«شکرخند» در بر گیرندهی حکایتهای طنزآمیز شخصیت «کریم شیرهای»، تلخک و دلقک اختصاصی دربار «ناصرالدین شاه» است.
از ایرانصدا بشنوید
* «کریم» با خوشحالی به «خانم جان» میگوید که به عروسی پسر «کامران میرزا» میرود و میخواهد سکه و اشرفیها را جمع کند. «خواجه الماس» به او میگوید که باید برای این عروسی سنگ تمام بگذارد و «شازده آقا» در ازایش علاوه بر انعام، خلعتی فاخر برایش کنار گذاشته است. اما خلعتی که برایش میآورند، پالان خر است! کریم هم با مزاح و تمسخر، آن را خلعت حضرت شازده خطاب میکند.
** کریم سوار خر خود به همراه خواجه الماس و دیگران، سوار بر اسب، در حال حرکتاند. خواجه الماس به او میگوید که «سلیمان افشار» ملقب به «صاحب اختیار» که همراه شاه است، بسیار بداخلاق است و مانند دیگر درباریان نیست و نزد «ناصرالدین شاه» ارج و قرب خاصی دارد و نباید عصبانیاش کنند. آنها به آب میرسند و خر کریم از آب عبور نمیکند و همه را منتظر میگذارد. کریم هم در مزاحی به خرش میگوید: هرکاری کردم از آب رد نشدی، دیگر خود دانی؛ اگر رد شوی صاحب اختیاری و اگر رد نشوی، باز هم صاحب اختیاری!
*** خر کریم خسته شده است. او خرش را خطاب قرار میدهد که تا «صاحبقرانیه» راهی نمانده است. خواجه الماس نگران اوست. ولی کریم نگرانی او را بیمورد میداند. خواجه الماس نمیخواهد تاوان خوشرقصیهای کریم را پس بدهد. او هیچ صله و انعامی نصیبش نشده است؛ چراکه صاحباختیار چون نتوانسته از پس کریم بربیاید، حرصش را سر خواجه الماس خالی کرده است. کریم به وی میگوید که تقصیر خودش است که نتوانسته چیزی از صاحب اختیار بگیرد و به زودی او صاحب اختیار را مجبور میکند تا خرش را نعل کند.
و قصههای دیگر از این شخصیت بذلهگو و شوخ ...
** کریم سوار خر خود به همراه خواجه الماس و دیگران، سوار بر اسب، در حال حرکتاند. خواجه الماس به او میگوید که «سلیمان افشار» ملقب به «صاحب اختیار» که همراه شاه است، بسیار بداخلاق است و مانند دیگر درباریان نیست و نزد «ناصرالدین شاه» ارج و قرب خاصی دارد و نباید عصبانیاش کنند. آنها به آب میرسند و خر کریم از آب عبور نمیکند و همه را منتظر میگذارد. کریم هم در مزاحی به خرش میگوید: هرکاری کردم از آب رد نشدی، دیگر خود دانی؛ اگر رد شوی صاحب اختیاری و اگر رد نشوی، باز هم صاحب اختیاری!
*** خر کریم خسته شده است. او خرش را خطاب قرار میدهد که تا «صاحبقرانیه» راهی نمانده است. خواجه الماس نگران اوست. ولی کریم نگرانی او را بیمورد میداند. خواجه الماس نمیخواهد تاوان خوشرقصیهای کریم را پس بدهد. او هیچ صله و انعامی نصیبش نشده است؛ چراکه صاحباختیار چون نتوانسته از پس کریم بربیاید، حرصش را سر خواجه الماس خالی کرده است. کریم به وی میگوید که تقصیر خودش است که نتوانسته چیزی از صاحب اختیار بگیرد و به زودی او صاحب اختیار را مجبور میکند تا خرش را نعل کند.
و قصههای دیگر از این شخصیت بذلهگو و شوخ ...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان