- 7660
- 1000
- 1000
- 1000
قاصد
حبیب برای رساندن خبری از امید، پسر ناخدا امیر، از زندان فرار میکند و راهی بندر می شود. قاسم، شاگرد مسافرخانه، از ترس شنبه، رئیس آنجا، حبیب را در انباری مخفی می کند و به ناخدا امیر خبر می رساند که حبیب در مسافرخانه منتظر دیدار اوست...
از ایرانصدا بشنوید
حبیب برای رساندن خبری از امید، پسر ناخدا امیر، از زندان فرار میکند و راهی بندر می شود. قاسم، شاگرد مسافرخانه، از ترس شنبه، رئیس آنجا، حبیب را در انباری مخفی می کند و به ناخدا امیر خبر می رساند که حبیب در مسافرخانه منتظر دیدار اوست. وقتی ناخدا امیر به مسافرخانه تاج می آید و شنبه را می بیند، از این دیدار پشیمان می شود و به خانه برمی گردد و عباد، شاگردش، را پیگیر این داستان می کند.
ستوان جمالی به دنبال پیدا کردن حبیب از شنبه، مخبر منطقه، میخواهد سرنخی از او پیدا کند. شنبه هم بی خبر از همه جا، در تکاپوی نام و نشانی از حبیب می افتد. قاسم به محض این که شنبه به خواب می رود، حبیب را از مسافرخانه بیرون می کند و روی تکه ای کاغذ نام و نشانی ناخدا امیر را به او می دهد تا خودش به سراغ او برود و عباد که در پی حبیب به آنجا می آید، با قاسم درگیر می شود؛ چراکه حبیب از مسافرخانه بیرون رفته است.
ناخدا و بتول منتظر خبری از عباد و حبیب هستند و نیروهای دولتی هم خانه ناخدا را زیرنظر دارند. در همین حین، صدای درِ حیاط بلند میشود و ناخدا با باز کردن در، با حبیب رو به رو می شود. با آمدن حبیب، خودروی دولتی هم جلوی در خانه ناخدا امیر میایستد و...
ستوان جمالی به دنبال پیدا کردن حبیب از شنبه، مخبر منطقه، میخواهد سرنخی از او پیدا کند. شنبه هم بی خبر از همه جا، در تکاپوی نام و نشانی از حبیب می افتد. قاسم به محض این که شنبه به خواب می رود، حبیب را از مسافرخانه بیرون می کند و روی تکه ای کاغذ نام و نشانی ناخدا امیر را به او می دهد تا خودش به سراغ او برود و عباد که در پی حبیب به آنجا می آید، با قاسم درگیر می شود؛ چراکه حبیب از مسافرخانه بیرون رفته است.
ناخدا و بتول منتظر خبری از عباد و حبیب هستند و نیروهای دولتی هم خانه ناخدا را زیرنظر دارند. در همین حین، صدای درِ حیاط بلند میشود و ناخدا با باز کردن در، با حبیب رو به رو می شود. با آمدن حبیب، خودروی دولتی هم جلوی در خانه ناخدا امیر میایستد و...
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
نظری ثبت نشده است