شیرا، واقع ...
مادربزرگ با ناراحتی ...
در زمانهای دور حاكم ...
برف همه جای دهكده «اورتلی» ...
فرازی از دست نوشته شهید: ...
دایان، نان شیرمالی برداشت ...
داستان را نوجوانی به ...
در داستان هاورن و باغبان ...
در داستان سفر نقاش می ...
در سال 1860 دیوید 12ساله، ...
راوی داستان را اینطور ...
مصطفی اینطور روایت ...
روای داستان اینگونه ...
كتاب «سیوپنج كیلو امیدواری» ...
«من نجاتدهندهی فلسطین ...
این كتاب روایتی است ...
هواپیمای حامل بچههای ...
«پرندگان هم رفتند» داستانی ...
آیلار در حالی كه مشغول ...
ماجرا را پسری به نام ...
ماجرا از زبان مهین روایت ...
پسر اسكیموی چهارده ساله ...
حسین ماجرا را اینگونه ...
داستان را دختركی ده ...
راوی داستان «وَنسون ...
یك دانشآموز ماجرا را ...
داستانهای: «مشهور» ...
«كِلِی» و «كان» كه هر ...