- 7318
- 1000
- 1000
- 1000
سرریزون
داستان این کتاب دربارهی زندگی جوانی روستایی به نام «علیشیر شفیعی» است که در سحرگاه 29اسفند1366، پس از دو شبانهروز جنگیدن با کماندوهای لشکر گارد ریاستجمهوری عراق، براثر شلیک گلولهی تانک عراقی، در تپهی «ریشن» به شهادت رسید.
از ایرانصدا بشنوید
دربارهی کتاب:
این کتاب سرگذشت حضور یک نوجوان ایلیاتیِ دامنههای زاگرس در جبهه است. او تواناییهای ویژهای دارد و باوجودِ سن کم، رفتارش مانند افراد سنوسالدار است.
رمان «سرریزون» دربارهی زندگی یک رزمندهی ایرانی و یک سرباز عراقیِ خدمهی تانک است که در عملیات والفجر 10، در منطقهی حلبچه، با یکدیگر برخورد میکنند.
بخشی از کتاب سرریزون:
«نقل این بود که اگر ایرانیها بگذارند و دوباره اوضاع جبههها را ناآرام نکنند،تا سه ماه دیگر همهی آن
جواهرات را به پای رغد خواهم ریخت. چقدر برق آن گردنبند زیر گلوی بلورینش جذابیت دارد! دارم احساساتی میشوم. نظامی بودن اقتضا میکند سنگدل و قوی باشی. فعلاً باید پیش از عروسی، فکری به حال دندانهایم بکنم. رغد میگوید تقصر سیگار است. راستش تا حالا سه، چهار تا از دندانهای جلوییام ناجور شده است؛ برای همین جرأت خندیدن مقابل رغد را ندارم. با نظرش مواقق نیستم. سیگار چه ربطی به دندان دارد!؟خودم میدانم اشکال کار از کجاست؟ سنم دارد بالا میرود.ناچارم توی مرخصی بعدی مقداری از وقتم را روی دندانهایم بگذارم. اگر هم شد، سری به مادر و دو خواهرم که در تکریت هستند،بزنم. چارهای نیست.خیلی جاها آدم باید کوتاه بیاید. آن یکی هم که در اربیل شوهر کرده و از روزی که رفته، ندیدمش. سه سال هم بیشتر است.به اربیل نمی شود رفت، مگر بعد از عروسی با رغد دوتایی برویم. فعلاً امروز تا همینجا کافی است.»
دربارهی نویسنده:
«محمد محمودی نورآبادی» متولد 1349 در روستای مهرنجان از شهرستان ممسنی (استان فارس) است. وی در پاییز سال1365 از مدرسه به جبهه رفت تا در دستهی یک از گروهان دوم گُردان حضرت فاطمه(س) بهعنوان نارنجکانداز دسته، ایفای وظیفه کند. بعد از آن هم در عملیات کربلای 4 و 5 شرکت کرد.
محمودی نورآبادی از سال 1370 بهطور جدّی وارد عرصهی نویسندگی شد. از او تاکنون حدود 20 اثر به چاپ رسیده است.
بیشتر آثار وی دربارهی خاطراتش از حضور خود و دو برادر شهیدش (که در دفاع مقدس و جنگ با داعش به شهادت رسیدند،) است. برخی از این آثار که با تحقیق میدانی و حضور نویسنده در کشورهای افغانستان و سوریه نوشته شده، در نوع خود بینظیر است.
آثار محمد محمودی نورآبادی که تاکنون در جشنوارههای کشوری خوش درخشیده، عبارتاند از:
- «سرریزون»؛ رتبهی اول سیزدهمین جشنوارهی دوسالانهی انتخاب کتاب سال دفاع مقدس، (آذر 1389)؛
- «کاش چشمهایش دروغ گفته باشد»؛ رتبهی اول هفتمین جشنوارهی پاسداران اهل قلم، (تیرماه 1390)؛
- «خندهزار» برگزیدهی چهارمین جشنوارهی کشوری داستان انقلاب، (بهمن 1390)؛
- «نبرد هِسجان»؛ رتبهی اول هشتمین جشنوارهی پاسداران اهل قلم، (تیرماه 1391)؛
- «هزارویک جشن» برگزیدهی (مقام اول) و تنها اثر برندهی دیپلم افتخار در پنجمین جشنوارهی کشوری داستان انقلاب بهمن، (1391)؛
- «رُنج» تقدیرشده در دوازدهمین جشنوارهی شهید حبیب غنیپور (اسفند1391).
