- 8855
- 1000
- 1000
- 1000
طیران
این کتاب گویا روایتی است از زندگی شیخ اشراق «شهابالدین یحیی بن حبش بن امیرک ابوالفتوح سُهرَوَردی»، ملقب به شهابالدین سهروردی، از فلاسفهی نامدار ایران.
از ایرانصدا بشنوید
یحیی فرزند حبش ابن امیرک سهروردی جوان سراپا گُرگرفته از آتش عشق الهی در پی خوابی که هر شب میدید و آن روییدن بالهایی از نور بر دوشهایش بود، به تشویق استادش «عبدالرحمان» و خوابگزار روستای سُهرورد، درپیِ آرمانهایش برای کسب علوم و معارف عزم سفر به اصفهان کرد و سرانجام با رضایت پدر و مادر، به همراه خواجهای مُکرّم به نام «بوبکر» راهی شد تا از محضر استادان خطهی اصفهان بهره گیرد.
او در بین شاگردان استاد «ظهیرالدین قاری» قرار گرفت و به کارهای پژوهشی و نوشتاری خود در حکمت اشراق همت گماشت. اندک اندک آوازه و توان و استعدادش در شهر پیچید؛ تا جایی که کسی از پس منطق بُرّا و جهانشمول او برنمیآمد.
ازسویی، نصایح مصلحتاندیشانهی استاد و پارهای از دوستانش مبنی بر مهار زبانش او را برای حفظ و صیانت از حقوق انسان مصممتر میکرد؛ تا اینکه پس از چند سال شاگردر در محضر شیوخ و استادان اصفهان، درحالیکه تحصیلاتش به پایان رسید، با رسیدن نامهای از پدرش تصمیم گرفت به موطن خود بازگردد.
او در بین شاگردان استاد «ظهیرالدین قاری» قرار گرفت و به کارهای پژوهشی و نوشتاری خود در حکمت اشراق همت گماشت. اندک اندک آوازه و توان و استعدادش در شهر پیچید؛ تا جایی که کسی از پس منطق بُرّا و جهانشمول او برنمیآمد.
ازسویی، نصایح مصلحتاندیشانهی استاد و پارهای از دوستانش مبنی بر مهار زبانش او را برای حفظ و صیانت از حقوق انسان مصممتر میکرد؛ تا اینکه پس از چند سال شاگردر در محضر شیوخ و استادان اصفهان، درحالیکه تحصیلاتش به پایان رسید، با رسیدن نامهای از پدرش تصمیم گرفت به موطن خود بازگردد.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان