- 5652
- 1000
- 1000
- 1000
تاریخ تئاتر جهان در یک ربع
سهراب و نگار، زن و شوهر جوانیاند که هردو دانشجوی تئاترند و با مشکلات عدیدهای روبهرویند. ازجمله اینکه در آستانهی امتحانات پایانترم و تمرینات پایاننامه، پدر و مادر سهراب از شهرستان برای دیدن آنها میآیند.
از ایرانصدا بشنوید
سهراب به دروغ به پدرش گفتهاست که در رشتهی اقتصاد تحصیل میکند، از اینرو جرئت ندارد در حضور آنها تمرین کند. ازطرفی، آنها هیچ فضای دیگری برای تمرین ندارند.
سهراب تصمیم میگیرد پدر و مادرش را با دایی مالک، که سالها با هم قهرند، آشتی دهد، بلکه شاید آنها چندروزی به خانهی دایی مالک بروند و سهراب و نگار نیز با آرامش به تمرینات پایاننامه بپردازند.
از طرف دیگر، خانم والازاده، صاحبخانهی سهراب و نگار، زن سختگیر و بداخلاقی است و مرتباً با آنها درگیر میشود. آنها چندماهی است که اجارهی خانه را پرداخت نکرده اند و قراردادشان با صاحبخانه نیز پایان یافتهاست.
سهراب نقشه میکشد که خانم والازاده را که تنها زندگی میکند، با دایی مالک آشنا کند و به این شکل هردوی آنها را از تنهایی درآورد و شرایط را به نفع خودش تغییر دهد.
یک روز صبح که قرار است سهراب طبق معمول، خانم والازاده را به دکتر ببرد، طبق نقشهای که از قبل طراحی کرده وانمود میکند که دزد لاستیکهای ماشینش را بردهاست، و او از دایی مالک میخواهد که زحمت این کار را به عهده بگیرد و خانم والازاده را به مطب دکتر برساند.
جالب اینجاست که همهی نقشههایی که سهراب و نگار میکشند، نقش بر آب میشود و مسائل از آنچه هست، پیچیدهتر میشود، مثلاً بهجای اینکه رابطهی مادر و داییاش، بهتر شود، دعوای آنها بیشتر بالا می گیرد و شرایط وخیمتر از آن است که بتوان توصیف کرد؛ تا اینکه ... .
سهراب تصمیم میگیرد پدر و مادرش را با دایی مالک، که سالها با هم قهرند، آشتی دهد، بلکه شاید آنها چندروزی به خانهی دایی مالک بروند و سهراب و نگار نیز با آرامش به تمرینات پایاننامه بپردازند.
از طرف دیگر، خانم والازاده، صاحبخانهی سهراب و نگار، زن سختگیر و بداخلاقی است و مرتباً با آنها درگیر میشود. آنها چندماهی است که اجارهی خانه را پرداخت نکرده اند و قراردادشان با صاحبخانه نیز پایان یافتهاست.
سهراب نقشه میکشد که خانم والازاده را که تنها زندگی میکند، با دایی مالک آشنا کند و به این شکل هردوی آنها را از تنهایی درآورد و شرایط را به نفع خودش تغییر دهد.
یک روز صبح که قرار است سهراب طبق معمول، خانم والازاده را به دکتر ببرد، طبق نقشهای که از قبل طراحی کرده وانمود میکند که دزد لاستیکهای ماشینش را بردهاست، و او از دایی مالک میخواهد که زحمت این کار را به عهده بگیرد و خانم والازاده را به مطب دکتر برساند.
جالب اینجاست که همهی نقشههایی که سهراب و نگار میکشند، نقش بر آب میشود و مسائل از آنچه هست، پیچیدهتر میشود، مثلاً بهجای اینکه رابطهی مادر و داییاش، بهتر شود، دعوای آنها بیشتر بالا می گیرد و شرایط وخیمتر از آن است که بتوان توصیف کرد؛ تا اینکه ... .
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان