منو
چشمان طلایی

چشمان طلایی

  • 7 قطعه
  • 111 دقیقه مدت کتاب
  • 3767 دریافت شده
نویسنده: امیرحسین نجفی
کارگردان: صدرالدین شجره
قالب: نمایشی
دسته‌بندی: کتاب گویا
«ارباب افروز» ظالم و «شهاب» با تهدید و ترساندن مردم آبادی، زمین‌های مردم فقیر را غصب می‌کنند. «گیسو» دختر ارباب و «کمند» دختر «فتاح»، با یکدیگر همدست می‌شوند و علیه ستم آنها قیام می‌کنند.

از ایرانصدا بشنوید

«ارباب افروز» ظالم و «شهاب»، سردسته دزدان و حرامیان، با هم نقشه می‌کشند و موفق می‌شوند با ترساندن مردم، زمین‌های بیشتری از آنها بگیرند. مردم آبادی هم از ترس، اعتراضی نمی‌کنند؛ اما شهاب حتی به افروز هم خیانت می‌کند و او را می‌کشد.
«گیسو» دختر فرهیخته‌ی ارباب و «کمند» دختر «فتاح» رعیت است. آنها در کودکی همبازی بودند و اکنون همدست شده‌اند تا علیه بیداد شهاب قیام کنند.
شهاب به ظاهر توبه می‌کند و مردم ساده‌ی آبادی هم باور می‌کنند و به او لقب «توبه کننده‌ی بزرگ» می‌دهند. کمند و گیسو موفقیت‌هایی را به دست می‌آورند. آنها با پسربچه‌ای به نام «ماهر» آشنا می‌شوند که در گروه راهزنان با آنها همکاری می‌کند؛ اما بعد از یک حادثه به کمند و گیسو کمک می‌کند و در شعرهایی که می‌سراید، با آواز، مردم را متوجه کارهای شهاب و «ارسلان» می‌کند.
کمند و گیسو در درگیری آخر با شهاب و یارانش زخمی می‌شوند؛ اما هردو موفق می‌شوند که فرار کنند و در بین راه به آسیاب متروکه‌ای می‌رسند که حالا محل زندگی پیرمردی به نام «پهلوان بلخی» است. پهلوان بلخی درگذشته یاغی بود و حالا کسی از سرنوشت او خبر ندارد. پهلوان، جان کمند و گیسو را نجات می‌دهد و زخم‌های آنها را مداوا می‌کند؛ اما ماهر، همان پسرک شاعر، به خاطر زخم‌های عمیقش جان می‌بازد.

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

3

محتوا و داستان

3

آسیب ها

فصل ها

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • سلام وقت بخیر ایران صدای عزیز بسیار زیبا و عبرت آموز و جذاب از شما سپاسگزارم انشالله که همیشه سلامت و سربلند باشید

تصاویر

کتاب گویا