منو
مادرم آسمان من است

مادرم آسمان من است

  • 4 قطعه
  • 21 دقیقه مدت کتاب
  • 3504 دریافت شده
مادربزرگ با ناراحتی گفت: «الان یه هفته ست که به شهر رفتن. اگه بلایی سرشون اومده باشه، من با این بچه‌ها چی کار کنم؟»

از ایرانصدا بشنوید

خانمای همسایه مدام سرمای هوا رو بهونه می‌کردن و به مادربزرگ دلداری می‌دادن. مرضیه که هفت یا هشت ساله و از همه بزرگ‌تر بود، خیلی ناراحت بود. ماجرا از این قرار بود که مادر مریض شده و بابا با تراکتور او رو به شهر برده بود؛ بعد از یه هفته، هنوز ازشون خبری نبود.
خاله سکینه تو خونه‌ی اونا مونده بود تا مادربزرگ و بچه‌ها تنها نباشن. مرضیه هم مجبور بود از بچه‌های خاله سکینه مراقبت کنه و به همین خاطر، به مدرسه نرفته بود.
یه روز وقتی همه خواب بودن، مرضیه تصمیم گرفت به شهر بره و دنبال پدر و مادرش بگرده تا بلکه خبری ازشون بگیره...».

مختصری درباره نویسنده:
«علیرضا شاهی» در سال 1344 در محله‌ی سرچشمه، در روستایی نزدیک شهرستان میانه (آذربایجان شرقی) در خانواده‌ای مذهبی، چشم بر جهان گشود.
پدرش دست‌فروشی فقیر بود. علیرضا 9 ساله بود که پدرش درگذشت و از آن به بعد، خانواده با مشکلات بیشتری روبه‌رو شد.
او از دوران کودکی علاقه بسیاری به خواندن داستان داشت؛ به گونه‌ای که زنگ انشا، محبوب‌ترین کلاس درسی این دانش آموز آرام و حساس بود. او با نوشتن داستان‌های کودکانه، ذوق و استعداد خود را نشان می‌داد. با تشویق معلمان و مدیر مدرسه، داستان‌هایش را برای نشریه‌های آن زمان فرستاد. شور داستان‌نویسی در این نوجوان به‌حدی بود که شب‌های بسیاری تا صبح بیدار می‌ماند و کتاب‌ می‌خواند.
علیرضا که روحی جست‌وجوگر داشت، کم‌کم به استعداد هنری خود پی برد. به دنبال این موضوع و برای افزایش تجربه‌های خود در این زمینه، راهی تهران شد.
مدت زیادی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود. او کلاس سوم دبیرستان بود. در تهران نیز، علیرضا همچنان مجبور بود در کنار درس خواندن، کار کند و مخارج خود و خانواده‌اش را تامین کند و مدتی نیز کارگر ساده بود.
به‌تدریج به نشریه‌های مخصوص کودکان و نوجوانان راه یافت و قصه‌هایش، یکی پس از دیگری، به چاپ رسید.
علیرضا، قالب داستان را برای بیان عقاید و افکارش انتخاب کرده بود و گاهی هم نمایش‌نامه می‌نوشت. در نوجوانی، تعدادی از نمایش‌نامه‌های او که درون‌مایه مذهبی، اجتماعی و سیاسی داشتند، در شهرستان میانه به روی صحنه رفت.
بعد از دریافت دیپلم متوسطه به کیهان بچه‌ها معرفی شد و اولین داستان او در این مجله، به نام «بامیه بامیه»، به چاپ رسید و مورد توجه جامعه ادبی و نشریه‌های دیگر نیز قرار گرفت.
علیرضا با مجله رشد آن دوران نیز همکاری می‌کرد و داستان‌های او در نشریه‌های ادبی پایتخت به چاپ می‌رسید. اولین کتاب او «مادرم آسمان من است» با همکاری و لطف دوستان و یارانش چاپ و منتشر شد.
او طی درگیری با متجاوزان عراقی در نزدیکی پاسگاه زید، در تاریخ 28/9/1362، به شهادت رسید.
کتاب «مادرم آسمان من است» دربردارنده‌ی داستان‎های کوتاه با موضوعاتی آموزنده است و برای گروه‌های سنی «ب» و «ج» مناسب است. برخی از داستان‌های این مجموعه عبارت‌اند از: «لانه دارکوب»، «خرگوش باهوش»، «گربه تنبل»، «کرگدن کوچولو»، «آشپز فریبکار»، «مامان گرگ مهربان» و «کرم خاکی».

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

4

محتوا و داستان

4

آسیب ها

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

تصاویر

از همین گوینده

کتاب گویا