- 80835
- 1000
- 1000
- 1000
کوروش بزرگ
داستان زندگی «کوروش کبیر» از تولد تا مرگ، روایتی است پر فراز و نشیب و آمیخته با افسانهها، اساطیر و واقعیتهای تاریخی که همچون تار و پود فرشی پر نقشونگار در هم گره خوردهاند. این طرحواره بازتابی است از تاریخ، فرهنگ و تمدن کهن ایرانزمین.
از ایرانصدا بشنوید
«آستیاگ» (پدربزرگ کوروش) شبی خواب دید که از دخترش «ماندانا» آنقدر آب خارج شد که کشور «ماد» و تمام آسیا را غرق کرد. «مُغها» خواب وی را چنین تعبیر کردند که فرزند دخترش روزی بر تمام آسیا چیره خواهد شد. از این روی، ماندانا را به یکی از بزرگان پارس به زناشویی داد.
پس از تولد «کوروش» نوهی «آستیاگ»، وی بار دیگر در خواب دید که تاکی از بدن «ماندانا» روییده و تمام آسیا را فراگرفته است. پس او فرزند دخترش را به یکی از بستگانش به نام «هارپاگ» سپرد و دستور داد که کودک را نابود کند. هارپاگ، کوروش را به یکی از چوپانهای شاه به نام «میترادات» (مهرداد) داد و از او خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهٔ درندگان گردد.
چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان از موضوع باخبر شد، با ناله و زاری به شوهرش اصرار کرد که از کشتن کودک خودداری کند و بهجای او، فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بهدنیا آمده، در جنگل رها سازد. چوپان نظر همسرش را پذیرفت و جسد مردهٔ فرزندش را به مأموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت. هارپاگ هم جسد پسر چوپان را با نامی دیگر در مقبرهٔ شاهی دفن کرد.
سالها بعد هنگامی که کوروش ده ساله شد و با کودکان بازی میکرد، آن کودکان کوروش کبیر را به عنوان پادشاه برگزیدند. کوروش در میان بازی، دستور داد یکی از کودکان را تنبیه کنند. پدر آن پسر به نام «آرتمبارس» نزد آستیاگ شکایت کرد و اظهار داشت که یکی از بردگان وی فرزند درباریان را چوب زده است. کوروش را نزد آستیاگ فرستادند تا تنبیه شود. شاه با مشاهدهٔ کوروش و شباهت وی با افراد خانواده، چنین گمان برد که او نوهٔ خودش باشد.
شاه چوپان را تهدید کرد که اگر حقیقت را نگوید، شکنجه خواهد شد و وی حقیقت را بیان داشت. او گفت حالا که طفل زنده مانده، باید خدا را شکر کرد.
مدتی بعد آستیاگ بار دیگر به جادوگران و کاهنان روی آورد و از آنها سؤال کرد که آیا هنوز باید از آن خطر از جانب نوادهاش بترسد یا خیر؟ آنها پاسخ دادند که رؤیای شاه هماکنون تعبیر شده است؛ برای آنکه کوروش هنگامی که با کودکان دیگر بازی میکرد، به عنوان شاه انتخاب شده است و بنابراین دیگر نیاز نیست از وی بترسد. پس از آن آستیاگ آرام گرفت و نوادهاش را به پارس نزد پدر و مادرش فرستاد و ...
پس از تولد «کوروش» نوهی «آستیاگ»، وی بار دیگر در خواب دید که تاکی از بدن «ماندانا» روییده و تمام آسیا را فراگرفته است. پس او فرزند دخترش را به یکی از بستگانش به نام «هارپاگ» سپرد و دستور داد که کودک را نابود کند. هارپاگ، کوروش را به یکی از چوپانهای شاه به نام «میترادات» (مهرداد) داد و از او خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهٔ درندگان گردد.
چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان از موضوع باخبر شد، با ناله و زاری به شوهرش اصرار کرد که از کشتن کودک خودداری کند و بهجای او، فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بهدنیا آمده، در جنگل رها سازد. چوپان نظر همسرش را پذیرفت و جسد مردهٔ فرزندش را به مأموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت. هارپاگ هم جسد پسر چوپان را با نامی دیگر در مقبرهٔ شاهی دفن کرد.
سالها بعد هنگامی که کوروش ده ساله شد و با کودکان بازی میکرد، آن کودکان کوروش کبیر را به عنوان پادشاه برگزیدند. کوروش در میان بازی، دستور داد یکی از کودکان را تنبیه کنند. پدر آن پسر به نام «آرتمبارس» نزد آستیاگ شکایت کرد و اظهار داشت که یکی از بردگان وی فرزند درباریان را چوب زده است. کوروش را نزد آستیاگ فرستادند تا تنبیه شود. شاه با مشاهدهٔ کوروش و شباهت وی با افراد خانواده، چنین گمان برد که او نوهٔ خودش باشد.
شاه چوپان را تهدید کرد که اگر حقیقت را نگوید، شکنجه خواهد شد و وی حقیقت را بیان داشت. او گفت حالا که طفل زنده مانده، باید خدا را شکر کرد.
مدتی بعد آستیاگ بار دیگر به جادوگران و کاهنان روی آورد و از آنها سؤال کرد که آیا هنوز باید از آن خطر از جانب نوادهاش بترسد یا خیر؟ آنها پاسخ دادند که رؤیای شاه هماکنون تعبیر شده است؛ برای آنکه کوروش هنگامی که با کودکان دیگر بازی میکرد، به عنوان شاه انتخاب شده است و بنابراین دیگر نیاز نیست از وی بترسد. پس از آن آستیاگ آرام گرفت و نوادهاش را به پارس نزد پدر و مادرش فرستاد و ...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
آسیب ها
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان