منو
محمد رسول الله - از غزوه بنی‌مُصطَلق تا فتح مکه

محمد رسول الله - از غزوه بنی‌مُصطَلق تا فتح مکه

  • 12 قطعه
  • 219 دقیقه مدت کتاب
  • 10322 دریافت شده
نویسنده: سعید آل رسول
کارگردان: جلال مقامی
قالب: نمایشی
دسته‌بندی: رمان و داستان
سال‌های زندگی پیامبر و یارانش در مدینه آبستن فتنه‌ها و دشمنی‌های بسیار بود. از قریش گرفته تا اقوام یهود و دیگر قبلیه‌ها، هرکدام به انواع حیله و مکر قصد نابودی دین اسلام را داشتند، اما حقانیت پیامبر خدا او را فاتح همه جنگ‌ها کرد.

از ایرانصدا بشنوید

در سال ششم هجرت، تیره‌ای از مردم که در همسایگی مکه به سر می‌بردند، به فکر افتادند که به شیوه یاغیان به مدینه حمله کنند و با اسیر کردن برخی از مردم یا محاصره برخی خانه‌های اطراف شهر، اموال مسلمانان را به غارت ببرند و به اسلام ضربه‌ بزنند. پیامبر بعد از شنیدن این خبر، به یارانش فرمان آماده‌باش دادند تا پیش از آن حمله «بنی‌مصطلق» با آنها مقابله کنند. به همین خاطر تعدادی از مهاجران و انصار سلاح به دست گرفتند و در نزدیکی محل سکونت آنها، این فتنه را دفع کردند.
پیامبر گرامی اسلام در سال هفتم هجرت، همزمان، برای تعدادی از پادشاهان زمان نامه می نویسند و آنها را به پذیرش دین اسلام دعوت می کنند. از جمله این نامه‌ها، نامه‌ای بود که برای «خسرو پرویز»، پادشاه سلسله ساسانی، فرستاده شد. در همین اوضاع و احوال بود که خسرو پرویز بعد از رفتن سفیر پیامبر، نامه‌ای برای نماینده خودش در یمن می‌نویسد و از او می‌خواهد که سرداری را برای دستگیری پیامبر اسلام روانه حجاز کند. نماینده خسرو پرویز در یمن مردی بود به نام «بازان». وی از بین بهترین سرداران سپاه، پهلوانی به نام «پیروز» را انتخاب می‌کند و او را به فرمان خسرو پرویز به مأموریت می‌فرستد. پیروز در مدینه به ملاقات پیامبر نائل شده و با آن حضرت گفت‌وگو می‌کند. مدتی کوتاه بعد از روی کار آمدن «شیرویه»، فرماندار یمن که به حقیقت دعوت پیامبر ایمان آورده بود، برای پیامبر نامه می‌نویسد و از مسلمانی خودش و سردارانش خبر می‌دهد. پیامبر هم طبق وعده‌ای که داده بودند او را به عنوان نماینده خودشان در یمن انتخاب می‌کنند.
در سال پنجم بعثت، زمانی که آزار و اذیت به اصحاب پیامبر شدت گرفت، آن حضرت گروهی از آنان را به‌ همراه پسرعموی خود، «جعفر بن ابی‌طالب» به حبشه فرستاد. در جریان هجرت مسلمانان به حبشه، ‌این سرزمین مهاجران مسلمان را پذیرفت. از این‌رو عده‌ای از مسلمانان به این سرزمین پناه بردند و در حبشه در کمال آرامش و امنیت ساکن شدند و خدا را عبادت می‌کردند و آزاری نمی‌دیدند و ناسزایی نمی‌شنیدند. نجاشی، پادشاه حبشه، یکی از پادشاهانی بود که پیامبر برای او نامه نوشت و او را به دین اسلام دعوت کرد.
پس از برقراری «صلح حدیبیه» پیامبر اسلام از جانب قریش خیالش راحت شد و از این رو تصمیم گرفت که یهودیان و قبایل نجد را سرکوب کند تا امنیت و آرامش را بیش از پیش، به جامعه اسلامی برگرداند. در این میان قلعه‌های «خیبر» مرکز آشوب‌های نظامی و تحریکات و جنگ‌افروزی‌ها علیه مسلمانان بود. پیامبر با حدود یک هزار و چهارصد نفر از یارانش که در «حدیبیه» شرکت کرده بودند، به سوی قلعه‌های «خیبر» حرکت کردند. قلعه‌های هفتگانه خیبر برج‌های بلندی داشت که تیراندازان از آنجا به پیرامون قلعه اشراف کامل داشتند و تلاش مسلمانان برای تخریب دروازه ورود به قلعه توسط کمانداران ناکام گذاشته مانده بود. سرانجام پس از کشته شدن تعدادی از مسلمانان به دست تیراندازان، حضرت علی (ع) به درب خیبر هجوم برد و درب قلعه را با زور بازوی خود از جای درآورد و مسلمانان وارد قلعه شدند و آنجا را به تسخیر خود درآوردند.
براساس قرارداد صلح حدیبیه، بت‌پرستان قریش و مسلمانان پیرو محمد، حق شبیخون زدن به کاروان‌ها و قبیله‌های یک‌دیگر را نداشتند؛ پس از گذشت هفده یا هیجده ماه از صلح حدیبیه دو قبیله «بنی‌بکر» و «بنی‌خزاعه» نبرد کردند. گروهی از بنی‌خزاعه به نزد پیامبر رفتند و شبیخون قبیله بنی‌بکر را با پشتیبانی سران قریش دانستند. ابوسفیان مکه را ترک کرد و به مدینه رفت؛ تا پیمان صلح حدیبیه را دوباره برقرار کند؛ اما پیامبر به وی توجهی نکرد. پیامبر ارتشی ده‌هزار نفره از مسلمانان را گردآورد و سرانجام به سوی مکه حرکت کردند و در جایی نزدیک مکه فرود آمدند.
ابوسفیان به همراه «عباس پسر عبدالمطلب» و عموی پیامبر به نزد رسول خدا رفتند. ابوسفیان از اعتراف به پیامبری حضرت محمد (ص) خودداری کرد؛ ولی به اصرار عباس شهادتین گفت. عباس، از محمدبن عبدالله خواست که امتیازی به ابوسفیان داده شود. پیامبر در پاسخ گفت: «آن کس که به خانه ابوسفیان پناهنده شود، در امان است. هر که شمشیر خود را بیندازد، در امان است. هر کس که در خانه خود بنشیند و در را ببندد، در امان است. هر کس که به مسجدالحرام درآید و در آن‌جا بنشیند، در امان است.»
سرانجام حضرت محمد (ص) به همراه سپاهیانش به مکه وارد شدند. سپس به مسجدالحرام رفتتند و کعبه را طواف کردند و بعد از آن وارد کعبه شدند و به سان نیای پیامبرش «حضرت ابراهیم»، «بت هبل» و دیگر بت‌های کعبه را شکستند. سپس «بلال حبشی» را مأمور کردند که بر بام کعبه اذان بگوید.

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

5

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • عالی بود. حرفه‌ای و زیبا. خسته نباشید.
  • أحسنت أحسنت. تشکر از شما عزیزان در ایران صدا
  • سپاس و تشکر فراوان برای مجموعه دلنشین و ماندگار پیامبر مهر و رحمت.موفق باشید.محمدرضا حاجی زاده.
  • کاربر مهمان
    سلام.بسیارعالی،اماچراسریکاملنیست.حتیزندگیامامعلیع،سریازسرزمیننورهمرونتپیدانمیشه.متشکرم
    درود کامل است

تصاویر

کتاب گویا