کتاب:
سرریزون، نویسنده: محمد محمودی نورآبادی، انتشارات شاهد، 1388.
این کتاب سرگذشت حضور یک نوجوان ایلیاتیِ دامنههای زاگرس در جبهه است. او تواناییهای ویژهای دارد و باوجودِ سن کم، رفتارش مانند افراد سنوسالدار است.
رمان «سرریزون» دربارهی زندگی یک رزمندهی ایرانی و یک سرباز عراقیِ خدمهی تانک است که در عملیات والفجر 10، در منطقهی حلبچه، با یکدیگر برخورد میکنند.
بخشی از کتاب سرریزون:
«نقل این بود که اگر ایرانیها بگذارند و دوباره اوضاع جبههها را ناآرام نکنند،تا سه ماه دیگر همهی آن
جواهرات را به پای رغد خواهم ریخت. چقدر برق آن گردنبند زیر گلوی بلورینش جذابیت دارد! دارم احساساتی میشوم. نظامی بودن اقتضا میکند سنگدل و قوی باشی. فعلاً باید پیش از عروسی، فکری به حال دندانهایم بکنم. رغد میگوید تقصر سیگار است. راستش تا حالا سه، چهار تا از دندانهای جلوییام ناجور شده است؛ برای همین جرأت خندیدن مقابل رغد را ندارم. با نظرش مواقق نیستم. سیگار چه ربطی به دندان دارد!؟خودم میدانم اشکال کار از کجاست؟ سنم دارد بالا میرود.ناچارم توی مرخصی بعدی مقداری از وقتم را روی دندانهایم بگذارم. اگر هم شد، سری به مادر و دو خواهرم که در تکریت هستند،بزنم. چارهای نیست.خیلی جاها آدم باید کوتاه بیاید. آن یکی هم که در اربیل شوهر کرده و از روزی که رفته، ندیدمش. سه سال هم بیشتر است.به اربیل نمی شود رفت، مگر بعد از عروسی با رغد دوتایی برویم. فعلاً امروز تا همینجا کافی است.»
دربارهی نویسنده:
«محمد محمودی نورآبادی» متولد 1349 در روستای مهرنجان از شهرستان ممسنی (استان فارس) است. وی در پاییز سال1365 از مدرسه به جبهه رفت تا در دستهی یک از گروهان دوم گُردان حضرت فاطمه(س) بهعنوان نارنجکانداز دسته، ایفای وظیفه کند. بعد از آن هم در عملیات کربلای 4 و 5 شرکت کرد.
محمودی نورآبادی از سال 1370 بهطور جدّی وارد عرصهی نویسندگی شد. از او تاکنون حدود 20 اثر به چاپ رسیده است.
بیشتر آثار وی دربارهی خاطراتش از حضور خود و دو برادر شهیدش (که در دفاع مقدس و جنگ با داعش به شهادت رسیدند،) است. برخی از این آثار که با تحقیق میدانی و حضور نویسنده در کشورهای افغانستان و سوریه نوشته شده، در نوع خود بینظیر است.
آثار محمد محمودی نورآبادی که تاکنون در جشنوارههای کشوری خوش درخشیده، عبارتاند از:
- «سرریزون»؛ رتبهی اول سیزدهمین جشنوارهی دوسالانهی انتخاب کتاب سال دفاع مقدس، (آذر 1389)؛
- «کاش چشمهایش دروغ گفته باشد»؛ رتبهی اول هفتمین جشنوارهی پاسداران اهل قلم، (تیرماه 1390)؛
- «خندهزار» برگزیدهی چهارمین جشنوارهی کشوری داستان انقلاب، (بهمن 1390)؛
- «نبرد هِسجان»؛ رتبهی اول هشتمین جشنوارهی پاسداران اهل قلم، (تیرماه 1391)؛
- «هزارویک جشن» برگزیدهی (مقام اول) و تنها اثر برندهی دیپلم افتخار در پنجمین جشنوارهی کشوری داستان انقلاب بهمن، (1391)؛
- «رُنج» تقدیرشده در دوازدهمین جشنوارهی شهید حبیب غنیپور (اسفند1391).
کتاب:
سرریزون، نویسنده: محمد محمودی نورآبادی، انتشارات شاهد، 1388.
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان