- 6922
 - 1000
 - 1000
 - 1000
 
قصرشیرین
							
                              حاتم و نادر برای بردن لیلا به قصرشیرین، شبانه از روستای میرعلی، در مرز عراق، حرکت می کنند. روزهای ابتدای جنگ است و لیلا هم روزهای پایان حاملگی اش را طی می کند. آنها شب هنگام حرکت می کنند تا طبق قولی که به طالب، برادر لیلا، دادهاند...
                            
						
						
					
							از ایرانصدا بشنوید 
						
						
							
							 حاتم و نادر برای بردن لیلا به قصرشیرین، شبانه، از روستای میرعلی، در مرز عراق، حرکت می کنند. روزهای ابتدای جنگ است و لیلا هم روزهای پایان حاملگی اش را طی می کند. آنها شب هنگام حرکت می کنند تا طبق قولی که به طالب، برادر لیلا، دادهاند تا صبح به قصرشیرین برسند و همگی راهی کرمانشاه شوند. لیلا کنار رودخانه و داخل ماشین عراقی ها زایمان میکند و حرکت آنها به سمت قصرشیرین را به تأخیر می اندازد. نادر و حاتم صبح روز بعد، از رودخانه میگذرند و به سمت شهر حرکت می کنند؛ این در حالی است که نیروهای عراقی هم به ورودی شهر رسیدهاند. 
طالب همراه با کلثوم و عبدالله، با وانت یکی از آشنایان جواد، راهی کرمانشاه می شود. در بین راه از رفتن منصرف میشود و کلثوم، همسر طالب، هم نمی تواند او را متقاعد کند. طالب قصد دارد به محض رسیدن به اسلام آباد از ماشین پیاده شود و به قصرشیرین بازگردد. نادر و حاتم از ترس عراقیها، لیلا و بچه اش را زیر پُل پنهان میکنند و منتظر می شوند. در همین حال چند کامیون عراقی روی پل بالای سر آنها می ایستند ...
						
					طالب همراه با کلثوم و عبدالله، با وانت یکی از آشنایان جواد، راهی کرمانشاه می شود. در بین راه از رفتن منصرف میشود و کلثوم، همسر طالب، هم نمی تواند او را متقاعد کند. طالب قصد دارد به محض رسیدن به اسلام آباد از ماشین پیاده شود و به قصرشیرین بازگردد. نادر و حاتم از ترس عراقیها، لیلا و بچه اش را زیر پُل پنهان میکنند و منتظر می شوند. در همین حال چند کامیون عراقی روی پل بالای سر آنها می ایستند ...
								امتیاز 
						 
						کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان


کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان